نماز و استجابت دعا


پاسي از شب گذشته بود و ابوعلي سينا هنوز نتوانسته بود مسأله مشكلي را كه پيش رو داشت، حل كند. بالاخره از جاي برخاست، وضو گرفت و به نماز ايستاد. وقتي نمازش تمام شد، همچنان بر سر سجاده نشست و با آرامش عجيبي كه در دل خود احساس مي كرد، بار ديگر در فكر آن مسأله پيچيده كه ذهنش را مشغول كرده بود، فرو رفت. هنوز چند دقيقه اي نگذشته بود كه جواب آن را يافت. پس، دوباره به سجده رفت و خدا را شكر كرد.

ابن سينا در شرح حال خود نوشته است: «هر گاه در مسأله اي متحير مي ماندم، به مسجد مي رفتم و نماز مي خواندم و به درگاه آفريدگار جهان مي ناليدم، باشد كه مشكل را به من بگشايد و آن سختي را بر من آسان نمايد.»

كساني هم كه پيوسته با او تماس داشتند، در نوشته هاي خود اقرار كرده اند كه بارها شاهد استجابت دعاي او بوده اند. شايد براي شما هم اتفاق افتاده باشد كه براي حل مشكلتان از نماز كمك گرفته ايد و



[ صفحه 36]



موفق شده ايد. همه ي ما در خواستهايي از خدا داريم كه براي برآورده شدن آنها حاضر به هر كاري هستيم. اما چرا ابوعلي سينا براي برآورده شدن درخواستش نماز خواند؟

جواب اين سؤال، آرامشي است كه در هنگام نماز به نمازگزار دست مي دهد. آيا شما هم اين آرامش را تجربه كرده ايد؟ بگذريم از كساني كه بدون توجه و با عجله بعنوان رفع تكليف نماز مي خوانند. جواب اين سؤال را بايد از آنهايي بپرسيد كه وقتي رو به قبله مي ايستند، فقط به خدا فكر مي كنند.

وقتي با گفتن «الله اكبر» نماز را شروع مي كنيم، همه ي ارتباطها قطع مي شوند و ما مي مانيم و خدا، ديگر كسي اجازه ندارد به حريم خلوت ما با او راه يابد. با او خلوت مي كنيم و حرف مي زنيم و مطمئن هستيم كه به حرفها و درد دلهايمان گوش مي دهد. خدايي كه مي گويد: «اگر بندگانم مي دانستند چقدر آنها را دوست دارم، سر از پا نمي شناختند»

و چه لذتي بالاتر از اين اطمينان كه خالق بهترينها، پروردگار مهربانترينها بدون هيچ اعتراض و پرسشي، بدون آن كه اسرارمان را براي ديگران بازگويد، شنواي سخنان ما مي شود. شنواي شكوه ها و آرزوهاي كوچك و بزرگي مي شود كه در خيالمان موج مي زنند.

وقتي اين آرامش به اوج خود مي رسد كه با يقين مي دانيم او اين چنين بندگانش را دوست دارد.

كمترين حسن نماز آن است كه با اطمينان و احساس آرامش از خدا



[ صفحه 37]



خواسته ي خود را مي خواهيم. كسي كه هميشه گوش به فرمان خدايش مي سپرد و نمازهايش را مرتب مي خواند، لااقل وقتي مشكلي برايش پيش مي آيد، با خيال راحت و بدون شرمندگي از خدا تقاضاي اجابت مي كند. امّا كسي كه نمازش را ترك مي كند و يا يك خط در ميان مي خواند، چه؟ او با چه رويي مي خواهد از خدا تقاضاي برآوردن دعايش را بكند؟ با چه آرامشي؟ حتي آن موقع كه سجاده را پهن مي كند و سر بر مهر مي گذارد و اشك مي ريزد، در دل خود در تشويش و نگراني است كه آيا من، من كه خواسته ي ساده و كوچك پروردگارم را ناديده گرفتم و تنبلي كردم، مي توانم اميدوار باشم كه او خواسته بزرگ مرا برآورده كند؟ با اين همه شرمندگي چطور از خدا بخواهم مرا ياري كند؟ در حالي كه حتي نعمتهاي فراوانش را شكر نكردم. اما خدا مهربان و در رحمتش گشاده است.

البته ميان كسي كه هميشه با آرامشي معنوي با خدا راز و نياز مي كند و اگر خواسته اي خواست و اجابت نشد، مي داند كه مصلحتش در اجابت دعايش نبوده است، با كسي كه مضطرب و مردّد با خدا حرف مي زند و اگر دعايش برآورده نشد، نمي داند چرا، فرق بسيار است. به اين علت است كه پروردگار دعاهايي بس دور از انتظار نمازگزاران واقعي اش را برآورده مي كند؛ دعاهايي كه عقل را متحير مي كنند و نمونه هاي فراوانش را مي توانيد از ساكنين شهرهاي مذهبي بپرسيد.



[ صفحه 38]




بازگشت