توحيد عقلي


دومين موضوعي كه مي تواند ما را در شناخت خداي تعالي ياري دهد و ما را به سوي شناخت او هدايت كند، مطالعه توحيد عقلي مي باشد. بحث توحيد عقلي بسيار گسترده است، اما به لحاظ اينكه هدف ما رسيدن به شناخت توحيد مي باشد، ناچاريم به طور خلاصه اين مبحث را مورد مطالعه قرار دهيم.

يكي از تفاوتهاي مهم بين انسان و حيوانات بدون ترديد، عقل انسان مي باشد زيرا انسان به وسيله عقل خود مي تواند قدرت شناخت پيدا كند و پديده هاي هستي را به وسيله آن مورد شناسايي قرار دهد. و نيز به وسيله عقل است كه انسان نيروي استدلال پيدا مي كند و بدين وسيله حقيقتي را به اثبات مي رساند. [1] .

عامل شناخت، يكي از مشخصات عقل به شمار مي رود و انسان به وسيله اين عامل به شناخت پديده هاي طبيعت دسترسي پيدا مي كند.

عقل راهبر انسان در ظلمت هاي جهل و ناداني است، همان گونه كه



[ صفحه 38]



پيامبران رهبران انسانها در زدودن ظلمت هاي كفر و شرك مي باشند.

مولاي بزرگوار، امام موسي بن جعفر (عليه السلام) خطاب به هشام مي فرمايند:

اي هشام، به راستي كه خداوند به مردم دو حجت است: حجت ظاهري و حجت باطني

حجت ظاهري عبارت از پيامبران و امامان هستند و حجت باطني عقل انسانهاست. [2] .

انسان ها همواره از دو بعد رهبري مي شوند از يك سو پيامبران و امامان (عليهماالسلام)، كه او را در رسيدن به حقيقت و صراط مستقيم ياري مي نمايند و از سوي ديگر عقل انسانها، كه عامل رسيدن آنان به حقيقت و تشخيص حق از باطل مي باشد. انسانها همواره به وسيله اين دو حجت، كه خداي تعالي در اختيار بندگان خود قرار داده است رهبري مي شوند.

يكي از وظايف بسيار مهم عقل، استدلال نمودن است و انسانها به وسيله عقلهاي خود به استدلال هاي گوناگون مي پردازند.

در زمينه اثبات وجود خدا، انسان ابزاري قوي تر از استدلال عقل ندارد. به وسيله استدلال عقل است كه انسان مي تواند وجود خالق خود را به ديگران ثابت كند.



[ صفحه 39]



استدلال هايي كه در اين زمينه وجود دارد، بسيار زياد است. ذكر نمونه هايي از آنها مي تواند ما را به اين هدف برساند.

استدلال عقلي بسيار ساده اي كه همه افراد قادر به فهم آن مي باشند، از سوي مولاي بزرگوار، اميرالمؤمنين (عليه السلام) بيان گرديده است كه ما را در شناخت و طريقه استدلال ساده عقلي، راهنمايي مي نمايد.

مولاي بزرگوار (عليه السلام) مي فرمايند:

ريختن مدفوع شتر در راه بر وجود شتر دلالت مي كند، و وجود سرگين الاغ، دليل بر وجود الاغي مي كند، و رد پاي عابري بر عبور كنندگان دلالت مي كند.

آيا اين بناي افراشته به اين لطافت، و زمين به اين ضخامت، بر وجود خداوند لطيف و خبير دلالت نمي كند؟ [3] .

استدلال امام بزرگوار (عليه السلام) در اثبات وجود خداوند متعال بر اساس استدلال عقلي استوار است و ساده ترين دليلي است كه فرد عادي نيز اگر قدري بينديشد، به درست بودن آن پي مي برد. اين استدلال چنان با عقل انسان ها سازگاري دارد كه هر انساني با كمترين درجه عقلي مي تواند آن را بپذيرد.

استدلال امام بزرگوار (عليه السلام) مبني بر اين است كه وقتي فضولات



[ صفحه 40]



حيواناتي را كه در سر راه ريخته شده اند، مشاهده مي كنيم، عقل ما استدلال مي كند كه حتما حيواني از اين مسير عبور كرده است. و زماني كه جاي پاي انساني را مشاهده مي كنيم عقل استدلال گر مي گويد، بدون ترديد از اين مسير عابري گذر كرده است.

