علت عدم تمركز در نماز


زماني كه انسان مشغول اقامه نماز مي باشد، محركاتي، توجه قلبي و تمركز او را بر هم مي زنند. براي پي بردن به علت وجود چنين محركاتي، مي توان آنها را طبقه بندي كرد و سپس به از بين بردن آنها اقدام نمود.

عدم تمركز در نماز براي نمازگزاران، علت هاي متفاوتي مي تواند داشته باشد.

گاهي محركات ذهني موجب به هم خوردن تمركز و توجه انسان مي گردد و گاهي نيز محركات بيروني عامل ايجاد تشويش ذهني نمازگزار مي شود. محركات ذهني، گاهي مي تواند توسط تفكرات و تخيلات خود فرد در نماز باشد. اين عارضه، شديدترين و شايع ترين عاملي است كه



[ صفحه 133]



نماز يك نمازگزار را تهديد مي كند.

زماني كه در انجام كارهاي روزانه، موفقيت يا عدم موفقيت براي ما حاصل شده باشد، تفكر در مورد آن موضوع به هنگام اداي نماز، لحظه اي از ذهن ما خارج نمي شود. اين عامل عدم تمركز، از درون فرد سرچشمه مي گيرد.

پيامبر بزرگوار (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:

در حال نماز به كسي توجه نداشته باشيد. به درستي كه چنين نمازي كامل نيست. [1] .

نمازگزاري كه در قلب و ذهنش به هنگام نماز، مشغول اعمال روزانه خود باشد، به طور يقين در چنين حالتي توجه او معطوف خداوند متعال نمي باشد و نمي داند كه با چه كسي سخن مي گويد. اين گونه نمازي مورد قبول خداي تعالي نمي باشد.

پيامبر بزرگوار (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:

خداوند نماز بنده اي كه قلبش همراه دستانش (جسمش) در نماز حاضر نيست، قبول نمي كند. [2] .



[ صفحه 134]



بنابراين عدم حضور قلبي، بر اثر تفكر و مشغول بودن ذهن فرد به كارهاي روزانه و نظاير آن، موجب عدم قبولي نماز مي گردد.

گاهي نيز محركات بيروني عامل مشغوليت ذهني نمازگزار مي گردد. در ايجاد چنين محركي، خود نمازگزار بيشتر دخالت دارد. فردي كه در حال نماز، با ريش و لباس و دست هاي خود بازي مي كند، بدون شك در چنين حالتي از ياد خدا غافل است و تمركزي نسبت به نماز ندارد.

مولاي بزرگوار، اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي فرمايند:

فرد بايد در نماز خاشع باشد، پس وقتي، كسي كه براي خداي عزوجل خاشع شد، اعضا و جوارحش نيز خاشع مي گردد و با چيزي (در حال نماز) بازي نمي كند. [3] .

به لحاظ اينكه مشغول بودن بدون علت در نماز، تمركز ذهني نمازگزار را از بين مي برد، لذا از سوي ائمه معصومين (عليهماالسلام) تأكيد گرديده است كه از اين عمل شديدا خودداري گردد.

مولاي بزرگوار، امام باقر (عليه السلام) مي فرمايند:

بر تو باد توجه كامل بر نمازت، پس همانا آن مقدار كه در نماز حضور قلب داشته باشي، محسوب مي شود. در نماز با دست



[ صفحه 135]



و سر و ريش خود بازي مكن و در نماز با خودت صحبت مكن و خميازه مكش و با شتاب نماز مخوان و در درونت فكر مكن. [4] .

بنابراين بر نمازگزار لازم است كه در حال نماز به طور كامل مواظب اعمال و رفتار خود باشد. و بدون علت، ارزش نماز خود را كم رنگ نسازد. نمازگزار بايد بداند كه در حال نماز در مقابل كسي ايستاده است كه او را مي بيند و از اسرار قلبي وي آگاهي دارد و هر گونه عملي از نظر وي مخفي نمي باشد.

محركات بيروني ممكن است از افراد و صداهايي باشد كه در محيط زندگي نمازگزار وجود دارند. صداها و آمد و شد افراد مي تواند تمركز ذهني و قلبي نمازگزار را بر هم بزند. اگر نمازگزار در حالت نماز به حالت خشوع و توجه قلبي كامل باشد معمولا چنين محركاتي نمي تواند به تمركز او آسيبي برساند، اما اگر نمازگزار نتواند خود را از اين محركات رهايي بخشد، لازم است مكان نمازش را به جايي انتقال دهد كه محركات محيطي كمتري در آنجا وجود داشته باشد.

