يك نمونه


گروهي از شب گردان عمر سعد از كنار خيمه امام حسين عليه السلام مي گذشتند حضرت اين آيه را تلاوت مي كرد: «ما كان الله ليذر المؤمنين علي ما انتم عليه



[ صفحه 88]



حتي يميز الخبيث من الطيب» [1] ؛ خداوند مؤمنان را به حالي كه هم اكنون داريد وامگذارد تا اين كه بيازمايد خبيث را از طيب. يكي از آنان فرياد زد: «به خداي كعبه! ما پاكيزه و طيب هستيم، نه شما.» ياران امام حسين او را شناختند. او «ابوحرب سبيعي» بود. دلقكي چابك و بدكاره، شيرين سخن و بذله گو.

«برير» صدا زد و گفت: «اي فاسق گنهكار، تو از پاكيزگان و طيبين هستي؟» «ابوحرب» پرسيد: «تو كيستي؟» گفت: «من بريرم» ابوحرب او را كه از نيكان و پارسايان بود، شناخت. همين كه نام برير را شنيد، گفت: «برير عزيز! كشته خواهي شد، مرگ تو بر من بسيار ناگوار است!»

برير پرسيد: «وقت آن نرسيده كه توبه كني و از گناهان بزرگ كناره بگيري؟ به خدا پاكيزه ماييم و پليد شماييد!»

ابوحرف گفت: «راست مي گويي، اقرار مي كنم كه پاكيزگان شما هستيد و پليدان ما». به او گفتند تو كه حقيقت را مي داني پس چرا دست از باطل بر نمي داري؟ ابوحرب گفت: «اگر من به سوي حق آيم، كشته خواهم شد. پس چه كسي بر سر سفره شراب با يزيد هم پياله شود؟» [2] .


پاورقي

[1] آل عمران / 179.

[2] پيشواي شهيدان / ص 195.


بازگشت