اين جهان پهناور، زمين، ستارگان، خورشيد و... همه به منزله ردپاهايي هستند كه عقل استدلال گر ما را متوجه مي سازد كه سازنده اي براي آنها وجود دارد و اين ها به خودي خود به وجود نيامده اند.

استدلال عقلي مشابهي از مولاي بزرگوار، امام صادق (عليه السلام) بيان گرديده است كه ما را به طريقه اين استدلال، و نيز رسيدن به اثبات وجود خالق متعال، راهنمايي مي نمايد.

امام بزرگوار (عليه السلام) مي فرمايند:

اگر كسي بگويد، اين تصوير انسان كه بر روي ديوار است خود به خود به وجود آمده و كسي آن را نساخته، آيا سخنش را باور مي كني؟

هرگز، بلكه او را به استهزا مي گيري!

چگونه اين امر را در مورد يك صورت بيجان، انكار مي كني، اما درباره خود انسان كه زنده و با شعور و سخنور است، مي پذيري؟! [4] .



[ صفحه 41]



استدلال امام بزرگوار (عليه السلام) كاملا واضح و روشن است. كسي كه با مشاهده عكس، به فرد عكاس و يا فردي كه عكس از او به تصوير كشيده شده است، پي مي برد، چگونه با مشاهده خود انسان كه داراي قدرت سخنگويي و عقل و آگاهي مي باشد، به خالق او پي نمي برد؟

با توجه به اين استدلال ها، مي توان به تمام پديده هايي كه مصنوع دست انسان مي باشد استدلال نمود كه هر ابزاري كه توسط فردي ساخته شده است، سازنده اي دارد. به طور مسلم مصنوعاتي مانند: ميز، ساعت، ماشين و... همگي داراي سازنده اي هستند. لذا مي توان چنين سؤال نمود كه آيا خود آن سازنده ها، به وجود آورنده اي ندارند؟

بر اساس اين استدلال، به وجود آورنده انسان، زمين، ستارگان و... خداي تعالي مي باشد. زيرا كه هيچ مصنوعي نمي تواند بدون صانع باشد.

از ويژگيهاي بارز انسان آن است كه هر پديده اي را مشاهده مي كند، همواره در جستجوي علت آن پديده برمي آيد اين ويژگي انسان برخاسته از نگرش كنجكاوانه او به محيط طبيعي خود مي باشد. انسان همواره مي خواهد هر پديده اي را كه مشاهده مي كند، علت آن را نيز مورد بررسي دقيق قرار دهد. اين ويژگي يكي از خصوصيات مثبت انسانها به شمار مي رود، زيرا كه خداوند متعال انسان را كنجكاو آفريده است تا او بر اساس آن، به شناسايي محيط خود بپردازد و همواره قدرت شناخت خود را افزايش دهد.

عقل انسان ابزار بسيار نيرومندي براي حس كنجكاوي او مي باشد و همواره او را ياري مي كند تا با استدلال هاي خود، مسائل را تحليل نمايد و به نتيجه مطلوب برسد.

به طور كلي تمام انسانها داراي چنين خصيصه اي مي باشند. حتي افرادي



[ صفحه 42]



كه خداوند را انكار مي كنند، از نوعي استدلال به ظاهر مستدل استفاده مي كنند كه هيچ گونه سازگاري با استدلال عقلاني آنها ندارد. اگر چنين افردي به خوبي راهنمايي شوند، طريقه تفكر و استدلال آنان تغيير پيدا مي كند و در جهت صحيح قرار مي گيرند و در نتيجه به حقيقت مي رسند. مگر افرادي كه بر اساس عناد و لجاجت نخواهند سخن حق و قابل استدلال را بپذيرند.