يكي ديگر از عواملي كه در مخدوش نمودن ارزش نماز، اهميت ويژه اي دارد، عجله نمودن در اداي عبادتي است كه در نماز به كار برده مي شود. عجله نمودن در اداي جملات نماز و سعي در به پايان بردن



[ صفحه 136]



سريع آن، به ارزش و اهميت نماز آسيب مي رساند زيرا كسي كه جملات نماز را به طور سريع ادا مي نمايد، به طور مسلم از درك مفاهيم واقعي نماز غافل است و نمي داند چه مفهومي را به كار مي برد و با چه كسي سخن مي گويد.

پيامبر بزرگوار (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:

دزدترين مردم كسي است كه به خاطر سرعت و شتابزدگي، از نماز خود كم كند. نماز چنين كسي، چون جامه مندرسي در هم پيچيده شده، به صورت او پرتاب مي گردد. [5] .

نمازگزار بايد توجه داشته باشد كه تأمل و انديشه در بيان مفاهيم نماز به اجراي صحيح نماز كمك مي كند و موجب مي شود كه انسان حضور قلبي بيشتري پيدا كند.

علت عدم تمركز گاهي نيز ممكن است بر اثر وسوسه هاي شيطان باشد. شيطان نيز گاهي به هنگام نماز تلاش مي كند كه نمازگزار را از حالت تمركز، خارج سازد و دچار اشتباه بكند.

نمازگزار بايد بداند كه شيطان دشمن سرسخت او در حال نماز است و همواره مي خواهد او را از اجراي نماز بهتر جلوگيري كند.

وسوسه شيطان، در اثر غفلت انسان از ياد خداوند متعال، پديدار



[ صفحه 137]



مي گردد. وقتي كه انسان خدا را از نظر خود فراموش كرد، شيطان نيز جرأت پيدا مي كند و در قلب وي به وسوسه گري مي پردازد. زماني كه انسان خدا را فراموش كرد، ديگر از مرتكب شدن به هر گناهي نمي تواند خودداري نمايد، زيرا براي انجام گناه، مانعي سر راه خود نمي بيند. با تكرار هر گناه قلب او تيره مي گردد و فراموش مي كند كه خداوند او را مي بيند و از اسرار قلبي او آگاهي دارد.

مولاي بزرگوار، امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند:

شيطان توانايي آن را ندارد در قلب انسان وسوسه ايجاد كند تا زماني كه بنده از ياد خدا روي گردان شود، اوامر الهي را خوار بشمارد، در گناه مستقر گردد، و فراموش كند كه خداوند از اسرار قلبي وي آگاهي دارد. [6] .

بايد دانست كه نمازهاي پنجگانه، يكي از ذكرهاي بسيار مهم مي باشد.

زيرا انسان زماني كه پنج بار روي به درگاه خداي متعال مي نمايد، همواره در اين لحظات، اين مفهوم را در قلب خود تكرار مي كند كه خداوند او را مي بيند و از اسرار قلبي وي آگاهي دارد. همين تذكر و تفكر و يادآوري، كافي است كه خداوند متعال در قلب او، نيرويي پديد آورد كه قدرت مقابله با وسوسه شيطان را داشته باشد و از گناه دوري نمايد و هر



[ صفحه 138]



زمان كه در مقابل وسوسه گناهي قرار گرفت، بلافاصله در ذهنش اين تفكر پديد آيد كه خداوند بر قلب و ذهن او احاطه دارد و بر اعمال او مشاهده گر است. همين تفكر كافي است كه او دست از گناه بردارد.

بنابراين، يكي از اهداف نماز آن است كه انسان خود را در مقابل وسوسه هاي شيطان، كه دشمن سرسخت وي مي باشد و همواره او را به سوي گناهان دعوت مي نمايد، تقويت نمايد.

پيامبر بزرگوار (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:

شيطان همواره از فرزندان آدم بيمناك است تا زماني كه انسان نمازهاي پنجگانه اش را با دقت و شرايط آداب بجا مي آورد.

زماني كه فرد نمازش را ضايع نمود، بر او چيره مي شود و او را در گناهان بزرگ مي اندازد و وي را گرفتار مي كند. [7] .

