تلميح


يكي ديگر از صنايع ادبي كه در نماز به كار رفته؛ تلميح است. شاعران و نويسندگان ما، همواره در متون خود با اشاره به عبارات و خصايل نيك بزرگان جلوه هايي از عظمت آنان را براي ما روشن نموده اند.

يكي از اين تلميحات، تلميح به اين واقعه ي مهم است كه حضرت علي(ع) در هنگام نماز خواندن، انگشتر باارزش خود را به گدا مي بخشد و با اين كار در نماز، به خصلت گذشت و زكات همراه ساير عبادات توجّه دارد. اين موضوع در اشعار، شاعران فارسي زبان به خوبي متجلّي شده است:

سعدي گويد:



شير خداي و، صفدر ميدان و، بحر جود

جان بخش در نماز و، جهان سوز در وغا



(كليّات / 702)



[ صفحه 115]



سلمان ساوجي گويد:



ور به طاعت گفت عيسي را، «و اوصاني الصّلوة»

در «يقيمون الصّلوة» آمد تو را از حق، ندا [1] .



(ديوان / 324)

حميد سبزواري گويد:



من چون مدح گويم آن را كه در نماز

بخشود بر فقير نگين بهادرش



(ديوان / 392)

استاد محمّدعلي رياضي يزدي گويد:



شهسوار «لا فتي» و تاجدار «اِنّما»

فاتح خيبرگشا، بخشنده ي انگشتر است



(ديوان / 83)

استاد شهريار نيز گويد:



برو اي گداي مسكين! در خانه ي علي(ع) زن

كه نگين پادشاهي، دهد از كَرَم، گدا را



(ديوان، ج 1، ص 98)

مولانا نيز با تلميح به اين كه بلالِ حبشي در اذان «حَيَّ» را «هَيَّ» مي گفته و پيغمبر با همه ي اين احوال او را به عنوان بهترين مؤذّن خود مي داند؛ مي گويد:



[ صفحه 116]





آن بلال صدق، در بانگ نماز

«حَيَّ» را «هَيَّ» همي خواند از نياز



(مثنوي، دفتر سوّم، ص 16)

عمّان ساماني نيز در تلميحي به شب معراج و نماز خواندن پيامبر، گويد:



فرش را، هر شب، كشانيدي به عرش

عرش را، هر شب، نشانيدي به فرش



هر شب اندر مسجدالاقصي، به راز

مقتداي انبيا بُد، در نماز



هر شب، اندر سفره، آن شمع هُدي

بُد شريكش در غذا، دست خدا



(معراج نامه)


پاورقي

[1] اشاره به آيه ي 3 سوره ي بقره: «الّذينَ يُؤْمِنوُنَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيموُنَ الصَّلوةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقوُنَ»(آن كساني كه به جهان غيب، ايمان آوردند و نماز به پاي دارند و از هر چه روزيشان كرديم؛ انفاق كنند).


بازگشت