تغيير قبله و علل آن (1)


بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين و الصلوة والسلام علي جميع انبيائه و رسله، و علي سيدنا خاتم النبيين و علي الخيرة من آله و صحبه و الائمة الهداة من اهل بيته، والسلام علينا و علي عباد الله الصالحين.

آياتي كه امشب مورد بحث قرار مي گيرد، آيه هاي 142 تا 152 از سوره ي بقره است.

سيقول السفهاء من الناس ما وليهم عن قبلتهم التي كانوا عليها. قل لله المشرق و المغرب، يهدي من يشاء الي صراط مستقيم [1] .

بزودي مردم نابخرد خواهند گفت چه چيز سبب شد كه مسلمانان از



[ صفحه 36]



قبله اي كه داشتند روي بگردانند. بگو، مشرق و مغرب از آن خدا است. هر كه را بخواهد به راه راست رهنمون مي شود.

و كذلك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء علي الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا [2] .

ما اين چنين شما را گروهي ميانه رو قرار داديم تا شما براي مردم سرمشق و نمونه و گواه حق باشيد و پيغمبر سرمشق و نمونه و گواه شما.

و ما جعلنا القبلة التي كنت عليها الا لنعلم من يتبع الرسول ممن ينقلب علي عقبيه [3] .

قبله اي را كه تو قبلا بدان سو نماز مي گزاردي مقرر نساخته بوديم جز براي آنكه بدانيم چه كسي پيرو پيغمبر است و چه كسي از پيغمبر رو برمي گرداند.

و ان كانت لكبيرة الا علي الذين هدي الله [4] .

و اين حادثه جز بر آنها كه خدا هدايتشان كرده بود بسي سنگين بود.

و ما كان الله ليضيع ايمانكم.

قرار خدا بر آن نبوده كه ايمان شما را تباه سازد.

ان الله بالناس لرؤف رحيم [5] .

خدا نسبت به مردم مهربان است.



[ صفحه 37]



قد نري تقلب وجهك في السماء [6] .

ما مي بينيم كه تو به سوي آسمان رويت را به اين سو و آن سو مي كني.

فلنولينك قبلة ترضيها. [7] .

ما تو را برمي گردانيم به قبله اي كه از آن خرسند باشي.

فول وجهك شطر المسجد الحرام [8] .

رويت را به جانب مسجدالحرام كن.

و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره [9] .

و شما مسلمانان هر جا بوديد رو به سوي مسجدالحرام كنيد.

و ان الذين اوتوا الكتاب ليعلمون انه الحق من ربهم [10] .

آنها كه قبلا به ايشان كتاب داده شده (يهود و نصاري) مي دانند كه اين قانون جديد حق و از جانب خدايشان است.

و ما الله بغافل عما يعملون [11] .

خدا از آنچه آنها مي كنند ناآگاه و بي خبر نيست.

و لئن اتيت الذين أوتوا الكتاب بكل آية ما تبعوا قبلتك و ما انت بتابع قبلتهم و ما بعضهم بتابع قبلة بعض [12] .



[ صفحه 38]



اگر براي يهود و نصاري هر آيه و نشانه اي بياوري، باز هم رو به سوي قبله تو نخواهند كرد؛ تو هم تابع قبله آنها نخواهي بود. همچنان كه گروهي از آنها تابع قبله گروهي ديگر نيستند.

و لئن اتبعت اهوائهم من بعد ما جائك من العلم انك اذا لمن الظالمين [13] .

و اگر تو، بعد از آنكه علم و دانش و آگاهي از جانب خدا برايت فرارسيد، باز هم به دنبال خواسته هاي آنها بروي، آن وقت تو نيز از تجاوزكاراني.

الذين اتيناهم الكتاب يعرفونه كما يعرفون ابنائهم [14] .

آنها كه بديشان كتاب داديم (يهود و نصاري) او را مي شناسند؛ همان طور كه پسرانشان را مي شناسند.

و ان فريقا منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون [15] .

گروهي از آنها، با آنكه مي دانند، حق را پنهان مي كنند.

الحق من ربك فلا تكونن من الممترين [16] .

حق از جانب خداي توست، تو از آنها مباش كه شك به دلشان راه يافته.

و لكل وجهة هو موليها فاستبقوا الخيرات اينما تكونوا يأت بكم الله جميعا ان الله علي كل شي ء قدير [17] .