غلبه بر شيطان، روش هاي خاص خود را دارد. انسان به هر ميزان از نظر قواي جسمي قوي تر باشد در مقابل وسوسه هاي شيطان نمي تواند قدرت مقاومت داشته باشد. انسان تنها زماني مي تواند بر وسوسه هاي شيطان چيره گردد كه در اجراي دستورات خداوند متعال، چه در حال نماز و چه در مواقع ديگر كوتاهي ننمايد. زماني كه بنده در حال نماز، حضور قلبي پيدا كند وسوسه هاي شيطان از او دور مي شود.



[ صفحه 139]



مولاي بزرگوار، امام مهدي (عليه السلام) مي فرمايند:

هيچ عاملي، مانند نماز بيني شيطان را به خاك نمي مالد و او را خوار نمي سازد. پس نماز بخوانيد و بيني شيطان را به خاك بماليد. [8] .

شيطان دشمن اصلي انسان مي باشد، بخصوص زماني كه انسان مشغول نماز است و با خداي خود راز و نياز مي كند، او همواره سعي دارد بر اساس غفلت نمازگزار و تباه ساختن نماز او، وي را به گناهان آلوده سازد.

اگر انسان نمازش را به حالت خشوع و فروتني و حضور قلبي و با تمام خصوصياتي كه ائمه معصومين (عليهماالسلام) بيان فرموده اند به جا بياورد، بر شيطان غلبه خواهد كرد و بر او چيرگي خواهد يافت و به او مجال چنين وسوسه اي را نخواهد داد كه او را در دام گناهان بيفكند.

با اينكه شيطان دشمن سرسخت انسان مي باشد، اما خداوند متعال نسبت به بندگان خود عنايت خاصي دارد. اگر در حال نماز انسان تا سه مرتبه، توجه خود را معطوف چيز ديگري بنمايد، مورد مغفرت و بخشش خداي تعالي قرار مي گيرد اما بار چهارم او را به حال خود رها مي سازد.

پيامبر بزرگوار (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:

هر بنده اي كه در حال نماز به غير خدا توجه كند، خداوند به



[ صفحه 140]



او مي فرمايد: بنده من! چه كسي را قصد كرده اي و او را طلب مي كني؟ آيا جز من پروردگار نگهباني را مي جويي؟ آيا غير از من بخشنده ديگري را طلب مي كني؟! در صورتيكه من كريم ترين كريمان و بخشنده ترين بخشندگان و بهترين عطا كنندگان هستم. ثوابي را به تو عطا نمايم كه به شمارش نمي آيد. به من توجه داشته باش زيرا من و ملائكم به تو توجه داريم. پس اگر نمازگزار به خدا توجه كرد، گناهان گذشته اش محو مي شود و اگر دوباره به غير از خدا متوجه شد، خداوند متعال مجددا او را مانند سابق مورد خطاب قرار مي دهد. اگر به نمازش توجه كرد، گناه غفلت از نماز او آمرزيده مي شود و آثارش زايل مي گردد. اگر براي سومين بار از توجه به نماز منصرف شد، خداوند متعال هم خطاب سابق را تكرار مي كند. اگر به نماز توجه كرد، اين مرتبه هم گناهش بخشيده مي شود. پس اگر دفعه چهارم باز هم از توجه به نماز انصراف پيدا نمود، در اين صورت خدا و ملائكه از وي اعراض مي كنند و خداوند به او مي فرمايد: ترا در ولايت چيزي قرار دادم كه به آن علاقه داري. [9] .



[ صفحه 141]



بنابراين نمازگزار بايد به طور كامل مراقب محركات دروني و بيروني، كه حضور قلبي نماز را به هم مي زند، باشد و هر گونه محركاتي را كه خللي در نماز او ايجاد مي كنند، با چند لحظه سكوت كردن برطرف نمايد. نمازگزار در همان لحظه اي كه متوجه گرديد، خطورات قلبي پيدا كرده و توجهش به جهت ديگري معطوف گرديده است، به وسيله توجه نمودن به اين موضوع، كه در حضور خداي تعالي قيام نموده است و او از مكنونات قلبي وي آگاهي دارد، مي تواند تمركز ذهني خود را بازيابد و بار ديگر توجه قلبي خود را معطوف خداوند متعال نمايد و بدين وسيله عنايت و لطف خداوند متعال را به سوي خود جلب نمايد.

