استعاذه




در ازل پرتو حسنت زتجلي دم زد

عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد



جلوه اي كرد رخت ديد ملك عشق نداشت

عين آتش شد از اين غيرت و بر آدم زد



عقل مي خواست كز آن شعله چراغ افروزد

برق غيرت بدرخشيد و جهان برهم زد



مدعي خواست كه آيد به تماشاگه راز

دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد



«حافظ»



«الهي: گاهي اعوذ بالله من الشيطان الرجيم مي گفتم و گاهي اعوذ بك من همزات الشيطان و گاهي اعوذبك من شر الوسواس الخناس، از امشب..... اجازت مي طلبم كه رب اعوذبك مني بگويم.» [1] .



[ صفحه 37]



«نماز در حقيقت، پشتوانه ي محكم و ذخيره ي تمام نشدني در مبارزه اي است كه آدمي با شيطان نفس خود كه او را به پستي و زبوني مي كشد و شيطان هاي قدرت كه با زر و زور او را وادار به ذلت و تسليم مي كنند، هميشه و در همه حال دارد.»

«رهبر معظم انقلاب اسلامي آيت الله خامنه اي»

1- استعاذه: پناه گرفتن، پناه خواستن، پناه بردن [2] .

2- چون گويي: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بايد بداني كه شيطان دشمن ترين دشمنان توست و در كمين است كه دل تو را از خدا برگرداند از آن رو كه با تو بر مناجات خدا و سجده او حسد مي برد... و سزاوار است كه پناه بردن تو به خدا مجرد گفتار نباشد، مانند كسي كه درنده اي يا دشمني قصد او كرده تا او را بدرد يا بكشد و او گويد: از تو به اين دژ محكم پناه مي برم، در حالي كه بر جاي خود ايستاده باشد كه اين سخن مادام كه حركت نكند و به درون قلعه نرود سودي براي او ندارد همچنين پناه بردن به خدا از شر شيطان مادام كه دوستي شيطان را ترك نكند و آن چه را كه خدا دوست دارد بجا نياورد فايده نبخشد. [3] .

3- استعاذه واقعي به اين است كه انسان با زبان لفظ استعاذه را بگويد و با جوارح و اعضا از هر آن چه كه مورد علاقه شيطان است دوري گزيند و به آن چه رضايت و خشنودي پروردگار مي شود رو نمايد و به قلب به اين است كه انسان



[ صفحه 38]



تمام همش را متوجه اشتغال به خدا و لذت مناجات او گرداند. [4] .

4- يكي از مهمات آداب استعاذه «خلوص» است چنانچه خداي تعالي از شيطان نقل فرمايد كه گفت: فَبِعِزَّتِكَ لَاُغوِيَنَّهُمْ اَجمَعينَ اِلاَّ عِبادِكَ مِنْهُمُ الْمُخلَصينَ».

ص / 82 و 83

يكي ديگر از آداب و شرايط استعاذه آن است كه آيه (شريفه 98- 100 سوره نحل ذكر شده است) اشاره به آن فرموده و آن «ايمان» است..... و ايمان حظ قلب است كه با شدت تذكر و تفكر و انس و خلوت و با حق حاصل شود. شيطان با آن كه علم به مبدا و معاد- به نص قرآن- داشته در زمره كفار محسوب شده اگر ايمان عبارت از همين علم برهاني بود بايد كساني كه اين علم را دارند از تصرف شيطان دور باشند و نور هدايت قرآن در آنها تابان باشد: با اينكه اين آثار را مي بينيم حاصل نشود با ايمان برهاني. [5] .

5- و حقيقت آن (استعاذه) پناه بردن از شيطان و تصرفات آن و مظاهر آن است به مقام «اسم الله الجامع» كه رب انسان كامل است پس مادامي كه سالك در لباس كثرت است و خود را متصرف در امور مي داند در تحت تصرف شيطان است و قرائت او به لسان فصيح شيطان است واقع است و آن چه به لسان جاري كند اسم الله نخواهد بود. [6] .

6- سر اينكه اعوذ بالله من الشيطان الرجيم را بايد آهسته گفت آن است كه: مثل كسي كه مي خواهد از دست دشمن خطرناكي فرار كرده و در جايي سنگر بگيرد،



[ صفحه 39]



بايد آهسته و بدون صدا از شيطان فرار كرد. [7] .

7- عِياذ: مرغ پناه گرفته در كوه شايد بتوان نتيجه گرفت انسان براي شروع نماز همچون مرغي كه در كوه پناه گرفته نياز به تكيه گاه قوي و مستحكمي- بلكه قوي ترين تكيه گاه- (خداوند تبارك و تعالي) دارد كه از دست شيطان به او پناه ببرد و همچون مرغ ترسيده و رميده از دام صياد خطرناك از دام پر از خطر ابليس در پناه خدا سنگر بگيريم و مطمئن باشيم كه در جاي امني قرار داريم همچون مرغ ترسان از همه جا نااميد شده و ترسان ولي با اميد به درگاهش بشتابيم.

8- عوذه، معاذه: افسون و مكر، شايد بتوان استعاذه را معني كرد به اينكه پناه بريم به خدا از مكر و افسون شيطان كه بسيار خطرناك است و با اتصال به حبل متين الهي، مكر شيطان به خودش برگردد، كه «والله خير ماكرين» و درخواست اعاذه (بازداشت) شيطان را از حضرتش بخواهيم.

9- رجيم: رانده شده، سنگسار شده.

همچون محرمي كه در حج پس از سعي بين صفا و مروه..... رمي جمره شيطان را در نوبت عمل خويش قرار مي دهد، در نماز هم پس از محرم شدن شيطان را سنگسار كنيم.

و بلكه پناه بردن به خدا از همه شياطين حتي شياطين نفس و باطن اولي تر است، كه به تعبير حضرت مولانا نفس همچون اژدهايي است كه در سر ما گويي



[ صفحه 40]



مرده است و چون در مقابل خورشيد قرار گيرد زنده شود. «لقمه ي اوئي چو او يابد نجات»


پاورقي

[1] الهي نامه / 87.

[2] ترجمه المنجد / ج 2 / 1123.

[3] جامع السعادات / ج 3 / 436.

[4] اسرار الصلوة / 324.

[5] آداب الصلوة / 221 و 226.

[6] سر الصلوة / 83 و 84.

[7] شهيد بزرگوار آيت الله دستغيب؛ استعاذه / 6.


بازگشت