هر گروهي سويي و قبله اي دارند كه بدان سو روي برمي تابند. شما در كارهاي خير بر يكديگر سبقت گيريد و مسابقه در راه خير داشته باشيد كه در



[ صفحه 39]



هر جا و هر سو باشيد خدا همه را در روز رستاخيز گرد مي آورد و خدا بر هر چيز تواناست.

و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجد الحرام و انه للحق من ربك و ما الله بغافل عما تعملون [18] .

از هر گوشه اي از مدينه بيرون رفتي باز هم رويت را به سوي مسجدالحرام بگردان كه آن حق است از جانب خداي تو و خدا از آنچه مي كنيد غافل نيست.

و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجدالحرام و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره لئلا يكون للناس عليكم حجة الا الذين ظلموا منهم فلا تخشوهم و اخشوني و لاتم نعمتي عليكم و لعلكم تهتدون. [19] .

اي پيغمبر! تو هم هر جا بيرون رفتي رويت را به سوي مسجدالحرام بگردان. و اي مسلمانان! هر جا بوديد روي به سوي مسجدالحرام آوريد تا در دست مردم عليه شما حجت و دليل و دست آويزي نباشد - مگر آنها كه در راه ستم مي روند. از آنها بيمي نداشته باشيد و از من بيمناك باشيد تا نعمت خود را بر شما تمام كنم؛ باشد كه شما به راه راست آييد.

كما ارسلنا فيكم رسولا منكم يتلوا عليكم آياتنا و يزكيكم و يعلمكم الكتاب و الحكمة و يعلمكم ما لم تكونوا تعلمون [20] .

همان طور كه به شما پيغمبر اختصاص داديم و پيغمبري در ميان شما فرستاديم كه آيات ما را بر شما مي خواند، شما را پاكيزه مي گرداند، به شما



[ صفحه 40]



كتاب و حكمت ياد مي دهد و به شما چيزهايي ياد مي دهد كه نمي دانستيد.

فاذكروني اذكركم و اشكروا لي و لا تكفرون [21] .

به ياد من باشيد تا به ياد شما باشم و سپاس مرا بگزاريد و ناسپاسي نكنيد.

اين آيات مربوط به داستان تغيير قبله است. آنچه مسلم است، پيغمبر اكرم - صلوات الله و سلامه عليه - و مسلمانان، از آغاز ورود پيغمبر به مدينه تا مدتي رو به بيت المقدس نماز مي گزاردند. اما قبله در سيزده سال مكه چگونه بوده؟ اسنادي كه در اين زمينه در دست است مختلف است. بسياري از آنها دلالت دارد كه در آن سيزده سال نيز پيغمبر و مسلمانان رو به بيت المقدس نماز مي گزاردند.

ظاهر اين آيات اين است كه نمازگزاردن به سوي بيت المقدس حداقل در مكه هم سابقه داشته است. رواياتي كه از ائمه ما - سلام الله عليهم اجمعين - در دست است غالبا مشعر بر همين است كه از آغاز بعثت پيغمبر تا مدتي بعد از هجرت اين قانون مقرر بوده كه موقع نماز رو به بيت المقدس نماز بگزارند.

برحسب اختلاف مداركي كه در دست است هفت تا نوزده ماه بعد از هجرت، مسلمانان در مدينه رو به بيت المقدس نماز مي گزاردند، ولي بعدا قبله عوض شد. جالب اين است كه بر طبق غالب روايات اين عوض شدن قبله به اين صورت بود كه در اثناي نماز ظهر، پس از آنكه پيغمبر دو ركعت از نماز ظهر را گزارده بود، وحي بر او آمد كه تقريبا صد و هشتاد درجه رو بگردان - چون نسبت مدينه را به نسبت بيت المقدس كه حساب كنند بايد رو



[ صفحه 41]



به شمال بايستند و بعد وقتي بخواهند رو به مكه شوند بايد در حدود صد و هشتاد درجه، يعني درست نيم دور بگردند تا رو به مكه شوند. بنابراين پيغمبر رو به جانب مكه برگشت.

آيا اين حادثه در مسجدالنبي رخ داد يا در مسجد ديگري به نام مسجد بني سالم؟ در تاريخ هست كه پيامبر گه گاه جهت امامت جماعت به مساجد محلي اطراف مدينه دعوت مي شد. در اينجا لازم است اجازه بدهيد وضعيت جغرافيايي آن زمان مدينه را كمي توضيح بدهم.

