نماز رندان
انتخاب اين گونه كلمات براي انواع نماز به اين خاطر است كه برخي شاعران با رندي تمام، براي مبارزه با رياي زاهدان، محبوب يا ممدوح خود را قبله
[ صفحه 77]
انگاشته اند و در برابر او نماز مي خوانند و اين در واقع قرار دادن خودشان در رديف زاهدان است.
آن ها با اين كار (قرار دادن خود در رديف اين طبقه ي اجتماعي) مي خواهند غير مستقيم به رياكاران بگويند شما در برابر خداوند نماز نمي خوانيد و انگيزه ي شما از عبادت، چيز يا كس ديگري است و شما از خدا غير او را مي خواهيد! [1]
سعدي گويد:
بخورم گر ز دست توست نبيد
نكنم گر خلاف توست نماز
(كليّات / 524)
باز گويد:
چه نماز باشد آن را، كه تو در خيال باشي؟
تو صنم نمي گذاري، كه مرا نماز باشد
(كليّات / 481)
ديگر از آن جانبم، نماز نباشد
گر تو اشارت كني، كه قبله چنينست
(كليّات / 443)
[ صفحه 78]
ناصر بخارايي گويد:
ظاهر زهّاد در محراب و، باطن بر بُت است
ما همان بهتر، كه دل بر طاق ابرويي نهيم
(ديوان / 346)
عراقي گويد:
مرا كه قبله، خَمِ ابروي بتان باشد
چه جاي مسجد و محراب و زهد و طاعت است
(ديوان / 98)
به آب ديده؛ «عراقي» وضو همي سازد
چو قامت تو بديد آن گهي نماز كند
(ديوان / 139)
عطّار نيشابوري در حكايت شيخ صنعان گويد:
گفت: كو محراب روي آن نگار؟
تا نباشد جز نمازم، هيچ كار
(منطق الطّير / 72)
حافظ- اين سر حلقه ي رندان جهان- مي گويد:
بر دوخته ام ديده چو باز، از همه عالَم
تا ديده ي من، بر رُخ زيباي تو، باز است
در كعبه ي كوي تو، هر آن كس كه بيايد
از قبله ي ابروي تو، در عين نماز است
(ديوان، غزل 40)
[ صفحه 79]
شاه نعمت اللّه ولي گويد:
خرقه ي خود را به جام مي، نمازي كرده ايم
نزد رندان، اين طهارت، شست و شويي ديگر است
(ديوان / 154)
صائب گويد:
بي تو، گر روي به محراب نماز، آوردم
چون كمانخانه ي ابروي تو، بي تير نبود
(دويست و يك غزل / 168)
شيخ بهايي گويد:
بر درگه دوست، هر كه صادق برود
تا حشر، ز خاطرش علايق برود
صد ساله نماز عابد صومعه دار
قربان سر نياز عاشق برود
(كليّات / 137)
اخوان ثالث گويد:
نه سر ديگر نماز آرَد به هيچ آيين و محرابم
نه دل ديگر توانم كرد، از ايمان و امامي، خوش
(تو را اي كهن بوم و بر... / 46)
پاورقي
[1] اشاره به اين بيت خواجه كه مي گويد:
فراق و وصل، چه باشد؟ رضاي دوست، طلب
كه حيف باشد از و، غير او، تمنّايي
(ديوان، غزل / 491).