نمازگزار بايد سعي كند كه اين عمل از سه بار بيشتر تكرار نگردد و خود را از رحمت بي دريغ خداوند متعال محروم نسازد.

عطوفت خداوند متعال در كلام زيباي مولاي بزرگوار امام صادق (عليه السلام) نيز جلوه گر است:

مولاي بزرگوار (عليه السلام) مي فرمايند:

وقتي بنده به نماز مي ايستد، خداي عزوجل به او توجه مي كند و توجهش را تا زماني كه سه مرتبه از ياد او غافل نشده است، قطع نمي كند. در اين هنگام خداي سبحان نيز از او اعراض مي نمايد. [10] .



[ صفحه 142]



بنابراين وظيفه نمازگزار به هنگام نماز آن است كه همواره در نمازش، حضور قلبي و تمركز ذهني خود را حفظ كند و به محركات دروني و بيروني، توجهي نداشته باشد و اگر محركي او را از حضور قلبي باز مي دارد، به دفع آن اقدام نمايد و زماني كه حضور قلبي نمازگزار از هم گسيخته شد بلافاصله پس از سكوتي كوتاه، ذهن خود را متوجه كلام پيامبر بزرگوار (صلي الله عليه و آله و سلم) گرداند كه مي فرمايند:

خدا را چنان عبادت كن كه گويي او را مي بيني، اگر تو او را نمي بيني، او ترا مي بيند.

بايد دانست كه رمز موفقيت انسان در نماز، به كار بستن واقعي اين روايت شريف است. عمل نمودن به اين روايت كوتاه ولي بسيار ژرف پيامبر بزرگوار (صلي الله عليه و آله و سلم)، تمام نارسايي هايي را كه توسط محركات ايجاد مي گردند، از بين مي برد.

مطالعه در چگونگي برگزاري نماز ائمه معصومين (عليهماالسلام) حاكي از آن است كه آن بزرگواران همواره خود را در حضور حضرت باري تعالي احساس مي كردند و بدين جهت نمازهايشان همواره با خشوع كامل انجام مي گرفت.

مطالعه رواياتي كه از آن بزرگواران به ما رسيده است اين موضوع را به درستي ثابت مي كند.

ابوحمزه ثمالي گويد: مولاي بزرگوار، امام سجاد (عليه السلام) را ديدم كه نماز مي خواند. عباي آن حضرت از دوشش افتاد.



[ صفحه 143]



آن بزرگوار عبا را راست نفرمود تا اينكه از نماز فارغ شد. از آن بزرگوار سؤال كردم كه چرا به هنگام نماز عبايتان را راست نفرموديد؟

فرمودند:

واي بر تو! آيا نمي داني در حضور چه كسي بودم؟ همانا از بنده نمازش قبول نمي شود مگر آن مقداري كه به آن توجه داشته است. [11] .

عرض كردم: فدايت شوم بدين ترتيب ما هلاك شده ايم!

امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

هرگز، همانا خدا آنرا براي مؤمنين به وسيله نوافل تمام فرمايد. [12] .

به طور مسلم هر فرد نمازگزار نمي تواند آن چنانكه هست و دستور داده شده، نمازش را به نحو احسن برگزار نمايد و هر اندازه در اين زمينه تلاش نمايد، خطورات ذهني و محركات محيطي، حواس او را نسبت به نماز و حضور قلبي منحرف مي سازد.

براي جبران اين نقيصه، دستور اسلام بر اين است كه به برگزاري نوافل در كنار نمازهاي فريضه پرداخته شود و بدين وسيله خداوند متعال نمازهاي واجب را براي مؤمنين تمام گرداند.



[ صفحه 144]



مولاي بزرگوار، امام باقر (عليه السلام) مي فرمايند:

نمازي كه بنده به جا مي آورد، گاهي نصف و گاهي يك سوم و گاهي يك چهارم و گاهي يك پنجم آن بالا برده مي شود (مورد قبول قرار مي گيرد)، زيرا نمازي مورد قبول واقع مي گردد كه با توجه و حضور قلبي باشد. مرم بدين جهت مأمور به انجام نوافل شده اند، تا نقص نمازهاي واجب آنان توسط نوافل جبران گردد. [13] .

