برنامه ات را جوري كن كه نمازت اول وقت باشد


يك شب ساعت 7 بود. از بيرون آمدم منزل امام، خلاصه اخبار را شنيدم و بعد با عجله بلند شدم نمازم را خواندم. وقتي نمازم را خواندم و برگشتم خدمت امام، امام گفتند: «من احساس مي كنم مسئولم اگر به تو نگويم. من مطلبي را مي خواهم به تو بگويم» و فكر مي كنم دستشان را زدند روي سينه شان و گفتند: «اگر نگويم مي ترسم مسئول باشم. شما چرا اين قدر اهمال مي كني به نمازت». گفتم: من بيرون بودم، دانشكده علوم بودم. بعد از آنجا هم جاي ديگري رفتم؛ بعد به منزل آمده ام. امام گفتند: «نه، برنامه ات را جوري كن كه نمازت اول وقت باشد. مي دانيد نماز ستون دين است و اگر نماز قبول نشود به هيچ عبادتي نگاه نمي كنند». من گفتم: خداوند وقت وسيع براي ما قرار داده است. ما خودمان نبايد ضيقش كنيم. من فكر مي كردم اهمال به اين است كه ما گاهي بخوانيم، گاهي نخوانيم، نه اينكه به اصطلاح اول مغرب نباشد و ساعت 5 / 7 يا 8 باشد.

اما امام گفتند: «نخير، عدم اهمال و خفيف نشمردن به اين است كه



[ صفحه 18]



شما هر كجا هستيد نماز اول وقتتان را بخوانيد». آن وقت يك مثالي از يك فردي زدند كه اسم او در خاطرم نيست. آقا گفتند: «يك كسي اين طور بوده كه در خيابان اگر داشت مي رفت و صداي اذان را مي شنيد از ماشين پياده مي شد كنار خيابان و نمازش را مي خواند». [1] .


پاورقي

[1] زهرا مصطفوي.


بازگشت