شناخت خدا


مهمترين عاملي كه ديدگاه يك انسان را تشكيل مي دهد، عامل شناخت او از جهان هستي است. انسانها نسبت به پديده هستي داراي ديدگاه هاي متفاوتي مي باشند. هر انساني همان گونه زندگي مي كند كه همان گونه طرز تفكر دارد به عبارت ديگر، جهان بيني هر فرد بر روي زندگي او تأثير مستقيم دارد. اهميت شناخت، در تحليل و بيان توحيد جلوه گر است. بحث توحيد پايه گذار و زيربناي تفكر انسان و افراد يك جامعه مي باشد و به همين جهت است كه يكي از وظايف پيامبران الهي آشنا كردن مردم با توحيد و خداشناسي و زدودن افكار بت پرستي و كفر از دلهاي آنان بوده است. مطالعه كتابهاي پيامبران، درستي اين حقيقت را به اثبات مي رساند. مطالعه نمونه اي از كتاب انجيل برنابا، مبين اين حقيقت است:

فليپس گفت: ما ميل داريم در خدمت خدا باشيم ولي مي خواهيم خدا را نيز بشناسيم...

عيسي (عليه السلام) پاسخ داد: فليپس، خدا صلاحي است كه بدون او صلاحي نيست، خداوند موجود بزرگي است كه بدون او



[ صفحه 16]



موجودي نيست، خداوند حيي است كه بدون او زنده اي نيست. خداوند بزرگي است كه همه چيز را فراگرفته و او در همه جا هست. او يكتايي است كه همانندي ندارد. اوست كه نه آغازي دارد و نه پاياني، ولي اوست كه براي هر چيز آغاز و انجامي قرار مي دهد. نه پدري براي اوست و نه مادري و نه فرزندي، و دوست و خويشاوندي ندارد، چون خدا جسم نيست، پس او از اين لحاظ نه مي خورد، نه مي ميرد و نه راه مي رود و نه حركت دارد و نه تركيب شده و نه ماده است و بسيط ترين بسيط هاست. او بخشنده اي است كه جز بخشش را دوست ندارد. او دادگري است كه هر گاه كيفر دهد يا ببخشد، از آن چاره اي نيست. [1] .

در اسلام نيز بحث توحيد با وسعت فراواني مورد توجه قرار گرفته است. ابعاد توحيد در اسلام بسيار گسترده تر از اديان ديگر مورد مطالعه و بحث قرار گرفته است و اين يكي از دلايلي است كه ثابت مي كند انسان امروز به شناخت توحيد نياز بيشتري دارد و اگر چنين نبود خداي تعالي با اين گستردگي بحث توحيد را در قرآن مطرح نمي فرمود. خداوند متعال در قرآن كريم با استدلال هاي متفاوت و در جاهاي مختلف، ما را به شناخت توحيد و تفكر در اين زمينه دعوت فرموده است.



[ صفحه 17]



خداوند متعال خلقت انسان را يكي از دلايل توحيد بيان داشته و مي فرمايد:

كيف تكفرون بالله و كنتم امواتا فاحياكم، ثم يميتكم ثم يحييكم ثم اليه ترجعون (بقره 28)

«چگونه به خدا كافر مي شويد كه شما را زنده كرد در حاليكه مرده بوديد. سپس دوباره شما را مي ميراند و پس از آن دوباره شما را زنده خواهد گردانيد و پس از آن به سوي او برمي گرديد».

وجود انسان خود دليل بسيار قاطع و محكمي براي اثبات وجود خداي تعالي مي باشد زيرا كه انسان موجودي است كه روزي وجود نداشت و سپس به امر خداي تعالي قدم به عرصه هستي نهاد و زندگيش در اين جهان آغاز گرديد. و پس از گذراندن عمر خويش، به جهان ديگر قدم خواهد نهاد. اسرار خلقت انسان، خود فلسفه اي است ناخوانده و كتابي است ناگشوده، كه انسان با تمام پيشرفت علمي خود، هنوز نتوانسته راز نهايي آفرينش او را برملا سازد. تنها كساني كه توانسته اند اين كتاب ناگشوده را براي انسانها بازگو كنند و اين اسرار نامكشوف را فاش سازند، ائمه معصومين (عليهماالسلام) مي باشند.

