مطالعه توحيد فطري به صورت رفتار


از ديدگاه علم روانشناسي هر عاملي اگر به صورت رفتار قابل مشاهده، مورد بررسي قرار گيرد، داراي ارزش است. به عبارتي، علمي داراي ارزش است كه بتوانيم آن را به صورت رفتار در اعمال انسانها مورد مشاهده و مطالعه قرار دهيم.

توحيد فطري از اين قاعده مستثني نيست، اگر اسلام ادعا مي كند كه همه انسانها بر اساس فطرت توحيد متولد مي شوند، اين فطرت بايد در رفتار آنان به خوبي قابل مشاهده باشد.

مطالعه رفتاري توحيد فطري با تأكيد بر رواياتي كه از سوي ائمه معصومين (عليهماالسلام) بيان گرديده، بسيار آسان است كه با بررسي آنها به ارزش و اهميت اين موضوع پي خواهيم برد.

مردي از بني تميم به حضور پيامبر بزرگوار (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد كه به او ابواميه مي گفتند.

آن مرد سؤال كرد: اي محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)، مردم را به چه چيز دعوت مي كني؟

پيامبر بزرگوار (صلي الله عليه و آله و سلم)، فرمودند:



[ صفحه 32]



هر كس كه مرا آگاهانه پيروي كرده است به سوي خدا دعوت مي كنم، به سوي كسي دعوت مي كنم كه هر وقت زياني به تو رسد او را مي خواني و او آن را از تو بزدايد و زماني كه گرفتار باشي و از او ياري بجويي، ترا ياري دهد و اگر بي چيز شوي و از او درخواست كني، توانگرت سازد. [1] .

كلام پيامبر بزرگوار (صلي الله عليه و آله و سلم) به طور دقيق، آثار رفتاري توحيد فطري را مورد بررسي قرار مي دهد. كساني كه به هنگام گرفتاري و روي آوردن مصيبت، تنها پناهگاهشان خداوند متعال مي باشد، در چنين لحظات بحراني، تنها كسي كه مي تواند نجات بخش انسانها از مصيبت ها و بيچارگي ها باشد، خداوند متعال است. در چنين لحظاتي است كه به طور ناآگاهانه انسان به ياد خدا مي افتد و از او طلب ياري مي نمايد. اين عامل در اثر وجود توحيد فطري مي باشد كه در نهاد هر انساني وجود دارد.

روايت جالب ديگري از مولاي بزرگوار، امام صادق (عليه السلام) وجود دارد كه مؤيد اين مطلب است.

مردي به مولاي بزرگوار، امام صادق (عليه السلام) عرض كرد: اي پسر پيامبر خدا، مرا به خدا راهنمايي كن كه او چيست؟ در اين باره اهل جدل مطالب زيادي به من گفته اند و با گفتار



[ صفحه 33]



خود مرا سرگردان نموده اند.

امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

اي بنده ي خدا، آيا هرگز سوار كشتي شده اي؟

مرد گفت: آري

امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

آيا اتفاق افتاده است كه كشتي تو شكسته شود و كشتي ديگري كه ترا نجات دهد در آنجا وجود نداشته باشد و شنا كردن هم سودي به حال تو نداشته باشد؟

مرد گفت: آري

امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

آيا در آن هنگام به چيزي كه قادر باشد ترا از آن مهلكه هولناك نجات دهد، قلبت متوجه نشد؟

مرد گفت: بله

امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

آن چيز همان خداست، پروردگاري كه قادر است بنده اش را نجات دهد به هنگامي كه هيچ نجات دهنده اي نيست و قادر است بر فريادرسي، در حاليكه هيچ فريادرسي نيست. [2] .

اين روايت نيز به خوبي آثار رفتاري توحيد فطري را بيان مي دارد. زماني كه انسان در مهلكه هولناكي قرار گرفته باشد كه ديگر اميد نجاتي



[ صفحه 34]



براي او وجود ندارد، اميدش از هر سو بريده مي شود. هيچ كس را فريادرس خود نمي يابد اما در درون خود ناآگاهانه به سوي خدا توجه مي كند و از او درخواست كمك مي نمايد.

در آن لحظه هولناك هيچ موجودي وجود ندارد، اما انسان ناآگاهانه مي داند كه خداوند او را مي بيند و قادر است او را نجات دهد، درست همين حالتي كه براي اين مرد اتفاق افتاده بود. نكته بسيار جالب اينكه امام بزرگوار (عليه السلام) مي دانست كه براي او چنين حادثه اي اتفاق افتاده است و از همين عامل استفاده مي فرمايند و توحيد فطري را در قلب او دوباره زنده مي گردانند و مي فرمايند آن كسي كه در آن مهلكه هولناك صدايش زدي، خدا بود، تو در آن لحظه، بي آنكه خود بداني خدا را صدا زدي و خداوند متعال ترا از آن مهلكه هولناك نجات داد.