مدينه در آن موقع عبارت بود از چند منطقه از هم جدا: دو - سه منطقه يهودي نشين و دو - سه منطقه عرب نشين و چند جاي كوچك كه فقط چند خانوار در آن زندگي مي كردند. يكي از آنها منطقه بني سالم است و يكي هم منطقه قبا كه مسجد قبا در آنجا قرار دارد. اينها هر كدام تا مدينه فاصله اي دارند. آن زمان مسجد قبا حدود شش كيلومتر تا مدينه فاصله داشته است. منطقه بني سالم كه داراي مسجدي به همين نام بوده بين منطقه قبا و منطقه اصلي مدينه قرار داشته و شايد حدود سه كيلومتر تا آنجا فاصله داشته باشد. پيغمبر در آن مسجد نماز ظهر مي گزاشت كه دستور آمد نماز را بگردان. همچنين نقل مي كنند كه پس از نماز ظهر براي نماز عصر يا در اثناي نماز عصر خبر رسيد كه گروهي از مسلمانان در مسجدي ديگر نيز از جانب بيت المقدس به جانت مكه روي گرداندند. اكنون در زمان ما در مدينه مسجدي به نام مسجدالقبلتين وجود دارد: مسجد دو قبله اي - كه اين دو قبله در آنجاست؛ يك قبله اين طرف و يك قبله آن طرف. قبله ي فعلي كه رو به مكه دارد تقريبا رو به جنوب است و قبله سابق كه رو به بيت المقدس بوده درست رو به روي آن است و تقريبا رو به شمال دارد.

آيا اين مسجدالقبلتين همان مسجدي است كه پيغمبر - صلوات الله



[ صفحه 42]



و سلام عليه - در اثناي تغيير قبله در آن نماز مي گزارد، يا مسجدالقبلتين مسجدي است كه آن گروه دوم مسلمان ها كه به آنها خبر رسيد، در آنجا در اثناي نماز روي بگرداندند؟ و آيا منظور از مسجد بني سالم همين مسجد است و به پيغمبر در مسجد مدينه وحي آمد كه قبله را عوض كند، يا مسجدي كه پيغمبر در آن رو برگردانده مسجد بني سالم است؟

اينها نكاتي تاريخي است كه چندان اهميتي ندارد. اما چون من مطلبي را كه نقل مي كنم دوست دارم حواشي آن را هم تا حدي روشن كنم برايتان عرض كردم.

نكته ي جالب اين است كه آيا اين دو قبله، و مخصوصا قبله ي رو به مكه (كه در آن موقع در مدينه مطلبي كاملا جديد بود) تا چه اندازه دقيق مورد عمل قرار گرفت؟ اول نكته اي فقهي را ذكر مي كنم.

مي دانيد كه انسان وقتي در مسجدالحرام است، رو به كعبه ايستادن كار آساني است؛ كعبه را مي بينيد و به نماز مي ايستيد. در آن مناطق دامنه اي مرتفع مكه نيز انسان در اتاق در حالت ايستاده كعبه را مي بيند و مي تواند رو به آن به نماز بايستد (دو يا سه طرف مسجدالحرام اين طور است). مناره ها نيز به اين امر كمك مي كند. ولي در خود مكه، وقتي انسان يك كيلومتر يا يك كيلومتر و نيم از مسجدالحرام فاصله داشته باشد تشخيص قبله خيلي مشكل و حتي از ايران مشكل تر است؛ براي اينكه در آنجا پيدا كردن كعبه محاسبه لازم دارد؛ زيرا انسان كافي است به اندازه دو بند انگشت منحرف شود تا اصلا رويش به كعبه نباشد. در فاصله ي نزديك كافي است كه انسان مختصري تغيير جهت دهد و كاملا از كعبه منحرف شود.

حال سؤال اين است كه براي پيغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم) و مسلمانان كه در مدينه بودند، برگشتن به سوي مسجدالحرام به عنوان قبله چگونه صورت گرفت؟



[ صفحه 43]



آيا پيغمبر رو به شمال بود و همين طور به طور تقريبي رو به جنوب كرد؟ يا مسأله چيز ديگري است؟ فتواي اكثر فقها اين است كه در جاهايي كه از مكه دور است، يا حتي از مسجدالحرام دور است، انسان همين قدر كه با تقريب رو به سمت مكه بايستد قبله است. البته بايد كوشش كند تا اين كار را با دقت انجام دهد. هر چه اين كار دقيق تر صورت گيرد صحيح تر است.

