بوي قرآن


ايمان كرخي



در كوچه بوي قرآن، مي پيچد از دوباره

لبخند مي زند باز در آسمان ستاره



حال و هواي مسجد، صف هاي آسماني

هفت آسمان پر است از صوت خوش مناره



آن سو فرشته هايند، انگار خيره بر ما

اين سو نشسته خورشيد، در حال استخاره



گلپونه ها معطر، رودي به سمت دريا

در كوچه ماه و خورشيد، در فكر استشاره



آن شب محله ما در نور غوطه ور بود

مادر نماز مي خواند، در هاله ستاره



بر روي خاك سجده قد قامتي پر از مهر

انگشت برفي كاج دارد به ما اشاره



مادربزرگ و تسبيح، هر دانه اي كه مي رفت

امّيد شوم شيطان، مي گشت پاره پاره




بازگشت