مولاي بزرگوار، امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند:

بدان كه انسان از بزرگترين حجت هاي الهي بر خلقش مي باشد و او همان كتابي است كه خداوند متعال آن را با دست خود نوشته است و او موجودي است كه آن را با



[ صفحه 18]



حكمتش بنا نموده است: [2] .

كلام مولاي بزرگوار (عليه السلام) بيانگر عظمت خلقت انسان مي باشد كه عظمت خداوند متعال را در اذهان، تداعي و زنده مي كند. انسان زماني مي تواند به عظمت خداوند متعال پي ببرد كه به عظمت آفرينش و شناخت محيط پيرامون خود بپردازد و در اين زمينه تفكر و مطالعه و بررسي كند و اگر فردي پس از تفكر و تحقيق در خلقت و حقيقت هستي به حقيقت توحيد برسد، خداوند متعال نور معرفت را در قلب وي مي تاباند.

چنان چه پيامبر بزرگوار (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:

يك ساعت تفكر از يكسال عبادت برتر است و كسي به اين منزلت نائل نمي گردد مگر اينكه حضرت حق او را به نور معرفت و توحيد برگزيده باشد. [3] .

تفكر و مطالعه و بررسي در پديده هاي هستي، قدرت شناخت انسان را تقويت مي نمايد و جهل و ناداني او را در زمينه توحيد از بين مي برد. اكثر گمراهي هاي انسان ها در زمينه توحيد، از ناآگاهي و عدم شناخت آنان



[ صفحه 19]



سرچشمه مي گيرد و افراد ساده لوح و نادان، در رديف بزرگترين طعمه شياطين جن و انس قرار دارند. هر چه قدر انسان خود را به عبادت خداوند مشغول سازد اما داراي قدرت شناخت نباشد همواره در گمراهي به سر مي برد و هر لحظه امكان دارد در زمينه توحيد، لغزشي براي او اتفاق بيفتد. مطالعه روايتي ارزش شناخت خداي تعالي را مورد تأييد قرار مي دهد:

مولاي بزرگوار، امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند:

... مردي از بني اسرائيل در جزيره اي از جزاير دريا، خدا را عبادت مي كرد كه سبز و خرم و پر درخت و خوش آب و هوا بود. يكي از فرشتگان به او گذر كرد و عرض كرد خدايا ثواب اين بنده ات را به من نشان بده!

خداي عزوجل عمل او را به فرشته نشان داد و فرشته آن عمل او را كم شمرد. خداي عزوجل به آن فرشته وحي فرمود همراه او باش. فرشته به صورت انساني نزد او رفت. عابد گفت: تو كيستي؟ فرشته گفت من مردي عابدم. آوازه تو و عبادتت را شنيده ام، به اينجا آمده ام همراه تو عبادت خدا بكنم. آن روز را با او گذراند، صبحگاهان به عابد گفت: جاي سبز و خرمي داري؟

عابد گفت: كاش پروردگار ما حيواني داشت! اگر او الاغي داشت در اين جا برايش مي چراندم، اين همه علف تباه مي شود!! فرشته گفت: پروردگار تو الاغ ندارد! عابد گفت اگر داشت اين علفها ضايع نمي ماند.



[ صفحه 20]



خداي عزوجل به فرشته فرمود: همانا من او را به اندازه عقلش ثواب دهم... [4] .

مطالعه شرح حال چنين افرادي، آثار ناداني و عدم شناخت و عدم تعقل آنان را به خوبي ظاهر مي كند. به همين دليل است كه پيامبر بزرگوار (صلي الله عليه و آله و سلم)، فرمودند:

يك ساعت تفكر، برتر از يكسال عبادت است....