به سمت كعبه ايستادن كافي است؛ ولو اينكه اگر خط و شعاعي فرضي از صورت نمازگزار در جهتي كه ايستاده در فضا به سوي مكه رسم كنند، به خانه كعبه اصابت نكند؛ چون طبق عرف مي گويند او رو به كعبه به نماز ايستاده، و همين اندازه كافي است. بنابراين، رو به كعبه ايستادن، رو به قبله ايستادن است؛ هر چند اگر دقيقا خطي بين نمازگزار و كعبه وصل كنند خط مستقيم نباشد. اين همان اختلاف نظري است كه در فقه ما هست كه اصولا آيا نسبت به كسي كه دور است، جهت و سمت، قبله است يا خود خانه ي كعبه قبله است؟ گرچه در صورت اول، رو به جهت قبله ايستادن از نظر عملي مجزي است. اين بحثي است كه فعلا نمي خواهم دوستان را با آن مشغول كنم.

به هر حال، براي مردم مدينه و پيغمبر كافي بود رو به كعبه بايستند و در جهت كعبه باشند؛ ولو خطي كه از سمت نمازگزاران به كعبه وصل مي شد خطي كاملا مستقيم نبود و از كعبه عبور نمي كرد. اين مقدار كافي و مجزي است. اما، همان طور كه عرض كردم، وقتي انسان بتواند با استفاده از وسائل اين جهت را دقيق تر كند بر او واجب است چنين كند.

حال اين سؤال پيش مي آيد كه براي پيغمبر تا چه حد امكان دقت وجود داشت؟ اگر پيغمبر مي خواست با استفاده از اطلاعات و وسايلي كه آن روز در محيط مدينه در دست بود قبله ي دقيق را مشخص بكند، بايد بگويم



[ صفحه 44]



آن اطلاعات و آن وسايل نسبت به زمان ما بسيار بسيار ضعيف بود. ولي اگر پيغمبر مي خواست به اتكاي وحي الهي اين كار را بكند، آن گاه تعيين قبله، حتي از آنچه با وسايل امروزي تعيين مي شود، دقيق تر بود. حال اين سؤال پيش مي آيد كه آيا پيغمبر با آن دقت درخور وحي الهي روي خود را به سمت مكه برگرداند، يا با تقريب در خور وسايل موجود عصر مدينه؟

حدود صد سال پيش، زماني كه محاسبات نجومي و رصدي با استفاده از مثلثات به عده اي از دانشمندان مسلمان اين امكان را داد كه قبله ي شهرهاي مختلف را تا حدي دقيق تر معين بكنند، به مسجد پيغمبر آمدند و ديدند قبله ي اين مسجد، كه الان محراب هست، دقيق نيست. يعني با همان تقريب عرفي ميسر در عصر پيغمبر مي توانسته قبله باشد، چون بيش از اين امكان نداشته است؛ اما در خور آن قبله اي كه پيغمبر عنوان گيرنده ي وحي خدا رويش را بدان سو گردانده باشد نيست. اين مسأله هيچ اشكالي ندارد، چون ممكن است دستور خدا در آن موقع اين بوده كه پيغمبر بر طبق همان محذورات عرفي نماز بخواند؛ زيرا بر فرض كه پيغمبر در مسجد مدينه به كمك وحي قبله را تشخيص داد، آن بنده ي خدا در خانه اش چه كار كند؟ او كه نمي تواند با اطلاعات و ابزارآلات موجود در آن عصر اين كار را به طور دقيق بكند. پس خود پيغمبر جوري عمل مي كند كه آن مسلمان در منطقه ي بني سلام هم بتواند اين كار را بكند؛ مسلمان در مسجد قبا هم بتواند اين كار را بكند؛ مسلمان در مسجد ابوذر هم بتواند اين كار را بكند. اما در عين حال در روايت آمده كه پيغمبر در حال نماز بود؛ جبرئيل حامل وحي خدا آمد و به پيغمبر فرمان داد از آن سو بگرد. در اينجا ممكن است انسان تأمل كند و بپرسد پس چطور بود كه پيغمبر با فرمان و دستور و راهنمايي جبرئيل، كه فرمان خداست، روي خود را «با تقريب» برگرداند؟ چنانكه گفتم پاسخ آسان