افراد مادي به طور كلي در انكار خداوند متعال، همواره دو سؤال مطرح مي كنند و نمي توانند پاسخ مناسب و قانع كننده اي بر آن بيابند:

1- آنها مي گويند چون خداوند به طور آشكار قابل مشاهده نيست، بنابراين از كجا بدانيم كه وجود دارد؟

2- وقتي از منكرين خداي تعالي سؤال مي شود: چه كسي اين موجودات را ايجاد كرده است؟ مي گويند: آنها خودشان خالق خود مي باشند و خودشان خود را به وجود آورده اند!

اين دو سؤال همواره ذهن انكار كنندگان را مشوش مي سازد و چون پاسخ قانع كننده اي نمي توانند بر آن بيابند، مانع مي شود كه آنها به حقيقت برسند.

هدف ما اين است كه بر اساس رواياتي از ائمه معصومين (عليهماالسلام) پاسخ قانع كننده اي به اين گونه افراد بدهيم.

آنها مي گويند هر چيزي كه توسط حواس پنجگانه قابل مشاهده باشد مي توان مورد قبول قرار داد و موجوداتي كه غير قابل مشاهده هستند نمي توان وجود آنها را باور نمود. در زمينه پاسخ به چنين سؤالي، شرح مناظره اي را مورد مطالعه قرار مي دهيم كه مي تواند پاسخگوي چنين سؤالاتي باشد:



[ صفحه 43]



مولاي بزرگوار، امام صادق (عليه السلام) در مناظره اي با يك طبيب هندي كه معتقد بود، خدايي را كه غير قابل مشاهده است نمي توان وجودش را باور كرد، فرمودند:

تو چون با حواس پنجگانه ات نمي تواني خدا را ادراك كني، وجود او را انكار مي كني. ولي من چون با حواس پنجگانه خودم نمي توانم خدا را ادراك كنم، به وجود او اعتراف مي كنم!

طبيب هندي گفت: چگونه چنين چيزي ممكن است؟

مولاي بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

زيرا هر چيزي كه آثار تركيب شدن در او وجود داشته باشد، ماده است يا آنچه را كه چشم مشاهده مي كند اثر رنگ است (كه باز ماده است) پس آنچه را كه چشم ببيند و حواس آن را مشاهده كند غير از خداي تعالي است زيرا كه خداوند به مخلوقاتش شبيه نيست و مخلوق نيز مانند او نمي تواند باشد. مخلوقات داراي خصوصياتي مانند نابود شدن و تغييرپذيري مي باشند و هر چيزي كه چنين صفاتي را دارا باشد، او از جنس مخلوقات است و مخلوق مانند خالق، حادث و قديم نمي باشد.

طبيب هندي گفت: اين حرفي است (ولي دليل بر وجود خدا نمي شود) چون من معتقدم كه تنها راه شناخت، حواس انسان است و عقل بدون حواس امكان ندارد چيزي را ادراك نمايد.

امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:



[ صفحه 44]



بر فرض كه عقيده تو درست باشد ولي آيا مگر تو سراسر جهان را جستجو كرده اي و خدا را نيافته اي كه مي گويي چون او را احساس نمي كنم، پس وجود ندارد؟

طبيب هندي گفت: نه چنين جستجويي نكرده ام.

امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

بنابراين از كجا مي داني، شايد چيزي را كه عقل تو آن را انكار مي كند در بعضي از مواردي كه حواس تو آن را درك نكرده و تو احاطه علمي نسبت به آن جاها نداري، وجود داشته باشد.

طبيب هندي گفت: نمي دانم شايد در آن جاها مدبري وجود داشته باشد و شايد هم وجود نداشته باشد!

امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

بنابراين حرف اول خودت را پس گرفتي، تو گفتي من يقين دارم كه خدايي وجود ندارد، ولي اكنون مي گويي شايد باشد و شايد نباشد. بنابراين از مرز انكار بيرون آمدي و به مرز شك رسيدي، اكنون اميدوارم كه از مرز شك هم بگذري و خداشناس گردي.

طبيب هندي گفت: از چه راهي يقين به خدايي بكنم كه حواسم آن را درك نمي كند؟

امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

از راه همين هليله كه مي خواهي با آن دارو بسازي.

