نعمت امام خميني


در طول عمرم كسي را به اندازه ي حضرت امام قدس سره سراغ ندارم كه دل مردم را شاد كرده باشد. اندكي به گذشته بازگرديم و شكوه ورود حضرت امام قدس سره را به ياد آوريم. زمان شاه، وضعيت بسيار بد بود. روحانيت، متدينان و مسلمان ها، همه تحت فشار بودند. نخست وزير و شاه از دين نصيبي نداشتند. امام كه مرجع ديني بود، در تبعيد به سر مي برد. انسان هاي آگاه را زنداني و شكنجه مي كردند. مهلت نفس كشيدن نمي دادند. هنوز به ياد دارم كه گاه آرزو مي كردم يك روحاني در نهاد دولتي كار كند. اين نهايت آرزوي ما بود. در قديم الايام كه عكس شاه را در مقابل مرحوم آيت الله بروجردي رحمه الله مي ديديم كه دو زانو نشسته و دست آقاي بروجردي رحمه الله را مي بوسد، افتخار مي كرديم كه روحانيت چه عظمت و قدرتي دارد. اين البته ظاهر كار شاه مملكت بود، اما به هر حال، معلوم بود كه از مرجعيت ترسيده است. اين حكومتي بود با آن وضعيت، اما وقتي امام وارد شد، مردم را از ريشه مؤمن كرد. واقعه اي بود كه به خواب هم نمي ديديم. در آن زمان، ساواك بسيار فعال بود، خفقان حقيقي حاكم بود، اما امروزه بعضي از ما ناشكري مي كنيم. به همه ي نهادها ناسزا مي گوييم، و مي گوييم خفقان است و آزادي نيست. اينها بسيار بي انصافي است. انسان اگر بي دين است، نبايد نامرد باشد. امام



[ صفحه 117]



حسين عليه السلام فرمود:

ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا أحرارا في دنياكم؛ [1] .

اگر شما دين نداريد و از معاد نمي هراسيد، حداقل در دنياي خود، آزادمرد باشيد.

به راستي ورود حضرت امام قدس سره دل هاي بسياري را شاد كرد. هيچ كس باور نمي كرد كه حضرت امام قدس سره بتواند كاري كند. نگران بوديم كه مبادا فرودگاه را بمب باران كنند. شاه درباره ي امام قدس سره گفته بود: ما دشمني در ايران داريم كه جز تسبيح چيزي ندارد. به راستي هم چنين بود. سلاحي در دست امام و مردم نبود. قدرت ظاهري هم نداشتيم و همه از لطف حق بود. وقتي امام وارد بهشت زهرا عليهاالسلام شد و گفت: «من توي دهن اين دولت مي زنم»، رعب بر اندام دشمن و خوش حالي به دل مردم وارد شده بود. نبايد اين نعمت ها را فراموش كنيم.

تنها جايي كه مي توان اسلام را يافت، در نظام جمهوري اسلامي ايران است. هر چند به فرموده ي رهبر معظم انقلاب، هنوز با اسلام ناب فاصله داريم، اما در هيچ جاي دنيا همين اندازه هم وجود ندارد. انقلاب اسلامي حقيقتا آبروي اسلام را برگرداند.



[ صفحه 118]



كاري كنيم كه عمر ما باعث سرور مؤمنان باشد و از همه مهم تر، كاري كنيم كه حداقل براي يك لحظه، حضرت ولي عصر (عج) از ما راضي و خوش حال باشد. آيا مي توانيم بگوييم كه در تمام عمرمان، يك بار حضرت از ما خشنود شده اند؟ پس كاري كنيم كه از ما راضي شوند و راهش آن است كه حداقل به همان چيزهايي كه مي دانيم، عمل كنيم.



[ صفحه 121]




پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 45، ص 51.


بازگشت