[ صفحه 45]



است: همان خدا و همان جبرئيل حامل وحي خدا جهت تقريبي قبله را معين مي كند و اين جهت براي ساير مردم هم قابل تقليد و پيروي است و هيچ اشكالي ندارد. ولي در عين حال اين پاسخ كمي وسوسه ايجاد مي كند؛ زيرا، چنانكه مي دانيد، با استفاده از رصدخانه هاي جديد مسأله ي اندازه گيري درجات زمين (طول جغرافيايي و عرض جغرافيايي) دائما رو به دقت است. يعني اگر تكنيك فيزيك جوي اجازه مي داد بر مبناي محاسبات و اندازه گيري هاي فضايي پنجاه سال پيش موشكي به سمت كره ي ماه پرتاب كنند، شانس رسيدن آن به كره ماه بسيار ضعيف بود؛ چون محاسبه ها آن قدر تقريبي بود كه با سه، چهار يا ده ثانيه اختلاف، اگر صد موشك هم پرتاب مي كردند هيچ كدام به كره ماه نمي نشست و اصلا به سمت كره ماه نمي رفت.

يكي از مسائلي كه پا به پاي پيشرفت در ساختن آلات و ابزار رسيدن به فضاي ماوراي جو، فرستادن موشك ها را به كرات آسماني عملي كرده، دقت روزافزون در اندازه گيري هاي فضايي است؛ به طوري كه مي توان در مسير حركت موشك آن قدر زاويه ها را دقيق تنظيم كرد كه موشك در موعد و جهت مقرر، گاهي فقط با تقريب پنجاه كيلومتر (كه پنجاه و يا صد كيلومتر براي حجم كره ماه چيزي نيست) در همان جاي پيش بيني شده بنشيند. اين امر را چه چيز ميسر كرده است؟ نه فقط قدرت بر ساختن، پرتاب يا هدايت موشك، بلكه علاوه بر آن دقت روزافزون در محاسبات فضايي. به كمك رصد دقيق تر فضا و حركت سيارات و زمين، و مناسبات آنها با خورشيد، مي توان اندازه گيري ها را دقيق تر كرد. حال كه از حدود سي - چهل سال قبل اندازه گيري هاي دقيق تر به دست آمده، يك دانشمند مسلمان با استفاده از آن محاسبه ها دريافت كه محراب كنوني مسجدالنبي - صلي الله عليه و آله و سلم - در مدينه دقيقا رو به مكه و كعبه است و آن تقريب قبلي، كه عرض



[ صفحه 46]



كردم هيچ اشكالي هم نداشت، به دقت كامل تبديل شد. بدين ترتيب فعلا چنين به دست آمده كه روي برگرداندن پيغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم) در اثناي نماز به سوي كعبه، روي برگرداندن به سوي قبله ي واقعي و دقيق بوده است، نه به سوي قبله ي تقريبي. و اين از حوادث جالب تاريخ اسلام است.

به هر حال، قبله تغيير داده شد. فريادها از جانب مخالفان خودخواه بلند شد: يهودي ها از يك طرف و مشركين از طرف ديگر. مشركين گفتند كارها كم كم رو به راه مي شود؛ اين محمد چند صباحي و چند سالي را از خانه ي آباء و اجدادي و از معبد قومي و ملي خود، كعبه، روي برتافت؛ حالا فهميد اشتباه كرده، آمده رو به كعبه خودمان نماز مي گزارد؛ اميد است ديري نپايد كه كم كم بر خدايان ما و بت ها و سنت هاي ما نيز صحه بگذارد و از همه ي حرف هاي گذشته اش صرفنظر كند.

