ظاهر و باطن نماز


امام محمّد غزالي براي نماز، ظاهر و حقيقتي قائل است و مي گويد:

«بِدان كه، ظاهر نماز چون كالبد است، و وي را حقيقتي است و سِرّي است كه آن روح نماز است»

و ما نخست ظاهر نماز را بگوييم: و اوّل آن است كه چون از طهارت تَن و جامه بپردازد و عورت بپوشاند، جايي پاك بايستد و روي به قبله آرَد و ميان دو قدم به ميزان چهار انگشت، گشاده دارد و پشت، راست دارد و درد پيش افكند و چشم از جايگاه سجود، فراتر نبَرَد.»

و سپس در وصف روح معنويِ نماز مي گويد: «اگر روح نباشد، نماز، هم چون آدمي مُرده باشد.» [1] .

هم چنين گويد: «آنچه از ظاهر تو زشت است را از چشم خَلق بپوشان» و در استقبال قبله به عنوان يكي ديگر از راه هاي پيدا كردن حقيقت روح اَعمال نماز گويد: معناي استقبال قبله، آن است كه روي ظاهر از همه جهت بگرداند



[ صفحه 54]



و يك جهت شود و سرِّ وي آن است كه روي دل از هر چه درد و عالَم است بگرداند و به حق تعالي مشغول گرداند. تا يك صفت شود و چنان كه قبله ي ظاهر است، قبله ي دل هم يكي است و آن حق تعالي است. [2] .

و بعد به روح معنوي قيام و ركوع و سجود اشاره مي نمايد و مي گويد:

«بدان كه ظاهر ركوع و سجود تواضع است به تَن، و مقصود وي، تواضع دل است و آن كه بداند كه روي بر زمين نهادن، تمكين عزيزترين اعضا است بر خاك كه آن خوارترين چيزها است تا بداند كه اصل وي از خاك است و مرجع وي خاك خواهد بود، تكبّر در خور اصل خويش كند و ناكسي و بيچارگي خود بشناسد. و بدان كه غفلت دل در نماز از دو سبب بود: يكي از ظاهر بود و يكي از باطن:

امّا آنچه ظاهر بود، آن باشد كه جايي نماز كند كه چيزي مي بيند يا مي شنود كه دل بِدان مشغول مي باشد و سبب دوم از باطن بود و آن انديشه و خواطر پراكنده بود و اين دشوارتر و صعب تر است و اين از دو گونه بود: يكي از كاري بود كه وقتي دل بِدان مشغول شود، و تدبير آن بود كه نخست آن كار تمام كند و دل فارغ گرداند آن گاه نماز كند و براي اين گفت رسول (ع): چون طعام پيش آيد و نماز، نخست طعام بخوريد.

و هم چنين اگر با كسي سخن دارد بايد كه نخست سخن بگويد و دل از انديشه، فارغ كند.

(كيمياي سعادت / 146 و 147)



[ صفحه 55]




پاورقي

[1] كيمياي سعادت / 141.

[2] همان / 146.


بازگشت