با توجه به كلام مولاي بزرگوار (عليه السلام)، انسانها به طور معمول، قادر به انجام كامل نمازهاي واجب خود با توجه و حضور قلبي نمي باشند، اما خداي تعالي با توجه به رحمتي كه به بندگان خود دارد، نوافل را براي آنان مقرر فرموده است تا جبران كاستي هاي نمازهاي فريضه گردد.

بايد توجه داشت كه بهتر است نوافل نيز با توجه و حضور قلبي انجام گردد زيرا فردي كه بتواند نمازهاي فريضه و نوافل را با حضور قلبي تمام برگزار نمايد، الطاف خاصي از سوي خداي متعال شامل حال او خواهد شد.

مولاي بزرگوار، امام باقر (عليه السلام) مي فرمايند:

خداي عزوجل مي فرمايد: هيچ بنده اي از بندگانم به من



[ صفحه 145]



تقرب نمي جويد به چيزي كه نزد من محبوب تر از آنچه بر او واجب گردانيده ام، باشد، و بنده ام با انجام نوافل به من نزديك مي شود تا جايي كه او را دوست مي دارم، همين كه او را دوست داشم گوش او مي شوم كه با آن مي شنود و چشم او مي شوم كه با آن مي بيند و زبان او مي شوم كه با آن سخن مي گويد و دست او مي شوم كه با آن اخذ مي كند. اگر مرا دعا كند او را اجابت مي كنم و اگر چيزي از من بخواهد به او اعطا مي كنم. [14] .

لطف خداوند متعال به بنده اي كه مطيع اوامر او باشد خارق العاده و حيرت آور است. وقتي انسان با توجه و حضور قلب، خود را در حضور پروردگار متعال احساس مي كند و مي داند كه خداوند متعال او را مي بيند و از مكنونات قلبي وي آگاهي دارد، خداوند متعال الطاف خود را شامل حال بنده اش مي گرداند و چشم و گوش قلب وي را باز مي كند تا بدان وسيله حقايق اسرار هستي را بنگرد.

انسانها داراي چشم و گوش قلبي هستند و تا زماني كه خداي تعالي اراده نفرموده است، انسان نمي تواند حقايق هستي را به وسيله آنها مورد مشاهده قرار دهد.



[ صفحه 146]



زماني كه بنده به وسيله عبادت خالصانه و با توجه قلبي، روي به سوي خداي تعالي مي نمايد، از جانب حضرت حق تعالي، لطف خاصي به او مي شود و چشم و گوش قلب وي گشوده مي شود تا بنده، به وسيله آن ها حقايق هستي را كه افراد عادي از ديدن و شنيدن آنها ناتوانند، مورد مشاهده قرار دهد.

مولاي بزرگوار، امام سجاد (عليه السلام) مي فرمايند:

بنده داراي چهار چشم است كه با دو چشم امور دنيوي و ديني خود را مشاهده مي كند و با دو چشم ديگر فقط كار آخرت را مي نگرد.

چون خداوند خير بنده اي را بخواهد، چشم قلبش را مي گشايد تا به وسيله آنها عوالم غيب و امور آخرتش را بنگرد، و چون براي بنده اي غير از اين بخواهد، قلبش را در آنچه كه هست رها مي كند. [15] .

باز شدن چشم قلب، عنايت خاص و بي نهايتي از جانب حضرت حق تعالي مي باشد كه به بندگان خود ارزاني مي گردد. زماني كه چشم قلب انسان گشوده گردد، بنده مؤمن به حقيقتي مي رسد كه ديگران نمي توانند



[ صفحه 147]



آن حقايق را مشاهده گر باشند.

در اين زمينه، نمونه هاي متعددي وجود دارد كه آگاهي از آنها مي تواند ما را در رسيدن به اين حقيقت ياري كند.

مولاي بزرگوار، امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند:

روزي پيامبر بزرگوار (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز صبح را با مردم برگزار كرد. سپس در مسجد نگاهش به جواني افتاد كه چرت مي زد و سرش پائين مي افتاد. رنگش زرد بود و تنش لاغر، چشمانش به گود رفته!

پيامبر بزرگوار (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: «حالت چگونه است؟»

جوان عرض كرد: در حالت يقين هستم!

