مثل فرشته


«احد ده بزرگي»



همسرم سجاده اي دارد كه هست

يادگار مادر محبوب من



تازگي آن چادر و تسبيح و مهر

گشته سهم دختر محبوب من





[ صفحه 65]





مُهرِ عطرآگين او، شكل دل است

دل چه دل؟ چون غنچه هاي باصفاست



اين سويش آئينه كاري كرده اند

آن سويش تصوير قدس كربلاست



دختر من با نسيم صبحدم

مي شود بيدار چون گلهاي ناز



صورتش مثل فرشته مي شود

چون وضو مي گيرد او وقت نماز



رو به سوي قبله با دست نياز

غنچه ي سجاده را وا مي كند



بر محمد مي فرستد تا درود

بوي گل در خانه غوغا مي كند



بانگ تكبير و طنين حمد او

مي كند بيدار اهل خانه را



مي كند در خاطر من زنده باز

قصه ي عشق و گل و پروانه را





[ صفحه 66]





مي زند پرپر قناري در قفس

با صداي دلنواز دخترم



دامنم پُر مي شود از اشك شوق

لحظه ي راز و نياز دخترم



دختر من مي درخشد در نماز

همچنان خورشيد از پا تا سرش



چون سرش را مي گذارد روي مُهر

مي دهد بوي ملائك، چادرش





[ صفحه 67]




بازگشت