من به نماز عشق مي ورزم


عصر روز پنجشنبه نهم ماه محرم بود. سپاه امام حسين عليه السلام در محاصره كامل قرار گرفت. يزيديان اطمينان يافتند كه پيروزي با آنهاست و روشن شد كه ديگر يار و مددكاري از كوفه براي حسين عليه السلام نخواهد رسيد.

عمر سعد عصر تاسوعا را ساعت حمله قرار داد و فرمان حمله را صادر كرد. كاروان شهادت هنوز مسلح نشده بودند. امام حسين عليه السلام جلو سراپرده اش نشسته، زانوان را بغل گرفته، خوابش برده بود. بانوي بانوان زينب كه صداي شيهه اسبان دشمن را شنيد، احساس خطر كرد و به سوي برادر دويد و گفت: «برادر صداي شيهه اسب را نمي شنوي؟» امام حسين عليه السلام سر از زانو برداشت و گفت: «جدم رسول خدا را در خواب ديدم، به من فرمود كه تو نزد ما خواهي آمد.»

در اين هنگام حضرت ابوالفضل وارد شد و حمله سپاه يزيد را گزارش كرد. امام فرمود: «سوار شو و بپرس چه مي خواهند.» حضرت عباس بيست سوار با خود برداشت كه زهير و حبيب از جمله ي آنان بودند. سفير كاروان شهادت از عمر سعد پرسيد: چه مي خواهيد؟ عمر سعد پاسخ داد: «فرمان امير رسيده: يا جنگ يا تسليم بلا شرط.» عباس گفت: «شتاب نكنيد تا از سرورم كسب تكليف كنم.» خدمت امام رسيد و جريان را گزارش داد. امام حسين عليه السلام فرمود: «اگر مي تواني جنگ را تا فردا به تأخير بينداز! امشب از ما بازشان دار تا يك امشب را عبادت كنيم، دعا بخوانيم و به درگاه او استغفار كنيم؛ چرا كه خداوند مي داند كه من نماز را دوست دارم، تلاوت قرآن را دوست دارم، استغفار را دوست دارم، دعا و راز و نياز را بسيار دوست



[ صفحه 85]



دارم.» [1] .

برادر! مي خواهم آخرين حرف ها را [ياران و] خاندانم بزنم. [2] .

امام حسين عليه السلام مي دانست كه تأخير در جنگ ولو براي يك روز باعث تحليل هاي مختلفي مي شود و حتي ممكن است منتي بر ايشان بگذارند، با اين حال به دليل عشق وافري كه به عبادت و نماز داشت، همچنين شايد به دليل اينكه فرصتي باشد براي فكر كردن به خصوص براي برخي از لشگريان عمر سعد (مثل حر بن يزيد رياحي) آن شب را مهلت خواست.

برخي از مورخان فرمايش امام را اينگونه نقل كرده اند: جنگ را به تأخير بينداز تا امشب را براي خدا نماز بخوانيم و دعا كنيم و از او كمك بطلبيم و نصرت جوييم. [3] .


پاورقي

[1] ارجع اليهم فان استطعت ان تؤخرهم الي غدوة و تدفعهم عند العشية لعلنا نصلي لربنا الليله و ندعوه و نستغفره فهو يعلم اني قد كنت احب الصلوة و تلاوة كتابه و كثرة الدعاء و الاستغفار (تاريخ امام حسين / ج 3/ ص 31).

[2] و نوحي الي اهلنا (تاريخ طبري / ج 7/ ص 317).

[3] لعلنا نصلي لربنا ليلتنا هذه و ندعو له و نستعينه و نستنصر علي هؤلاء القوم (مقتل خوارزمي/ ج 1/ ص 349).


بازگشت