پيامبر بزرگوار (صلي الله عليه و آله و سلم) در شگفت شدند و فرمودند: «هر يقيني را حقيقتي (علامتي) است حقيقت (و نشانه) يقين تو چيست؟»

جوان عرض كرد: يا رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) همين يقين من است كه مرا اندوهگين ساخته و بيداري شب و تشنگي روزهاي گرمم بخشيده است. به دنيا و آنچه كه در او هست بي رغبت گشته ام تا آنجا كه گويي عرش پروردگارم را مي نگرم كه براي رسيدگي به حساب خلق بر پا شده و مردم براي حساب گرد آمده اند. گويا اهل جهنم را مي بينم كه در آنجا معذبند و به فريادرسي، ناله مي كنند و گويا اكنون آهنگ زبانه كشيدن آتش دوزخ در گوشم طنين انداز است!

پيامبر بزرگوار (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: «بر اين حالي كه داري



[ صفحه 148]



ثابت قدم باش»

جوان گفت: يا رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) از خدا بخواه كه شهادت در ركابتان را روزي ام گرداند.

پيامبر بزرگوار (صلي الله عليه و آله و سلم) به او دعا كردند. مدتي نگذشت كه در جنگي همراه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بيرون رفت و بعد از 9 نفر شهيد شد و او در آن جنگ دهمين شهيد بود. [16] .

مطالعه شرح حال اين جوان، به خوبي ثابت مي كند كه خداوند متعال در اثر ايماني كه بر اساس عبادت خالصانه و توجه قلبي به او اعطا فرموده، چشم و گوش قلب او را گشوده، و او بدين وسيله توانسته است حقايق عالم هستي را كه ديگران از ديدن آن ناتوانند، مورد مشاهده قرار دهد.

باز شدن چشم و گوش انسان، حقيقتي شورانگيز است كه خداوند متعال به بندگان صالح خود عنايت مي فرمايد. شرح حال جوان با ايمان ديگري، حقيقت باز شدن چشم و گوش قلبي را بيان مي كند.

آقاي سيد حسن ابطحي مي گويد:

در اوقاتي كه در زنجان بودم يك روز صبح جواني را كه از شاگردان و تربيت شدگان استاد بزرگوار شيخ محمود عتيق معروف به حاج ملا آقاجان رحمت اله عليه بود و برنامه زيارت عاشوراي او ترك نمي شد، سراسيمه خدمت استاد



[ صفحه 149]



بزرگوار آمد و گفت:

«وقتي در اتاق نشسته بودم و زيارت عاشورا را تمام مي كردم ناگهان عطر عجيبي فضاي اتاق را پر كرد، سپس مانند اينكه صدها زنبور در اتاق به حركت دربيايد صدايي اين چنين شنيدم».

استاد بزرگوار فرمودند: «فردا هم همين حالت برايت پيش مي آيد. خوب گوش بده، ببين چه مي گويند؟»

فرداي آن روز جوان آمد و گفت:

«گمان كردم كه ذكر: لا اله اله الله الملك الحق المبين را تكرار مي كردند.» استاد بزرگوار فرمودند: «بعد از اين تو نيز با آنها اين ذكر را بگو تا حجاب بيشتري از تو برطرف شود.»

آن جوان پس از دو روز آمد و گفت:

«دو ساعت با آنها عبارت «لا اله الا الله الملك الحق المبين» را تكرار كردم. ناگهان چشمانم به اشك افتاد و انواري مانند جرقه آتش ولي سفيد را مي ديدم كه تمام فضاي خانه را پر كرد، ترسيدم ديگر ادامه ندادم.» [17] .

مطالعه شرح حال اين دو جوان، نمونه هاي جالبي از حقيقت ايمان آنها كه از آثار نمازي خالصانه و خاشعانه مي باشد، حكايت مي كند.

به طور يقين هر فردي كه قدم در اين راه بگذارد خداوند رحمان و



[ صفحه 150]



رحيم، سايه لطف و عنايت خود را بر سر او مي گستراند و او را در جهتي كه خود دوست مي دارد تربيت مي كند.

مطالعه و بررسي اين دو ماجرا، حقيقت شگفت انگيز باز شدن چشم و گوش و قلب را در اثر ايمان قلبي، به خوبي بيان مي دارد، اينگونه ماجراها در ميان افرادي كه در اثر تكامل يافتن ايمان كه منشاء آن نماز با توجه و با خشوع مي باشد، بسيار اتفاق افتاده است كه بررسي آنها مي تواند ما را در شناخت اين حقيقت ياري كند.