يهود گفتند اگر او واقعا پيغمبر خداست و از جانب خدا آمده «و مصدقا لما بين يديه من التورات و الانجيل» است و مي گويد من از جانب خدا حامل همان رسالتي هستم كه موسي و عيسي و نوح و ساير انبياء حامل آن بودند، چطور شد از بيت المقدس كه هيكل سليمان و قبله پيغمبران است روي برتافت و به سراغ همان بتخانه رفت؟ [22] اگر او براستي پيغمبر خدا و حامل شعار توحيد است و روي «لا اله الا الله» تكيه دارد، چطور از خانه ي بيت المقدس روي به سوي كعبه برتافت؟ من در چنين مواقعي مخصوصا اين تعبيرهاي عرفي را به كار مي برم تا بتوانيم ولنگاري هايي را كه در نهضت هاي اجتماعي، حتي در نهضتي مثل نهضت



[ صفحه 47]



مقدس اسلام، پيش آمده خوب در نظر مجسم كنيم. مبارزه ي سهمگين تبليغاتي و تزلزل آور و شك زا عليه پيغمبر هر روز وسيله اي جديد لازم دارد - و چه وسيله اي بهتر از تغيير قبله؟ وسيله اي كه هر دو طرف، يعني هم مشركان و هم يهود و نصاري (و به خصوص يهود) مي توانند از آن استفاده كنند - آن هم يهود در حال برگشت از پيغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم)؛ زيرا يهود در چند ماه اول ورود پيغمبر به مدينه چهره ي دوست و آشنا به خود داشت. از وقتي كه اسلام روي چند تن از يهوديان سرشناس اثر گذاشت و مخصوصا برخي از جوانان فاضل بااطلاع و معروف يهود به اسلام درآمدند، يهوديان احساس خطر كردند و گفتند محمد با دين خود آمده بود كه هم پيمان ما باشد، و هم پيماني يعني اينكه مرز ما محفوظ و مرز او هم محفوظ باشد؛ حالا كم كم به داخل مرزهاي ما دست اندازي مي كند و بدتر اينكه جوانان درس خوانده و تحصيل كرده ي آگاه ما را شكار مي كند. حتما بايد جلوي او را گرفت. اين مسأله در همان ماه هاي اول بعد از هجرت اتفاق افتاد و چنين بود كه اين دوره ي چهره ي آشتي و آشناي يهود بيش از يك سال دوام نياورد و اولين كارشكني و ستم پيشگي، برحسب آنچه در تاريخ اسلام هست، از جانب يهود واقع شد.

اكنون آنان وسيله ي تبليغاتي جديد و خوراك تبليغاتي نو مي خواهند؛ خوراك ويتامين دار: تغيير قبله. نهضت اسلام تازه به مدينه آمده و مخصوصا عده زيادي از مسلمان هاي مدينه، نومسلمانند. ذهن نو مسلمان براي شك پذيري آمادگي دارد؛ چون هنوز آن طور كه بايد و شايد شخصيت بارز پيغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم) را نشناخته تا ايمان درست در درون و اعماق جانش نفوذ كند. بنابراين، از اين لحظه بايد حداكثر بهره برداري را كرد.

سيقول السفهاء من الناس ما وليهم عن قبلتهم التي كانوا عليها



[ صفحه 48]



بزودي مردم نادان نابخرد خواهند گفت چه چيز سبب شد كه آنها از قبله اي كه داشتند رو بگردانند؟

من هميشه گفته ام، جاهايي در قرآن هست كه به انسان اوج، هيجان و روح مي دهد؛ حالتي برخاسته از اينكه اين سبك سخن گفتن حساب شده ي متين و پخته، بسيار عالي است. جمله ها در حد اعلاي كوتاه بودن، پختگي و تأثير هم در حد اعلا. ملاحظه كنيد:

پاسخ شماره يك: قل لله المشرق و المغرب يهدي من يشاء الي صراط مستقيم

اولا، نه بيت المقدس خصوصيتي دارد نه كعبه. ما اصلا وقتي مي گوييم رو به بيت المقدس نماز مي گزاريم، مبادا خيال كنيد شبيه كاري است كه بت پرستان مي كنند كه رو به بت به نماز مي ايستند. اين قبله است، نه معبود. فرق است بين معبود و بين قبله. كعبه معبود ما نيست؛ تخته سنگي است. بيت المقدس هم معبود كسي نيست. ما در نماز رو به چه مي ايستيم؟ رو به خدا. خدا شرق و غرب ندارد. فاينما تولوا فثم وجه الله [23] ؛ به هر سو رو آوريد همان جا جهت خداست - حتي به سمت شرق يا غرب، تا چه رسد به شمال و جنوب. شمال براي مردم مدينه بيت المقدس بود و جنوب نيز كعبه. اين دو هيچ؛ حتي اگر رو به شرق و غرب هم بايستيد رو به خداست. قل لله المشرق و المغرب. حساب اين است: بايد مردم همه جا بدانند رو به سوي خدا مي آورند.

