بحثي تاريخي پيرامون مسجد ضرار


بني عمرو بن عوف و بني غنم بن عوف دو طايفه بودند كه در منطقه ي قبا سكونت داشتند. منطقه ي قبا در زمان ما متصل به مدينه است. ولي در عصر پيامبر با شهر مدينه يك فرسنگ فاصله داشته است. پيامبر صلي الله عليه و اله در هنگام هجرت از مكه به مدينه پيش از ورود به شهر چند روزي در محله ي قبا اقامت فرمود. اميرالمؤمنين عليه السلام و خاندان پيامبر صلي الله عليه و اله كه در مكه مانده بودند، در همين مكان به آن حضرت پيوستند. در اين فاصله ي زماني، مسجد قبا در منطقه ي سكونت بني عمرو بن عوف ساخته شد. [1] پيامبر صلي الله عليه و اله با دستان خود در بناي آن كار كرد و سمت قبله ي مسجد را با اشاره ي جبرئيل تعيين فرمود. [2] .

پس از ساخته شدن مسجد، پيامبر صلي الله عليه و اله با نماز گزاردن در مسجد آن را افتتاح نمود. گروهي از منافقان طايفه ي بني غنم بن عوف نسبت به اين مسجد و بانيان آن حسد ورزيدند. آنان با خود گفتند: ما هم مسجدي مي سازيم و در آن نماز مي گزاريم و به جماعت محمد صلي الله عليه و اله حاضر نمي شويم. اين گروه مسجدي در كنار مسجد قبا ساختند؛ آنگاه نزد پيامبر صلي الله عليه و اله آمده گفتند:اي رسول خدا! ما براي بيماران و كساني كه كارشان زياد است و نمي توانند راه دوري را بپيمايند و به مسجد شما بيايند و نيز براي شب هاي باراني و زمستان مسجدي ساخته ايم. دوست داريم شما به آن جا تشريف آورده، در آن نماز بگزاريد و براي ما از خداوند درخواست بركت فرماييد. پيامبر صلي الله عليه و اله آن هنگام، عازم حركت به جنگ تبوك بود. فرمود: من اكنون عازم سفرم. اگر به خواست خداوند برگشتم به محله ي شما مي آيم و در مسجدتان نماز مي گزارم. پس از بازگشت رسول خدا صلي الله عليه و اله از تبوك آيات ياد شده درباره ي اين مسجد نازل شد. پيامبر صلي الله عليه و اله افرادي را معين كرد و فرمود: «به اين مسجد كه مردمي ظالم آن را ساخته اند برويد و پس از ويران



[ صفحه 243]



نمودن، آن را آتش بزنيد.» در نقل ديگري آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و اله دستور داد جاي آن مجسد را خاكروبه دان كنند و كثافت هاي محل را در آن جا بريزند. [3] .

منافقان اين مسجد را به عنوان پايگاهي براي ابوعامر راهب ساخته بودند. او در دوران جاهليت به رهبانيت درآمده بود و لباس خشن مي پوشيد. چون در مدينه خدمت پيامبر صلي الله عليه و اله رسيد، به آن حضرت حسد ورزيد و به تحريك مردم بر عليه او پرداخت. ابوعامر پس از فتح مكه به طايف گريخت. سپس از آن جا به روم رفت و به كيش نصرانيت درآمد. اين مرد پدر حنظله ي غسيل الملائكه است! همان كسي كه در جنگ احد با حالت جنابت شهيد شد و فرشتگان او را غسل دادند. پيامبر صلي الله عليه و اله ابوعامر را فاسق نام نهاده بود. او از شام براي منافقان پيغام فرستاده بود تا خود را آماده كنند و مسجدي بسازند. ابوعامر به هوادرانش گفته بود: بناست نزد قيصر بروم و از او لشكري بگيرم و به مدينه بيايم و محمد را از مدينه بيرون كنم! از همين رو منافقان منتظر بازگشت ابوعامر بودند. ولي ابوعامر پيش از رفتن نزد قيصر مرد. [4] .

زماني كه ابوعامر در مدينه بود، گاهي با ديگر منافقان به مسجد قبا مي آمدند. آنان در مسجد گرد هم جمع مي شدند و با هم نجوا مي كردند. مسلمانان هم حركات آنها را زير نظر داشتند. اين موضوع براي آنان دشوار بود و مي خواستند مسجدي بسازند كه فقط همفكران خود را در آن جا راه دهند. ابوعامر خطاب به مسلمانان مي گفت: من نمي توانم به طويله ي!!! شما بيايم. زيرا اصحاب محمد مرا زير نظر مي گيرند و كارهايي مي كنند كه دوست ندارم. ما مي خواهيم مسجدي بسازيم كه خودمان هر چه مي خواهيم بگوييم. [5] .

علت اين كه ابوعامر، مسجد قبا را «طويله» مي ناميد آن بود كه زمين مسجد قبا



[ صفحه 244]



پيش از مسجد شدن متعلق به زني به نام ليه بود. او الاغ خود را در اين زمين مي بست. [6] ابوعامر فاسق با اشاره به اين پيشينه، مسجد قبا را كه سخت مورد علاقه ي پيامبر صلي الله عليه و اله بود، مي كوبيد.


پاورقي

[1] ابن هشام، السيرة النبوية، ج 2، ص 138.

[2] محمد بن عمر واقدي، مغازي، ترجمه ي محمود مهدوي، ص 798.

[3] فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، ج 5، ص 72.

[4] همان، ص 73.

[5] همان.

[6] عمر بن شبه، تاريخ المدينة المنوره، ج 1، ص 54 - 55.


بازگشت