ائمه معصومين (عليهماالسلام) در صدر مؤمنين قرار دارند و بدين لحاظ همواره چشم و گوش قلب آنان، مشاهده گر عوالم غيبي بود.

سخن گفتن در اين مورد بسيار دشوار است، زيرا كسي مي تواند در اين زمينه اظهار نظر داشته باشد، كه خود به آن مرحله از تكامل ايمان رسيده باشد و بتواند ادراك آن را داشته باشد كه بداند آن بزرگواران تا چه ميزان از ايمان قوي برخوردار بوده اند. تنها راه رسيدن به اين حقيقت، مطالعه و بررسي رواياتي است كه از آن بزرگواران به دست ما رسيده است. روايتي از مولاي بزرگوار، اميرالمؤمنين (عليه السلام) بيانگر اين حقيقت شگفت انگيز است.

از مولاي بزرگوار، اميرالمؤمنين (عليه السلام) سؤال كردند: آيا رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) پروردگار خود را مي ديد؟

امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند: آري با (چشم) قلب خود. مگر كلام خداي عزوجل را نشنيده اي كه مي فرمايد:

ما كذب الفؤاد ما راي (نجم 12)

يعني: «دل در آنچه ديده بود، دروغ نگفت».



[ صفحه 151]



از اين آيه به خوبي فهميده مي شود كه آن جناب پروردگار خود را مي ديده است) ليكن نه با چشم سر، بلكه با چشم قلب. [18] .

اين روايت بسيار جالب، ثابت مي كند كه پيامبر بزرگوار (صلي الله عليه و آله و سلم) با چشم قلب خود همواره مشاهده گر خداي تعالي بوده است. چنين مشاهده اي تنها مي تواند در آن بزرگواران وجود داشته باشد كه قلبشان مملو از ايمان خالص براي خدا مي باشد.

روايتي ديگر در مورد مشاهده با چشم قلب بيان گرديده است كه مي تواند ما را در اين زمينه ياري كند.

دانشمندي به حضور اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمد و گفت: اي اميرالمؤمنين آيا پروردگارت را هنگام پرستش ديده اي؟

مولاي بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

واي بر تو! من هرگز خدايي را كه نديده باشم، عبادت نكرده ام!

دانشمند گفت: چگونه خدايت را ديده اي؟

مولاي بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

ديدگان او را با بينايي چشم نمي توانند ببينند، اما قلبها به



[ صفحه 152]



وسيله حقيقت ايمان او را مي بينند. [19] .

ايمان چشمه جوشاني است در قلبها، كه هر اندازه افزايش يابد، آثارش به همان ميزان در قلب انسان نمايان مي گردد. و تجلي كننده ايمان در قلب، نماز خالص و بي ريا و با خشوع و با توجه قلبي مي باشد.

سخن گفتن در زمينه ايمان مولاي بزرگوار (عليه السلام)، بسيار مشكل و شايد غيرممكن است زيرا كسي مي تواند در اين زمينه سخن بگويد كه خود در مقام ايمان امام (عليه السلام) بوده باشد.

حاصل چنين ايماني، چنان نمازي است كه كسي را ياراي برگزاري چنان نمازي نيست كه همواره در آن مشاهده گر خداي متعال باشد.

وظيفه ما تنها مي تواند انجام دستوراتي باشد كه از سوي آن بزرگواران به ما رسيده است. ما اگر بتوانيم خود را به مرحله اي برسانيم كه آن بزرگواران از ما انتظار دارند، مي توانيم بگوئيم به هدفي كه براي آن خلق شده ايم رسيده ايم.

انشاء الله تعالي



[ صفحه 153]




پاورقي

[1] لا تلتفتوا في صلاتكم فانه لا صلاة لملتفت. (احاديث نماز، ج 1، ص 203 - بحارالانوار، ج 84، ص 211).

[2] لا يقبل الله صلاة عبد لا يحضر قلبه مع يديه. (احاديث نماز، ج 1، ص 208 - بحارالانوار، ج 84، ص 242).

[3] ليخشع الرجل في صلوته فانه من خشع قلبه لله عزوجل، خشعت جوارحه فلا يعبث بشي ء في الصلاة. (احاديث نماز، ج 1، ص - 205 جامع احاديث شيعه، ج 5، ص 37).