زيرا بر اساس تفكر و مطالعه و تعقل است كه ناداني ها و جهالت هاي انسان از بين مي رود و ديدگاه وسيع و عميق توحيدي در ذهن فرد ايجاد مي گردد.

همه انسانها داراي نيروي تخيل مي باشند و مي توانند آنچه را كه نديده اند در تخيل خود آن را به تصور درآورند. هيچ انساني قادر نيست خداوند متعال را به چشم مادي خود مشاهده كند اما اگر به تك تك ذهن افراد مراجعه كنيم متوجه مي شويم كه هر كدام تصوري ذهني، از خداوند متعال در تخيل خود دارند كه هيچ ارتباطي با واقعيت توحيد و شناخت خدا ندارد.

همه اين تصورات و تخيلات بر اساس عدم شناخت توحيد مي باشد. اگر انسانها علم شناخت توحيد داشته باشند خداوند را در تخيل خود به تصوير نمي كشند و در نتيجه گمراه نمي گردند.

مولاي بزرگوار، امام باقر (عليه السلام) با كلام بسيار جالبي، اين موضوع را



[ صفحه 21]



براي ما بيان مي نمايند.

امام بزرگوار (عليه السلام) مي فرمايند:

آيا جز اين است كه خداوند بدين سبب عالم و قادر ناميده مي شود كه دانش را به دانشمندان و قدرت را به قدرتمندان عطا كرده است و هر چه را شما در دقيق ترين معاني آن به وسيله قوه توهم خود تميز دهيد، آن مانند شما، مخلوق و مصنوع است و به شما بازگشت دارد.

خداوند متعال، بخشنده حيات و زندگي، و مقدر كننده مرگ مي باشد. شايد مورچه خيال مي كند كه خداوند نيز داراي دو شاخك است زيرا كمال مورچه به وجود اينهاست و تصور مي كند كه عدم اينها براي كسي كه فاقد آنها باشد، مايه نقصان است.

به گمان من، حال خردمندان بشر در توصيفي از خداوند متعال نيز به همين گونه است. و در هر حال به او پناه مي بريم. [5] .

نظير چنين تصوراتي در ميان انسانها نيز قابل تعميم است و همانند



[ صفحه 22]



چنين تصورات نابجايي در ذهن انسانها نيز مي تواند وجود داشته باشد. انسانها ممكن است در تخيلات و تصورات خود، خداوند متعال را به آفريدگانش تشبيه نمايند. حتي افراد دانشمند نيز ممكن است در اثر تخيلات ناآگاهانه خود، چنين تصورات باطلي در ذهن خود بپرورانند.

از پيامبر بزرگوار (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده است كه فرموده اند:

خداوند به هيچ چيزي شبيه نيست و هيچ چيزي به او شباهت ندارد و هر چه در وهم و خيال مي آيد خداوند خلاف آن است. [6] .

هر گونه تفكر شرك آلود و كفرآميز كه در نيروي تخيل انسان ظاهر شود، ناشي از عدم آگاهي او نسبت به حقيقت توحيد مي باشد. اگر انسان به حقيقت توحيد آگاهي داشته باشد هرگز در خيال خود به خداوند، شبيه و مانند قرار نمي دهد.

مولاي بزرگوار، امام رضا (عليه السلام) مي فرمايند:

هر كس خدا را شبيه خلقش كند، مشرك است و هر كس چيزي را كه نهي شده است به خدا نسبت دهد، كافر است. [7] .



[ صفحه 23]



تخيلات و تصورات ذهني انسان گاهي ممكن است حالت شرك آلود به خود بگيرد و انسان را به ورطه سقوط بكشاند. براي رهايي از چنگال توهمات و تصورات نامطلوب، تنها راه گريزي كه نجات بخش انسان مي باشد، آگاهي يافتن از علم توحيد است. اگر انسان از علم توحيد آگاهي داشته باشد بدون ترديد خواهد توانست بر توهمات خود غلبه نمايد و خود را از تفكرات شرك آلود رهايي دهد. بدين جهت، علم توحيد و خداشناسي داراي ارزش و اعتبار ويژه اي مي باشد.

