نيايش شكوفه ها


فريدون قلاوند (تنها)



مي رود به سمت پنجره

دستهاي ساده نياز



مثل پيچكي درون باغ

باز وقت خواندن نماز



سبز مي شود به روي لب

غنچه هاي پاك و بي ريا



باز مي شوند غنچه ها

در نيايش شكوفه ها





[ صفحه 79]





باغ سبز و ساده نماز

مثل يك بهار مي شود



مثل آينه، فضاي دل

رنگ چشمه سار مي شود



مي رسد زمان يك طلوع

در ميان حجمِ سبزِ جان



پيچ مي خورد درون باغ

بانگ پرطراوت اذان


بازگشت