وضو


قبل از نماز و بعد از شنيدن نداي حق، بايد گَرد غفلت و ناپاكي را از خود زدود و پاك و طاهر به درگاه حق شتافت و خود را از هر چه جز او است؛ پاك نمود.

حافظ گويد:



من همان دَم، كه وضو ساختم از چشمه ي عشق

چار تكبير زدم، يكسره بر هر چه كه هست



(ديوان، غزل 24)

سيف فرغاني گويد:



عشق نماز دل است، مسجد او كوي اوست

تَرك دو عالَم شناس، اوّلِ تكبير او





[ صفحه 67]





هست وضوش آبِ چشم، روز جوانيش وقت

فوت شود وصل دوست، از تو، به تأخير او



(برگزيده ي ديوان / 97)

كمال الديّن اسماعيل گويد:



اوّل بشوي دست، پس آن گه نماز كن

يعني بدار دست ز هر چه، آن نه يار ماست



(شرح قصايد / 132)

عمّان ساماني گويد:



با وضويي از دل و جان، شُسته دست

چار تكبيري بزد، بر هر چه هست



(گنجينه الاسرار / 111)

اشتري اصفهاني گويد:



در مصلّاي شهادت، گويدت فتواي دين

هست در اين جا وضو با خون اگر دارد نماز



(ديوان / 263)

صائب گويد:



تو را احاطه نكرده ست آن چنان غفلت

كه گَرد خواب ز رويت وضو تواند شُست



(دويست و يك غزل / 100)

در متون ادب فارسي، دست شستن و سر وتَن شستن، گاهي در معنايي



[ صفحه 68]



نزديك به وضو گرفتن آمده است. [1] .

فردوسي گويد:



به آب اندر آمد، سر و تَن بشُست

جهان جز به زور جهان بان، نَجُست



(شاهنامه / 89)

صائب گويد:



دست از جهان نشُسته، مكن آرزوي عشق

كاين نيست دامني، كه توان بي وضو گرفت



(دويست و يك غزل / 120)

نماز بي وضو، با انگيزه هاي مختلف ريايي از نظر شريعت و علماي ما باطل و مورد نكوهش قرار گرفته است.

حافظ گويد:



حافظ! هر كه عشق نورزيد و، وصل خواست

احرام طوف كعبه ي دل، بي وضو ببست



(ديوان، غزل 30)

كليم كاشاني گويد:



اين نماز بي وضويت هم، ز ترس مردم است

در جماعت حاضري، تا بيشتر باشد گوا



(سبك هندي و كليم كاشاني / 190)

سعدي گويد:



شبي، همچو روز قيامت، دراز

مغان گرد من بي وضو در نماز



(كليّات / 375)



[ صفحه 69]




پاورقي

[1] رجوع كنيد به سفرنامه ي ناصرخسرو / 2.


بازگشت