[4] عليك بالاقبال علي صلاتك فانما يحسب لك منها ما اقبلت عليه منها بقلبك و لا تعبث فيها بيدك و لا برأسك و لا بلحيتك و لا تحدث نفسك و لا تتثائب و لا تتمطأ و لا تفكر... (احاديث نماز، ج 1، ص 204 - بحارالانوار، ج 84، ص 201).

[5] اسرق الناس فاالذي يسرق من صلاته فصلاته تلف كما يلف الثوب الخلق فيضرب بها وجهه. (احاديث نماز، ج 1، ص - 253 الميزان الحكمه، ج 5، ص 406).

[6] لا يتمكن الشيطان بالوسوسة من العبد الا و قد اعرض عن ذكر الله و استهان بامره و سكن الي نهيه و نسي اطلاعه علي سره. (حديث تربيت، ج 4، ص 65).

[7] لا يزال الشيطان يرعب من بني آدم ما حافظ علي الصلوات الخمس، فاذا ضيعهن تجرء عليه و اوقعه في العظائم. (احاديث نماز، ج 1، ص 80 - بحارالانوار، ج 82، ص 202).

[8] ما ارغم انف الشيطان بشي ء مثل الصلاة، فصلها و ارغم انف الشيطان. (احاديث نماز، ج 1، ص 80 - بحارالانوار، ج 53، ص 182).

[9] ايما عبد التفت في صلاته قال الله، يا عبدي الي من تقصد و من تطلب اربا عنري تريد او رقيبا سواي تطلب، او جواد خلاي تبغي و انا اكرم الاكرمين و اجود الاجودين و افضل المعطين اثيبك ثوابا لا يحصي قدره، اقبل علي فاني عليك مقبل و ملائكتي عليك مقبلون فان اقبل زال عنه اثم ما كان منه فان التفت ثانية اعاد الله له مقالته فان اقبل علي صلاته غفر الله و تجاوز عنه ما كان منه فان التفت ثالثة اعاد الله له مقالته فان اقبل علي صلاته غفر الله له ما تقدم من ذنبه فان التفت رابعة اعرض الله عنه و اعرضت الملائكة عنه و يقول وليتك يا عبدي الي ما توليت. (احاديث نماز، ج 1، ص 209 - بحارالانوار، ج 84، ص 244).

[10] اذا قام العبد الي الصلاة اقبل الله عزوجل عليه بوجهه فلا يزال مقبلا عليه حتي يلتفت ثلاث مرات فاذا التفت ثلاث مرات اعرض عنه. (احاديث نماز، ج 1، ص 206- بحارالانوار، ج 84، ص 241).

[11] ان العبد لا يقبل من صلاته الا ما اقبل منها.

[12] كلا، ان الله متمم ذلك للمؤمنين بالنوافل. (وسايل الشيعه، ج 4، ص 688).

[13] ان العبد ليرفع له من صلاته نصفها و ثلثها و ربعها و خمسها، فما يرفع الله الا ما اقبل عليه بقلبه و انما امروا بالنوافل ليتم لهم ما نقصوا من الفريضة. (احاديث نماز، ج 2، ص 136 - بحارالانوار، ج 87، ص 28).

[14] ان الله جل جلاله قال: ما يقرب الي عبد من عبادي بشي ء احب الي مما افترضت عليه و انه ليتقرب الي بالنافلة حتي احبه، فاذا احببته كنت سمعه الذي يسمع به، و بصره الذي يبصر به و لسانه الذي ينطق به و يده التي يبطش بها. ان دعاتي اجبته و ان سألني اعطيته. (مقالات، ج 3).

[15] الا ان للعبد اربع، عين عينان يبصر بهما امر دينه و دنياه و عينان يبصر بهما امر آخرته و اذا اراد الله بعبد خيرا فتح له العينين اللتين في قلبه فابصر بهما الغيب و امر آخرته و اذا اراد به غير ذلك ترك القلب بما فيه. (خصال، ج 1، ص 223).

[16] اصول كافي، ج 3، ص 89.

[17] پرواز روح، ص 29.

[18] نعم بقلبه راه اما سمعت الله عزوجل يقول: (آيه 12 سوره نجم) لم يره بالبصر ولكن راه بالفؤاد. (الميزان، ج 37، ص 68).

[19] لا تدركه العيون في مشاهدة الابصار، ولكن راته القلوب بحقائق الايمان. (داستانهاي اصول كافي، ج 1، ص 58).


بازگشت