استغاثه مي كردند


تابستان سال 57 افتخار تشرف به نجف را داشتم. من و حضرت امام شبهاي كوتاه تابستان در پشت بام مي خوابيديم. خدا مي داند بارها اتفاق افتاده بود كه من هنوز به خواب نرفته بودم كه ايشان براي نماز شب بلند مي شدند، وضو مي گرفتند، به خودشان عطر مي زدند و به نماز مي ايستادند و استغاثه مي كردند. من هم گوش مي كردم، تماشا مي كردم تا اينكه اذان صبح مي شد و ايشان نماز صبح و دعايشان را مي خواندند و تا دميدن آفتاب كمي



[ صفحه 52]



استراحت مي كردند. [1] .


پاورقي

[1] محمود بروجردي.


بازگشت