خير، وقت نماز است


در يكي از جلسه ها كه حضرت آيت الله خامنه اي نيز به عنوان رئيس جمهور وقت در آن شركت داشتند، آقاي هاشمي رفسنجاني به عنوان رئيس مجلس، فرماندهان سپاه و ديگر نيروها و من به عنوان فرمانده نيروي زميني نيز حضور داشتم. جلسه در اتاق كوچك امام تشكيل شده بود. ايشان بر روي مبل نشسته بودند و ما در برابرشان بر روي زمين حلقه زده و نشسته بوديم. نمي دانم كه نوبت گزارش كداميك از ما بود كه امام ناگهان از اتاق خارج شدند. برخورد حضرت امام براي ما بسيار تكان دهنده بود. فرد گزارش دهنده نتوانست جمله ناتمام خود را تمام كند، چرا كه مات و مبهوت مانده بود كه چه بگويد و براي چه كسي بگويد. اولين كسي كه لب به سخن گشود و حرف زد، آقاي هاشمي رفسنجاني بود. ايشان



[ صفحه 28]



گفت: آقا! كسالتي ايجاد شده است؟ حضرت امام با همان تندي كه مي رفتند، برگشتند و با قاطعيت جواب دادند: «خير، وقت نماز است.» من ناخودآگاه به ساعتم نگاه كردم. افق تهران را از پيش مي دانستم و مي توانم بگويم كه ساعت و وقت بلند شدن امام براي نماز با افق تهران دقيقه اي تفاوت نداشت. در هر صورت اين برخورد امام در ما حال و وضع عجيبي را به وجود آورد. ايشان به طرف سجاده اي كه پهن بود، رفتند. ما از ايشان پرسيديم: اجازه مي دهيد در محضرتان نماز بخوانيم؟ ايشان فرمودند: «مخالفتي ندارم.» بعد، همه ما به سرعت آماده شديم و با حضرت امام نماز را اقامه كرديم. در آن جلسه جنگي، دائم سؤالهاي بسياري در ذهن من چرخ مي زد، چرا در جلسه اي به اين مهمي حضرت امام مي توانند جلسه را قطع كنند و به نماز بروند؟ چرا امام به عنوان ولي امر مسلمين با آن همه علم جلسه به آن مهمي را كه مربوط به مسلمين بود قطع كردند، آن هم به خاطر نماز اول وقت؟ چگونه حتي به آن سخنگو اجازه ندادند كه حرفهايش تمام شود.

در واقع حالت عبادي امام چنان بود كه نمي توانستند از چند لحظه پيش به سخنان سخنگو توجه داشته باشند. [1] .



[ صفحه 29]




پاورقي

[1] علي صياد شيرازي.


بازگشت