آيا اين هليله را مي بيني؟

طبيب هندي گفت: آري



[ صفحه 45]



امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

آيا آنچه را كه در درون اين هليله پنهان است، مشاهده مي كني؟

طبيب هندي گفت: نه

امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند: آيا قبول داري كه اين هليله داراي هسته اي است كه تو آن را نمي بيني؟

طبيب هندي گفت: چه مي دانم، شايد هيچ چيز در آن نباشد.

امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

آيا قبول داري كه در پس اين پوست، مغز يا چيزي وجود داشته باشد كه فعلا از چشم تو پنهان است؟

طبيب هندي گفت: نمي دانم، شايد باشد و شايد نباشد.

امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

بگو ببينم آيا قبول داري كه اين هليله از درختي بيرون آمده يا اينكه مي گويي بدون درخت به وجود آمده است؟

طبيب هندي گفت: البته از درختي به وجود آمده است.

امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

تو به وسيله كدام يك از حواس پنجگانه ات، آن درخت را كه اكنون پيش تو حاضر نيست درك كرده اي؟

طبيب هندي گفت: نه (به وسيله هيچكدام)

امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

بنابراين تو به وجود درختي اعتراف كردي كه با هيچيك از حواس پنجگانه ات آن را درك نكرده اي

طبيب هندي گفت: درست است كه من درخت را نديده ام



[ صفحه 46]



ولي مي گويم هليله و درخت آن و تمام موجودات از قديم قابل درك با حواس بوده اند. در اين مورد پاسخي داريد كه سخنم را رد كند؟

امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

بگو ببينم آيا هليله اي را كه اين درخت از آن به وجود آمده قبل از كاشتن، ديده اي؟

طبيب هندي گفت: آري

امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

آيا احتمال مي دهي كه اين درخت با تنه اش و ريشه اش و شاخه ها و پوستش و تمام ميوه هايي كه از آن چيده مي شود و برگهايي كه مي ريزد در هليله اي باشد كه آن را به وجود آورده است؟ مي داني كه اين هليله با اندازه گيري معين و نقاشي و تركيب خاصي صورت بندي شده و اجزاء مختلف و رنگهاي گوناگون آن در داخل يكديگر جا داده شده است، سفيد در زرد و نرم بر سخت، و هر يك از طبقات مختلف آن داراي خاصيتي جداگانه است. هليله داراي پوستي است كه آن را آب مي دهد و عروقي است كه آب در آن جريان پيدا مي كند و برگ پوشش آن است كه آن را از سرما و گرما حفظ مي كند و مانع مي شود كه باد، طراوت و شادابي هليله را از بين ببرد.

طبيب هندي گفت: من اعتراف مي كنم كه هليله پديده اي است ولي نگفتم كه صانع نمي شود پديده باشد تا بتواند خود را بيافريند!

مولاي بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:



[ صفحه 47]



تو به وجود داشتن يك موجود حكيم و با دقت و با تدبير اعتراف مي كني ولي وقتي از تو مي پرسم كه آن كيست؟ مي گويي هليله! بنابراين تو به وجود خدا اعتراف مي كني ولي در نامگذاري اشتباه مي نمايي و نام خدا را (هليله) مي گذاري و اگر دقت كني مي فهمي كه هليله كمتر از آن است كه بتواند خود را بيافريند و يا ناتوان تر از آن است كه مدبر خود باشد.

طبيب هندي گفت: آيا دليل ديگري هم داري؟

امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

آري، بر اساس گفته تو اگر هليله بتواند طراح و سازنده خود باشد بايد بداند كه چگونه خود را بسازد. بنابراين چرا خود را كوچك و ناتوان و ناقص ساخت و چرا از شكستن امتناع نمي كند و مانع از خوردن خود نمي شود؟ چرا خود را پست و حقير، قابل خوردن، تلخ، بدشكل، بي طراوت و خشك ساخت؟

طبيب هندي گفت: چون بيش از اين قدرت نداشت و يا قدرت داشت ولي مايل بود خود را چنين بسازد!

امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

بگو ببينم چه وقتي اين هليله خود را ساخته و به تدبير وضع خود پرداخته است؟ آيا پيش از آنكه وجود پيدا كند يا پس از وجود پيدا كردن؟

اگر بگويي پس از وجود پيدا كردن خود را آفريده است. اين سخن از واضح ترين محالات است! زيرا چگونه مي شود



[ صفحه 48]



هليله موجود باشد و سپس خود را به وجود بياورد!

بنابراين نتيجه كلام تو اين مي شود كه يك هليله دوبار وجود پيدا كرده و ساخته شده است!

و اگر بگويي پيش از موجود بدون خود را آفريده است، بطلان اين سخن و دروغ بودن آن نيازي به توضيح ندارد، زيرا هليله قبل از وجود، چيزي نبوده تا بتواند خود را به وجود آورد. تو چگونه به من ايراد مي گيري كه مي گويم: چيزي كه وجود داشته (يعني خدا) چيزهايي را كه وجود نداشته اند، به وجود آورده است ولي به سخن خود ايراد نمي گيري كه مي گويي چيزي كه نيست، (هليله قبل از وجود) چيزي را كه وجود ندارد، به وجود مي آورد.

فكر كن ببين عقيده كداميك به حق نزديكتر است؟

طبيب گفت: عقيده شما. [5] .

مناظره مولاي بزرگوار (عليه السلام) با طبيب هندي داراي نكات حائز اهميتي مي باشد. امام بزرگوار (ع) در اين مناظره طريقه استدلال كردن با چنين افرادي را به ما آموزش مي دهند.

اثبات وجود خالق متعال با اين طريق، مثمر ثمرترين روشي است كه مي تواند فردي را كه خداوند متعال را انكار مي كند، به حقيقت نزديك سازد و راهنمايي كند. به همين جهت است كه اگر عقل انسانها درست



[ صفحه 49]



راهنمايي شود مي تواند ظلمت هاي جهل و ناداني را از دل آنان بزدايد و نور توحيد را در قلبشان جلوه گر سازد زيرا كه تمام انسانها گرايش فطري به سوي توحيد و خداوند متعال دارند.

امام بزرگوار (عليه السلام) در اين مناظره نقاط مبهم تفكر طبيب هندي را مد نظر قرار داده و علت انكار او را به خوبي تشخيص دادند و به پاسخ گويي آنها پرداختند.

هليله قابل تعميم به تمام موارد مشابه مي باشد. در زمان ما نيز انسانهايي وجود دارند كه نمي توانند پديده هستي را با خالق آن ارتباط دهند و خالق آن را بشناسند. ممكن است در ذهن كسي اين سؤال ايجاد شود كه آيا اين جهان خود به خود به وجود آمده است و يا اينكه پديد آورنده اي براي آن وجود دارد؟

با مطالعه دقيق استدلال امام بزرگوار (عليه السلام)، مي توان پاسخ قابل قبول و مطمئني براي اين گونه افراد ارائه داد و ثابت نمود كه جهان هستي، همانند هليله ماده است و نمي تواند خود را پديد آورده باشد.



[ صفحه 50]




پاورقي

[1] براي مطالعه بيشتر به كتاب معرفت النفس، تأليف نگارنده مراجعه شود.

[2] يا هشام، ان لله علي الناس حجتين: حجة ظاهرة و حجة باطنة، فاما الظاهرة فالرسل و الانبياء و الائمة، و اما الباطنة فالعقول (اصول كافي، ج 1، ص 19).

[3] البعرة تدل علي البعير و الروثة تدل علي الحمير و آثار الاقدام تدل علي المسير فهيكل علوي بهذه اللطافة و مركز سفلي بهذه الكثافة كيف لا يدلان علي اللطيف الخبير (اصول وافي، ج 1، ص 93).

[4] لو رأيت تمثال الانسان مصورا علي حائط فقال لك قائل: ان هذا ظهر ههنا من تلقاء نفسه لم يصنعه صانع اكنت تقبل ذلك؟ بل كنت تستهزي ء به فكيف تنكر هذا في تمثال مصور جماد و لا تنكر في الانسان الحي الناطق (بحارالانوار، ج 3، ص 88).

[5] بحارالانوار، ج 3، ص 154 -158- مناظره ص 12 -19 (با تلخيص).


بازگشت