پاسخ شماره دو: و كذلك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء علي



[ صفحه 49]



الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا

نهضت اسلامي، نهضتي است جامعه ساز؛ مي خواهد جامعه ي نمونه اي بسازد كه براي ديگران الگويي تازه باشد. وقتي الگو تازه است، اگر قبله هم تازه باشد چه عيبي دارد؟ اين مطلب را در آيه بعد تكميل مي كند:

كما ارسلنا فيكم رسولا منكم يتلوا عليكم آياتنا

با اينكه موسي و عيسي - عليهماالسلام - بودند، ما از ميان خود شما پيغمبري برانگيختيم تا راهنماي شما باشد. حال چه اشكالي دارد قبله اي هم از داخل منطقه ي شما مقرر كنيم؟

نهضت اسلامي، نهضتي است مستقل. در راه استقلال. استقلالي توأم با احترام و پذيرش و تأييد همه ي نهضت هاي الهي گذشته؛ اما مستقل از پيروان اين نهضت ها و مستقل از فرقه سازي هايي كه پيروان اين نهضت ها كرده اند. يكي از نشانه هاي استقلال آن نيز تعيين قبله ي مستقل است.

پاسخ شماره سه: و ما جعلنا القبلة التي كنت عليها الا لنعلم من يتبع الرسول ممن ينقلب علي عقبيه و ان كانت لكبيرة الا علي الذين هدي الله

پيش از اين نيز، آنگاه كه به شما مسلمان ها گفتيم براي نماز بايد به جاي ايستادن به سوي كعبه به سمت بيت المقدس بايستيد، در طول اين مدت مقرر حساب همين نهضت را مي كرديم. اكنون نيز كه قبله را تغيير داده ايم و مي گوييم بايد به سوي كعبه بايستيد، باز همان حساب است. آن مدت ايجاب مي كرد بگوييم رو به بيت المقدس بايستيد؛ همان حساب ايجاب مي كند كه اكنون بگوييم بايد رو به كعبه بايستيد. اما چطور؟

نهضت اسلام در مكه آغاز مي شود. مردمي كه به اسلام مي گروند غالبا مشركين هستند. سؤال اين است كه محل پرستش و نيايش آنها كه در



[ صفحه 50]



مكه هستند بايد كجا باشد؟ در مسجدالحرام. رو به كجا باشد؟ رو به بت هاي درون كعبه. كعبه محتوي حدود سيصد و شصت بت گوناگون است. بتخانه ي بين المللي است. بتخانه اي است كه قبايل گوناگون عرب، همه يا اغلب، درون آن بتي داشتند. بنابراين، همه رو به سوي اين خانه مي ايستند تا رو به بت خود داشته باشند. اما اسلام از راه مي رسد. مسلمان مي خواهد با آهنگي جديد، يعني آهنگ خداپرستي، آهنگ انحراف و حنيفيت از بت پرستي، پشت پا زدن و پشت كردن به بت و بتخانه، عبادت كند. اما به كدام سو بايستد؟ خودبخود در آن موقع بايد جهت تازه اي غير از كعبه براي نماز مسلمان مقرر شود. اين جهت تازه بيت المقدس است كه سابقه ي قبله بودن براي پيروان آيين يكتاپرستي را دارد. اين قسمت از آيه است كه گفتم ضرورت ايجاد مي كرد قبله ي مسلمانان در آغاز بيت المقدس باشد.

