نماز در اسارت


شبي يكي از بچه ها - كه برادر شهيد نيز بود - از جا برخاست و شروع به اقامه ي نماز كرد. لحظاتي بعد، چهار نفر از بچه ها به او اقتدا كردند. من هم تصميم گرفتم به او اقتدا كنم؛ اما در همان لحظه به ياد دوراني افتادم كه در مسجد محل، به عنوان مكبر امام جماعت بودم. فكر كردم كه با صداي تكبير من، افراد بيشتري به نماز جماعت رو مي آورند. همين طور هم شد. با صداي تكبير، هر لحظه افراد نمازگزار زيادتر شده و سرانجام به جز چند نفر انگشت شمار، همگي نماز جماعت خواندند. اين نماز، نماز بسيار با شكوهي بود كه با چهار نفر شروع شد و با ده ها نفر به پايان رسيد.

مكبر سابق جعفر مزيدها



[ صفحه 45]




بازگشت