وجود چنين صحنه هاي مشابهي در زندگي هر يك از ما ممكن است اتفاق افتاده باشد كه به طور مسلم در چنين مرحله اي ما نيز در آن لحظات بحراني، به ياد خدا افتاده ايم و از او طلب ياري نموده ايم. اين عمل ما ناشي از آثار توحيد فطري مي باشد كه به صورت رفتار ظاهر مي شود.

كلام زيباي ديگري از مولاي بزرگوار، امام صادق (عليه السلام) اين موضوع را بيشتر توضيح مي دهد.

امام بزرگوار (عليه السلام) مي فرمايند:

... آيا نمي بيني هر گاه انسان دچار درد و دشواري مي گردد، خاضع و فروتن مي شود به سوي پروردگارش، گرايش پيدا مي كند و از او طلب سلامتي مي نمايد و دستش را براي صدقه



[ صفحه 35]



دادن مي گشايد؟ [3] .

تمايل انسان در زمان تنگدستي و بيچارگي به سوي خدا و تضرع به درگاه او همواره در بين انسانها وجود دارد. اين گرايش در ميان تمام طبقات اجتماعي اعم از غني و فقير، قابل مشاهده است و به طبقه خاصي اختصاص ندارد، حتي افراد مستكبر و خودخواه نيز زماني كه دچار ناراحتي هاي لاعلاج مي گردند كه ديگر هيچ كس را قادر به حل مشكلات خود نمي يابند، در چنين زماني به سوي خدا روي مي آورند و از او طلب ياري مي كنند.

نكته جالب توجه اين است كه حتي افراد كافر، كه وجود خدا را انكار مي نمايند، نيز، در چنين لحظاتي به ياد خدا مي افتند و او را صدا مي كنند.

روايت بسيار جالبي از مولاي بزرگوار، امام صادق (عليه السلام) مبين اين مطلب است.

اسماعيل خزاعي به نقل از پدرش مي گويد:

مولاي بزرگوار، امام صادق (عليه السلام) بر سر بالين يكي از دوستانش كه بيمار بود آمدند. من نيز در خدمتشان بودم آن مرد را مشاهده كردم كه بسيار مي گفت: آه!

به او گفتم: برادرم، پرودرگارت را ياد كن و از او ياري بخواه!



[ صفحه 36]



امام بزرگوار فرمودند:

همانا: «آه» يكي از نامهاي خداي عزوجل است پس هر كس بگويد «آه» استغاثه به خداي تبارك و تعالي نموده است. [4] .

بر اساس كلام مولاي بزرگوار (عليه السلام)، گفتن كلمه «آه» در زمان بيماري، ياد كردن خداي تبارك و تعالي مي باشد كه اين عمل به طور ناآگاهانه توسط فرد بيمار صورت مي گيرد كه ناشي از توحيد فطري انسان مي باشد.

انسان هاي كافر نيز به طور يقين در زمان بيماري، ناخودآگاه بر اثر شدت بيماري «آه» مي كشند. آنها با اين عمل خود بدون اينكه بدانند، خدا را ياد مي كنند.

ظاهر شدن توحيد فطري در تمام انسانها يكسان است. حتي كافران كه به ظاهر منكر وجود خداي متعال مي باشند در نهانخانه دل خود، به سوي خدا گرايش دارند و اين ناشي از همان سخني است كه خداوند متعال در عالم الست از انسان ها سؤال فرموده است: كه آيا من پروردگار شما نيستم، همه گفته اند: بلي تو خداي ما هستي.

هيچ كس را قدرت انكار چنين پيماني نيست اگر چه پيمان زباني باشد.



[ صفحه 37]




پاورقي

[1] ادعو الي الله علي بصيرة انا و من اتبعني، و ادعو الي من اذا اصابك ضر فدعوته كشفه عنك، و ان استعنت به و انت مكروب اعانك و ان سالته و انت مقل اغناك (تحف العقول، ص 40).

[2] اصول وافي، ج 1، ص 89.

[3] اما تري الانسان اذا عرض له وجع، خضع و استكان و رغب الي ربه في العافية و بسط يديه بالصدقة (بحارالانوار، ج 3، ص 88).

[4] ان «آه» اسم من اسماء الله عزوجل فمن قال: «آه» فقد استغاث بالله تبارك و تعالي. (معاني الاخبار، ج 2، ص 327).


بازگشت