نمازي كردن
دكتر معين در توضيح نمازي گويد: «آنچه مربوط به نماز و يا نمازگزار است و در معناي قابل توجّه؛ طاهر و پاك (قابل نماز خواندن) و در خصوص نمازي كردن به سه معنا اشاره دارد: الف: پاك كردن(جامه و غيره)، تطهير ب: از آلايش پاك داشتن ج: نماز گزاردن.
حافظ در خصوص نمازي به معناي پاك و طاهر گويد:
چون نيست نماز من آلوده، نمازي
در ميكده زان كم نشود، سوز و گدازم
(ديوان، غزل 334)
مولانا گويد:
چه شود اگر بسازي، نشتابي و نتازي؟
نشود دلم نمازي، چو ببرد، يار آبم
(غزليّات / 319)
[ صفحه 97]
شاه نعمت اللّه ولي گويد:
خرقه اي كان به مي نمي شويند
در بر عاشقان، نمازي نيست
(ديوان / 112)
عمّان ساماني گويد:
گشته پُر گُل ساجدي عمّامه اش
غرقه اندر خون، نمازي جامه اش
(گنجينةالاسرار / 111)
امّا در خصوص نمازي كردن به معناي پاك و تطهير دادن، ناصر بخارايي گويد:
تا گزارد در خَم محراب ابرويت، نماز
آب چشمم، خرقه را، هر شب نمازي مي كند
(ديوان / 271)
نظامي گويد:
ابر به باغ آمده، بازي كنان
جامه ي خورشيد، نمازي كنان
(مخزن الاسرار / 283)
سلمان ساوجي گويد:
تا دلم آورد در محراب ابرويت، نماز
جامه ي جان را به خون، هر دَم نمازي مي كند
(ديوان / 97)
[ صفحه 98]
هم او گويد:
ز آب مژگان، خرقه را هر شب، نمازي مي كنم
سرو قدّت را، دعاي جان درازي مي كنم
(ديوان / 225)
شاه نعمت اللّه ولي گويد:
ما به آب ديده ي ساغر، مدام
خرقه ي خود را، نمازي مي كنيم
(ديوان / 451)
خرقه ي خود را، به جام مي، مدام
خوش نمازي مي كنم، آري، بلي
(ديوان / 581)
عبيد زاكاني گويد:
ابر سقّا رنگِ بُستان و چمن را، بين كه باز
رخت ها چون صوفيان، هر دَم نمازي مي كند
(كليّات / 63)
امّا نانمازي و بي نماز به معناي ناپاك و بي طهارت، نيز آمده:
عطّار گويد:
بار ديگر، عشق بازي مي كني
توبه ي بس نانمازي مي كني
(منطق الطّير / 87)
[ صفحه 99]
مولانا گويد:
دور از خصلت ز فرهنگ اياز
كه پديد آيد، نمازش بي نماز
(مثنوي، دفتر پنجم، ص97)
هم او گويد:
در قفس افتند زاغ و جغد و باز
جفت شد، در حبس پاك و بي نماز
(مثنوي، دفتر ششم، ص113)