نمازهاي يوميه


يكي از سوژه هاي مهمّ نماز در ادبيّات فارسي، اين است كه شاعران شريعت پسند ما به تأسّي از قرآن، ساعات شبانه روز را با اوقات نمازها تنظيم و بيان مي كنند. [1] .

«نماز شام» به معناي هنگام سرشب و مغرب

حافظ گويد:



نماز شام غريبان، چو گريه آغازم

به مويه هاي غريبانه، قصّه پردازم



(ديوان، غزل 333)

استاد خرّمشاهي در توضيح اين بيت و ذيل «نماز شام» مي نويسد: «نماز شام، اشاره به نماز ندارد، بلكه اشاره به وقت دارد. يعني تنگ غروب و اوايل شب كه غريبان دلتنگ تر مي شوند. در خراسان و بسياري از نواحي ايران از ديرباز، اوقات مختلف روز و شب را با اضافه به نماز نشان مي دهند. در تاريخ بيهقي، ده ها بار نماز پيشين به معناي نماز ظهر و نماز ديگر به معناي نماز عصر و نماز شام به معني نماز مغرب و نماز خفتن به معني نماز عشا به كار



[ صفحه 88]



رفته و همه اشاره به وقت معيّني از شبانه روز دارند.» [2] .

منوچهري گويد:



نماز شام، نزديك است و امشب

مَه و خورشيد را، بينم مقابل



(برگزيده ي ديوان / 56)

مولانا گويد:



چو نماز شام، هركس بنهد چراغ و خواني

منم و خيال ياري، غم و نوحه و فغاني



(غزليّات / 534)

ناصر بخارايي گويد:



نماز شام كه بر وفق رأي بطلميوس

برفت خور به زمين، همچو گنج دقيانوس



(ديوان / 68)

سلمان ساوجي گويد:



نماز شام، كه زرّين غزاله، در پس كوه

نهفته گشت هوا، كرد عزم مشك افشان



(ديوان،583)

سعدي گويد:



نماز شام به بام ار كسي نگاه كند

دو ابروان تو، گويد مگر هلال ست اين



(كليّات / 588)



[ صفحه 89]





نماز شام قيامت به هوش باز آيد

كسي كه خورده بود، مي ز بامداد اَلَست



(كليّات / 425)

در تاريخ جهانگشاي جويني نيز آمده: «... اكثر خلايق روي به صحرا و تل نهادند و بر او جمع شدند. نماز شامي برخاست و روي به مردم آورد و گفت: اي مردان حق! توقّف و انتظار چيست؟»

(گزيده ي تاريخ / 60)

هم چنين در تاريخ بيهقّي آمده: «نماز شام، ابوالقاسم به خانه ي بونصر آمد.»

(تاريخ بيهقّي / 181)

ناصر خسرو نيز گفته: «و از اين نماز شام تا ديگر نماز شام، همچو رمضان چيزكي خورند.»

(سفرنامه / 103)

«نماز خفتن» به معناي هنگام عشا و شب

«و از خواجه عميد عبدالرّزاق شنودم كه اين شب كه ديگر روز آن حسنك را، بر دار مي كردند بوسهل نزديك پدرم آمد نماز خفتن.»

(تاريخ بيهقّي / 129)

ناصر خسرو گويد: «مرا حكايت كردند كه بدين شهر زلزله افتاد، شب پنج شنبه 17 ربيع الاول سنه ي اربع و ثلاثَين و اربعمائه (434) و در ايّام مسترقه بود پس از نماز خفتن.» (سفرنامه / 7)



[ صفحه 90]



«نماز ديگر» به معناي هنگام عصر و بعد از ظهر

عنصر المعالي گويد:



روزت به نماز دگر آمد، به همه حال

شب، زود درآيد كه نماز دگر آمد



(قابوس نامه / 55)

در اسرار التّوحيد نيز آمده: «نماز ديگر جمعي تركمانان آمدند و اسب شيخ باز آوردند.»

(اسرارالتّوحيد / 176)

در تاريخ بيهقّي هم آمده: «نبشته بود كه: خداوند ما، سلطان محمود، نماز ديگر، روز پنج شنبه هفت روز مانده از ربيع الآخر گذشته شد «رحم اللّه»

(تاريخ بيهقّي / 23)

ناصر خسرو در سفرنامه آورده: «در شبانروزي كه يك بار فرود آمدندي از آن گاه كه آفتاب گرم شدي تا نماز ديگر.»

(سفرنامه / 82)

هم او گويد: «روز آدينه، نماز ديگر از جدّه برفتم.» (سفرنامه / 58)

سعدي گويد:



بيچاره كسي كه در فراقت

روزي به نماز ديگر آورد



(كليّات / 477)

«نماز پيشين» به معناي هنگام نماز ظهر، نيم روز

در اسرار التّوحيد آمده: «خواجه عبدالكريم گفت: «روز پنج شنبه، نماز



[ صفحه 91]



پيشين، چشم باز كرد.»

(اسرارالتّوحيد / 29)

در تاريخ بيهقّي نيز آمده:«اين روز چون به خدمت آمد و بار بگسست، سلطان مسعود (رضي اللّه عنه) خلوت كرد با وزير و آن خلوت تا نماز پيشين بكشيد.» (تاريخ بيهقّي / 85)

لازم به توضيح است كه، اين كار شاعران و عالمان ما، در گذشته، نوعي احترام به نماز بود. كه اوقات شبانه روز خود را با موقع نماز، نام مي برده اند و گوشزد مي كرده اند. و به خاطر اهمّيّت وقت نماز است كه عنصرالمعالي گويد: «در ميان صوفيان وكيل، خداي نباشد. چنان كه گويد، وقت نماز است يا گويد تا نماز كنيم، باعث طاعت نباشد كه ايشان مستغني اند از طاعت فرمودن كسي، كه ايشان خود مترصّدند مر، اوقات طاعات را.» (قابوس نامه / 182)

هم چنين درگذشته (آغاز تاريخ و آفرينش آدم) اوقات به خوبي معلوم نبود؛ چنان كه در تاريخ بلعمي آمده:«كس شب از روز ندانستي و شمار روز و ماه و سال، كسي نشناختي و ندانستي و وقت نماز ندانستندي.»

(تاريخ بلعمي / 23)


پاورقي

[1] در قلمرو راز / 9.

[2] حافظنامه، ج 2، ص 953 و 954.


بازگشت