محاسبه و موازنه


«محاسبه» به معناي بررسي رفتار، گفتار و صفات خودمان است، و «موازنه» به معناي سنجيدن اعمال خود با كسي است كه ميزان در عمل است.

راه كاري كه حضرت امام خميني قدس سره ارائه مي دهد اين است: فرصتي را براي انديشه بگذاريم و تصور كنيم كه وارد معركه ي قيامت شده ايم. از خود حساب بكشيم و اعمال خود را مرور كنيم.] اين امر در انتهاي شب اثر بهتري دارد.[فكر كنيم آيا هر كاري را كه انجام داده ايم، به راستي براي خدا بوده است يا نه؟

بايد خود را با كساني كه خداوند براي ما الگو قرار داده است، مقايسه كنيم. [1] در روان شناسي ثابت شده است كه همه به دنبال الگويي هستند كه در زندگي مانند او عمل كنند و بالاخره هر كسي، ديگري را پيدا مي كند و رفتار خود را شبيه او مي كند. ما كه ادعاي شيعه بودن و محبت اهل بيت عليهم السلام را داريم، بد نيست لحظه اي نظر كنيم كه تا چه اندازه رفتارمان به رفتار اميرالمؤمنين عليه السلام شبيه است؟



[ صفحه 132]



دانستن اين رفتارها براي همين خوب است كه گاه از حصار خود خارج شويم. لحظه اي به اعمال حضرت امير عليه السلام و لحظه اي به اعمال خود بنگريم. ببينيم آيا با يك ديگر هم خواني دارند؟ اگر چنين نبود، در اعمالمان تجديد نظر كنيم.

در روايت شريفي از امام صادق عليه السلام آمده است:

و الله ما أكل علي بن أبي طالب عليه السلام من الدنيا حراما قط حتي مضي لسبيله و ما عرض له أمران كلاهما لله رضا الا أخذ بأشدهما عليه في دينه و ما نزلت برسول الله صلي الله عليه و آله نازلة قط الا دعاه ثقة به و ما اطاق أحد عمل رسول الله صلي الله عليه و اله من هذه الأمة غيره و ان كان ليعمل عمل رجل كان وجهه بين الجنة و النار يرجو ثواب هذه و يخاف عقاب هذه و لقد أعتق من ماله ألف مملوك في طلب وجه الله و النجاة من النار مما كد بيديه و رشح منه جبينه و ان كان ليقوت أهله بالزيت و الخل و العجوة و ما كان لباسه الا الكرابيس اذا فضل شي ء عن يده دعا بالجلم فقطعه و ما أشبهه من ولده و لا أهل بيته أحد أقرب شبها به في لباسه و فقهه من علي بن الحسين عليه السلام و لقد دخل أبوجعفر عليه السلام ابنه عليه فاذا هو قد بلغ من العبادة ما لم يبلغه أحد فرآه قد اصفر لونه من السهر و رمصت عيناه من البكاء و دبرت جبهته و انخزم أنفه من السجود و ورمت ساقاه و قدماه



[ صفحه 133]



من القيام في الصلاة و قال أبوجعفر عليه السلام فلم أملك حين رأيته بتلك الحال البكاء فبكيت رحمة له فاذا هو يفكر فالتفت الي بعد هنيهة من دخولي فقال يا بني أعطني بعض تلك الصحف التي فيها عبادة علي بن أبي طالب عليه السلام فأعطيته فقرأ فيها شيئا يسيرا ثم تركها من يده تضجرا و قال من يقوي علي عبادة علي بن أبي طالب عليه السلام؛ [2] .

به خدا قسم، علي بن ابي طالب عليه السلام از دنيا هرگز حرامي نخورد تا از دنيا رفت و عرضه نشد بر او دو امري كه رضاي خدا در آن ها بود، مگر آن كه آن چه بر بدنش سخت تر بود، اختيار فرمود و بر رسول خدا صلي الله عليه و آله هرگز شدتي نازل نشد، مگر آن كه آن بزرگوار (علي عليه السلام) را خواند به سبب اطميناني كه به او داشت و هيچ كس در اين امت عمل رسول خدا صلي الله عليه و آله را طاقت نداشت غير از او. همانا مانند شخص ترسناك عمل مي كرد گويا بين بهشت و دوزخ بود. اميد ثواب اين را و ترس عقاب آن را داشت. و هر آينه از مال خود هزار بنده آزاد فرمود، به خاطر كسب توجه خدا و نجات از آتش؛ بندگاني كه - آن ها را - با زحمت دست و عرق پيشاني تحصيل



[ صفحه 134]



فرموده بود. و همانا غذاي اهل بيتش را روغن و سركه و خرما قرار داده بود و نبود لباسش، مگر كرباس و اگر آستين مباركش بلند مي آمد، قيچي مي طلبيد و آن را قطع مي فرمود. و هيچ كس شبيه تر نبود به او در اولاد گرامش از علي بن الحسين عليه السلام در فقه و لباس. هر آينه فرزندش حضرت باقر عليه السلام بر او وارد شد، پس ديد او را كه از عبادت به حدي رسيده است كه احدي نرسيده: رنگش از بيداري شب زرد و چشمانش از گريه سوخته شده بود و پيشاني مباركش مجروح و بيني او از سجود زخمي شده بود و ساق ها و قدم هايش از ايستادن در نماز ورم كرده بود. حضرت باقر عليه السلام فرمود: وقتي كه او را بدين حال ديدم، نتوانستم از گريه خودداري كنم. پس از روي ترحم گريه كردم. آن حضرت مشغول تفكر بود. پس از چند لحظه كه از ورودم گذشت، به من توجه كرد و فرمود: اي فرزندم، بعضي از آن صحيفه هايي كه عبادت علي بن ابي طالب عليه السلام در آن نوشته شده است، به من بده. پس آن ها را به او دادم. اندكي قرائت فرمود و سپس آن را با حالت غصه از دست مباركش رها كرد و فرمود: چه كسي توانايي



[ صفحه 135]



عبادت علي بن ابي طالب عليه السلام را دارد؟

تأمل كنيم كه چگونه امام باقر عليه السلام از شدت عبادت پدرش مي گويد و امام سجاد عليه السلام كسي را قادر بر عبادت علي عليه السلام نمي داند. البته نبايد وقتي انسان از مقام عالي بازماند، آن را رها كند. گاه شيطان همين طور وارد مي شود و انسان را نااميد مي كند و از ادامه مسير باز مي دارد. هر كس به اندازه ي توانش بايد طي مسير كند. البته هر اندازه پيش رويم، خداوند نيز عنايت مي كند و اين سختي ها براي انسان آسان مي شود.

اين كه چرا ائمه ي معصومين عليهم السلام چنين عمل مي كردند، مسأله ي ديگري است و همين قدر مي توان گفت كه آنان راه قيامت را خطرناك و بسيار باريك مي ديدند و عقبات موت و قيامت نيز به قدري مشكل است كه اهل معارف حقه چنين عجز و الحاح مي كنند و ما به آن جهل داريم.


پاورقي

[1] شرح چهل حديث، ص 441.

[2] وسائل الشيعة، ج 1، ص 91.


بازگشت