الله اكبر
خداوند بزرگتر از آن است كه به وصف درآيد، وجود مقدس او اكبر از كل شي ء است و چيزي در برابر حضرت او بزرگي ندارد، و چون چنين است، دل برداشتن از او و دل بستن به غير آن محبوب، عين ضلالت و گمراهي است.
راستي ذره كوچكي چون انسان در برابر عظمتي بي نهايت در بي نهايت چگونه نيروي وصف و توان تعريف دارد؟
به هنگام گفتن تكبيرة الاحرام بايد محو ديدار و فاني در عظمت دوست شد، به مانند كسي كه براي حج حقيقي احرام بسته و از همه چيز جز
[ صفحه 126]
معشوق چشم پوشيده.
احرام ببسته ام به كويت
لبيك زنان به جستجويت
بالا بردن دست تا برابر گوش به وقت گفتن الله اكبر به اين معناست: اي اميد همه ي عالم، اي پناه هستي، و اي مالك و مربي تمام موجودات! در اين وقتي كه به سوي تو در حركتم، دنيا و هر چه را كه در آن است پشت سر گذاشته و بدون اين كه در راه سفرم مانعي باشد به سويت در پروازم.
اگر پس از تكبيرةالاحرام باز غرق در خيالات و اوهام و برنامه هاي مادي و دنيايي باشي از سفر بازمانده اي و به معراج مردم مؤمن و اولياي الهي نخواهي رسيد.
چنين نمازي كه مخلوط با برنامه هاي غير حق است بنيادش سست و بنيانش بر الفاظ خشك است، و تنها سودش ساقط شدن تكليف و خروج از صف بي نمازان و مزدش اندك و بهره اش به حقيقت ناچيز است.