نماز مادر بزرگ


«صفورا نيري (شيرازي)»

مادر بزرگم

با موي سپيد

خيلي پير، امّا

گرم و پر اميد



[ صفحه 75]



بوي گل مي داد

يا بوي گلاب

بوي بنفشه

يا بوي عنّاب

وقتي كه مي خواست

قصه بگويد

از پري، از ديو

از خوب و از بد

اول از همه

به ما بچه ها

سفارش مي كرد

هميشه اين را:



[ صفحه 76]



«آغاز هر كار

با نام خدا

آسان مي كند

هر مشكلي را»

موقع نماز

كه دعا مي كرد

صحبتهاي خوب

با خدا مي كرد

ما مي نشستيم

ساكت و سنگين

آخر دعا

مي گفتيم آمين



[ صفحه 77]



زندگي با او

خوب و روشن بود

مادر بزرگم

دنياي من بود!





[ صفحه 78]




بازگشت