نماز مورد قبول


ابوالفضل ميبُدي، عبادت براي خدا را، مورد قبول مي داند:

«قُلْ اِنّ صَلاتي و نُسُكي وَ مَحْياي و مَماتي لِلّه» (بگو نماز من و سجود من و قرباني من و زندگاني من، خداي راست.) [1] .

حافظ، به نماز و نيايش از سرِ درد، غبطه مي خورد:



خوشا نماز و نياز كسي، كه از سَرِدَرد

به آب ديده و خونِ جگر، طهارت كرد



(ديوان، غزل 132)



[ صفحه 64]





طهارت ار نه به خون جگر، كند عاشق

به قول مُفتي عشقش، درست نيست نماز



(ديوان، غزل 259)

استاد شهريار نيز، توجّه به باطن و عَمَل نمودن به فلسفه ي نماز را، شرط قبولي آن مي داند:



در نمازت، گر ز معني آگهي

از عمل، داري گزارش مي دهي



گر عمل با وي مطابق نيستت

واي بر تو، پس گزارش چيستت؟



با سر راه اجانب رُفتنت

چيست اين (ايّاك نعبد) گفتنت



اين عبادت ها به عادت مي كني

خدمت ار كردي، عبادت مي كني



حق، چه توفيقش عنايت مي كند

آن كه مردم را هدايت مي كند



گر تو خَلقي با سعادت مي كني

تا ابد، داري عبادت مي كني



(ديوان، ج 1، ص 401)

مهدي اخوان ثالث؛ آگاهي و بينش در نماز را يادآور مي شود:



خوش آن كو، نمازش به بينش گزارد

به درگاه او، جبهه بي شبهه، سود



(تو را اي كهن بوم و... / 81)


پاورقي

[1] كشف الاسرار / 86.


بازگشت