زبيري مي گويد: از مولاي بزرگوار، امام صادق (عليه السلام) سؤال كردم: كدام يك از اعمال نزد خدا افضل است؟

امام بزرگوار (عليه السلام) فرمودند: آن عملي كه ساير اعمال به وسيله آن قبول مي شود. [8] .

سؤال كردم: آن عمل كدام است؟

مولاي بزرگوار (عليه السلام) فرمودند:

ايمان به خدايي كه جز او معبودي نيست. اين از همه اعمال درجه اش والاتر است و منزلش شريف تر و بركاتش بيشتر است. [9] .



[ صفحه 24]



با دقت و توجه در اين روايت، مي توان دريافت كه نقش توحيد در اعمال انسان به عنوان يك زيربنا محسوب مي باشد هر چه اين زيربنا محكم تر و استوارتر باشد به همان اندازه اعمال انسان داراي ارزش و اهميت والايي خواهد بود و هر اندازه اين زيربنا سست و ضعيف باشد، ايمان انسان نيز در اثر تندبادي به لرزه افتاده و از بين خواهد رفت. علت انحرافات و كج فهمي انسانها از توحيد، در نتيجه عدم تعقل و تفكر و مطالعه آنها در اين زمينه مي باشد.

اگر انسانها علم و آگاهي خود را در زمينه شناخت خدا افزايش دهند و به حقيقت شناخت توحيد و خداشناسي دسترسي پيدا كنند، به طور يقين در شناخت خداوند متعال دچار انحراف نخواهند گرديد.

هدف ما از طرح اين مباحث آن است، تا جايي كه بضاعت علمي ما اجازه مي دهد خلاصه اي از بحث توحيد را به زباني ساده، بر اساس روايات ائمه معصومين (عليهماالسلام) براي علاقمندان ارائه دهيم.

مطالعه توحيد داراي ابعاد گسترده اي مي باشد. به لحاظ اينكه هدف ما، مطالعه مهم ترين ابعاد توحيد مي باشد، گزيده ترين ابعاد آن را در زمينه توحيد فطري و عقلي، و آثار توحيد در نظام خلقت، و توحيد در صفات، مورد بررسي قرار خواهيم داد.



[ صفحه 25]




پاورقي

[1] انجيل برنابا، ص 78.

[2] اعلم ان الصورة الانسانية هي اكبر حجج الله علي خلقه و هي الكتاب الذي كتبه بيده و هي الهيكل الذي بناه بحكمته...(شرح دعاي سحر، ص 10).

[3] فكرة ساعة خير من عبادة سنة و لا ينال منزلة التفكر الا من خصه الله بنور المعرفة و التوحيد. (عرفان اسلامي، ج 7، ص 355).

[4] امالي ص 418.

[5] هل سمي عالما و قادرا الا لانه وهب العلم للعلماء و القدرة للقادرين و كل ما ميزتموه باوهامكم في ادق معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مرذود اليكم و الباري تعالي واهب الحياة و مقدر الموت و لعل النمل الصغار تتوهم ان لله زبانيتين فانها كمالها و تتصور ان عدمها نقصان لمن لا يكونان له هكذا حال العقلاء فيما يصفون الله تعالي به فيما احتسب و الي الله المفزع (محجة البيضاء، ج 1، ص 219).

[6] ان الله لا يشبه شيئا و لا يشبه شي ء و كل ما وقع في الوهم فهو بخلافه (محجة البيضاء، ج 1، ص 219).

[7] من شبه الله تعالي بخلقه فهو مشرك و من نسب اليه ما نهي عنه فهو كافر (عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 228).

[8] ما لا يقبل الله شيئا الا به.

[9] الايمان بالله الذي لا اله الا هو اعلي الاعمال درجة و اشرفها منزلة و اسناها حظا. (تفسير الميزان، ج 36، ص 116).


بازگشت