شعيب و نماز


[شعيب: (كه گويند نام اصلي او يثرون بوده) ابن مكيل بن يشجب بن مدين بن (اسحاق بن) ابراهيم خليل. مادر مكيل دختر لوط بوده، پيغمبري از نسل ابراهيم خليل كه طبق روايات پس از هود و صالح و اندكي پيش از موسي مي زيسته و پدر زن موسي بوده.

شعيب نابينا بود و هر گاه پيغمبر اسلام از او نام مي برد وي را خطيب الانبيا مي خواند كه وي در وعظ و ارشاد قومش زباني گويا و بليغ داشته و خداوند او را به قوم ايكه، اهل مدين مبعوث نمود و آنان كه كافر بودند در فراخي نعمت و فراواني ارزاق مي زيستند چنان كه از امام صادق عليه السلام آمده: اينكه شعيب به قوم خود گفت: «اني أراكم بخير» مرادش اين بود كه قيمت اجناستان ارزان است. و آنان در داد و ستد كم فروشي مي كرده و اموال يكديگر را تباه مي ساختند. حضرت شعيب هر چه آنان را نصيحت نمود كمتر پذيرفتند تا عاقبت خداوند بادي گرم چون شعله آتش بر آنها فرستاد و آنان از شدت گرما به بيابان گريختند ناگهان ابري پديد آمد و آنها بسايه ابر پناه بردند ولي آن ابر آتشي بود و همه را بسوزاند (كامل ابن اثير). وي صد و چهل سال عمر كرد (سفينة البحار). از امام صادق عليه السلام آمده كه خداوند پنج تن از پيامبران را عرب زبان مبعوث نمود: هود و صالح و اسماعيل و شعيب و محمد عليه السلام و شعيب از خوف خدا و محبت او بسيار مي گريست.]

مردم مدين مردمي فاسد و طاغي و ياغي و متجاوز به حقوق حق و خلق بودند. خداوند بزرگ حضرت شعيب را در ميان آنان مبعوث به رسالت فرمود، تا آنان را از گمراهي و ضلالت نجات دهد.

تعاليم ملكوتي و آسماني شعيب را حضرت حق بدين صورت بيان مي فرمايد:

«و إلي مدين أخاهم شعيبا قال يا قوم اعبدوا الله ما لكم من إله غيره و لا تنقصوا المكيال و الميزان إني أراكم بخير و إني أخاف عليكم عذاب يوم محيط - و يا قوم أوفوا المكيال و الميزان بالقسط و لا تبخسوا الناس أشياءهم و لا تعثوا في الأرض مفسدين - بقيت الله خير لكم إن كنتم مؤمنين و ما أنا عليكم بحفيظ» [1] .

و به سوي [مردم] مدين، برادرشان شعيب را [فرستاديم.] گفت: اي قوم من! خدا را بپرستيد، شما را جز او هيچ معبودي نيست؛ و از پيمانه و ترازو مكاهيد، همانا من شما را در توانگري و نعمت[ي كه بي نياز كننده از كم فروشي است] مي بينم و بر شما از عذاب روزي فراگير بيمناكم - و اي قوم من، پيمانه و ترازو را عادلانه [و منصفانه] كامل و تمام بدهيد، و اجناس مردم را [هنگام خريدن] كم شمارتر و كم ارزش تر [از آنچه كه هست] به حساب نياوريد و در زمين تبهكارانه فتنه و آشوب برپا نكنيد - آنچه خدا [در كسب و كارتان از سود و بهره پس از پرداخت حق مردم] باقي مي گذارد، براي شما بهتر است اگر مؤمن باشيد، و من بر شما نگهبان نيستم.

تعاليم شعيب ضامن خير دنيا و آخرت مردم بود، ولي جامعه ي مدين در برابر شعيب و دلسوزي هاي او موضع سختي گرفتند و نخواستند هدايت



[ صفحه 43]



حق را بپذيرند و دست از هوي و هوس و شهوت و دنياپرستي بردارند.

و عجيب اين جاست كه تمام برنامه ها و تعاليم آن بزرگمرد الهي را نتيجه ي نماز شعيب مي دانستند و به اين معنا علم داشتند كه نماز، بازدارنده ي نمازگزار از هر فحشا و منكري است. آنان به شعيب گفتند:

«يا شعيب أصلاتك تأمرك أن نترك ما يعبد آباؤنا أو أن نفعل في أموالنا ما نشاء إنك لأنت الحليم الرشيد» [2] .

گفتند: اي شعيب! آيا نمازت به تو فرمان مي دهد كه آنچه را پدرانمان مي پرستيدند رها كنيم؟ يا از اين كه در اموالمان به هر كيفيتي كه مي خواهيم تصرف كنيم دست برداريم؟ به راستي كه تو [انساني] بردبار و راه يافته اي [پس چرا مي خواهي در برابر آزادي ما نسبت به بت پرستي و هزينه كردن اموالمان به هر كيفيتي كه بخواهيم بايستي؟!]

آري، نماز رشد دهنده و هدايتگر و بازدارنده ي از فحشا و منكرات و فساد بود، اما مردم شهوت پرست مدين نمي خواستند در چنين حصن و حصيني داخل شوند و دايره ي حيات را با اين دژ محكم و حصار مستحكم از شر شياطين و خطرات مصون و محفوظ بدارند.



[ صفحه 44]




پاورقي

[1] هود(11): 86 - 84.

[2] هود (11): 87.


بازگشت