ترس از خدا


دعاي عرفه آن حضرت، سراسر عرفان است و عشق و شعف و اظهار ذلت در پيشگاه خداوند. حضرت در بخش هايي از آن عرض مي كند:

«واجعلني اخشاك كأني اراك».

خاصيت توحيد آن است كه انسان از خدا بترسد و از احدي غير او هراس نداشته باشد. پيامبران اين چنين بودند و وارثان آنان نيز اين چنين هستند، به همين جهت خون و آبروي خود را كه پربهاترين سرمايه ي آنان است در راه دين نثار كردند.

كسي كه از آبروي خود مي ترسد، هم از خدا و هم از غير خدا مي ترسد، لذا اين سرمايه را در راه دين مصرف نمي كند. او در ترس، ثنوي است و



[ صفحه 64]



موحد نيست، ولي كساني كه «يخشونه و لا يخشون احدا الا الله» [1] هستند، چون فقط به خدا اميد داشته و از خدا مي ترسند، در راه حفظ دين، مبارزه و جان فشاني مي كنند. «خشيت» يكي از اوصاف موحدان است، اما انسان گاهي از خداي غايب مي ترسد، و گاهي از خداي شاهد و حاضر.

اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي فرمايد: «اتقوا المعاصي في الخلوات فان الشاهد هو الحاكم» [2] ؛ از گناه پنهاني بترسيد، زيرا آن كس (خدا) كه امروز مي بينيد، فردا هم او قاضي و داور و شاهد است.

سالار شهيدان عرض مي كند: «خدايا! توفيقي بده، من از تو به گونه اي بترسم كه گويا ترا مي بينم». اين روح نرم و لطيف، آن حماسه جاودانه را سر مي دهد كه «لو لم يكن لي في الدنيا ملجأ و لا مأوي لما بايعت يزيد بن معاويه» [3] ؛ اگر در سراسر گيتي، جايي نباشد كه به آن پناه برم، باز با يزيد سازش نمي كنم.

اگر انسان خدا را ببيند، ترس شاهدانه دارد. و ما چون خدا را نديده ايم، از او ترس غايبانه داريم و فقط از چهره جهنم او مي ترسيم، نه از خود او.

سيدالشهدا عليه السلام اين ترس شاهدانه را تا آن حد داشت كه وقتي از بالاي اسب بر روي زمين افتاد، عرض كرد: «الهي رضا بقضائك تسليما لامرك لا معبود سواك»؛ خدايا از تو مي ترسم و بس، و امورم را تنها به تو سپردم. آن گاه كه با بازماندگان وداع مي كند، مي فرمايد: «همه شما را به الله مي سپارم.»


پاورقي

[1] احزاب /39.

[2] نهج البلاغه / قصار الحكم / شماره 324.

[3] عوالم / (بخش مقتل) ص 54.


بازگشت