مسلمانان از مكه به مدينه مي آيند. در چند ماه اول، چهره ي يهود چهره ي مخالف نيست؛ اما آرام آرام نق زدن شروع مي شود و يهود مي خواهد صف شكني كند. مي خواهد بگويد محمد از خودمان است - حتي الان هم همين را مي گويند. حالا هم كه چهارده قرن از نهضت اسلام گذشته مكرر به خود من گفته مي شود كه آقا، اسلام نوعي پروتستانتيزم و تجديدنظرطلبي در آيين يهود و مسيحيت است. نوعي رنسانس يا روو [24] ، يا تعبيرهاي مختلف ديگري كه به كار مي بردند، در اين دو آيين بوده است و آيين جديدي نيست. به آنها مي گفتيم بله؛ به يك معنا همين طور است. اصول اسلام و مسيحيت يكي است؛ اما پيغمبر، پيغمبر جديد است. يك وقت مي گوييم آيين جديد است و يك وقت مي گوييم پيغمبر جديد است. مسأله مهم اين



[ صفحه 51]



است. قرار است كه پيغمبر اكرم در مدينه رهبر زمامدار جامعه مدينه شود و آنجا را پايگاه گسترش اسلام قرار دهد. اين مسأله با سيادت يهود ناسازگار و ناهماهنگ است. يهود مي خواهد جلوي از دست دادن احتمالي و قابل پيش بيني سيادت خود را بگيرد. براي همين هم شروع مي كند و مي گويد اين محمد از خودمان بوده، او هم اصولا فردي است يهودي؛ منتها چون اهل كتاب نبوده و امي بوده (يعني از مردمي بوده كه اهل كتاب نبودند!) البته كه ما مقدم او را گرامي مي داريم؛ البته كه او را به داخل جماعت خود راه مي دهيم و البته كه با او در يك صف در برابر مشركان خواهيم بود. ولي حدود و ثغور نيز بايد محفوظ بماند. او نبايد پا روي حكومت بگذارد. به هر حال بايد ببينيم چه مي كند.

پس از مدتي وضع عوض مي شود. همان وضعي را كه مسلمانان در آغاز با مشركان داشتند و اتخاذ قبله ي مستقل جديدي را ايجاب مي كرد، با يهود پيدا كردند. اگر رو به قبله ي يهود بودن مي خواست ادامه داشته باشد، عدم استقلال هم ادامه پيدا مي كرد. براي اعلام استقلال، و اعلام اينكه نهضت اسلام تأييدكننده ي يهوديت و مسيحيت پاك است، ولي انتقاد كننده بر يهوديت و مسيحيت آلوده، و اعلام اينكه اين نهضت نهضتي است كه نه از جانب يك فرد، نه از جانب يك ملا، و نه از جانب يك عالم، بلكه از جانب يك رسول الله ايجاد شده، و براي اينكه اصالت اين نهضت و استناد آن به وحي و قاطعيت آن در برابر آراي همگان حفظ شود، بايد مجددا شعار استقلال زنده شود؛ پس بازمي گرديم به سوي كعبه: ان اول بيت وضع للناس للذي ببكة مباركا و هدي للعالمين. [25] اگر مي بينيد در دوره اي قبله بيت المقدس



[ صفحه 52]



بود، براي آن بود كه صف پيروان پاك و پيروان بي شبهه، و صف پيغمبر، از صف ديگران جدا شود. پس اين نيز پاسخ سوم -:

و ما جعلنا القبلة التي كانت عليها الا لنعلم من يتبع الرسول ممن ينقلب علي عقبية و ان كانت لكبيرة الا علي الذين هدي الله

همان قانون قبلي هم بر دوش مسلمان ها خيلي سنگين بود، مگر براي آنها كه مشمول هدايت الهي بودند. اكنون نيز همين طور است. يك مسأله ي فرعي هم در عصر پيغمبر پيش مي آمد كه سؤال شده بود، يا ممكن بود سؤال شود. در ضمن يك آيه به اين پرسش پاسخ داده شده است. پرسش اين است كه اي رسول خدا، تكليف نمازهاي قبلي چه مي شود؟ ما سال ها رو به بيت المقدس نماز مي خوانديم. تكليف آنها چه مي شود؟ پاسخ قرآن اين است كه آن نمازها را براساس ايمان به وحي پيغمبر و تسليم در برابر قانون خدا خوانده بوديد؛ آنها جايز و مجزي و كافي است: و ما كان الله ليضيع ايمانكم؛ و خدا ايمان شما را ضايع و تباه نكرد. اين معنايي است كه گروهي از مفسران، بلكه اكثر آنان براي اين قسمت از آيه گفته اند. ان الله بالناس لرؤف رحيم؛ خدا نسبت به مردم مهربان است.

معني ديگري كه به نظر من براي اين قسمت از آيه مناسب تر است و بسياري از مفسرين نيز گفته اند اين است كه مي خواهد بفرمايد همان طور كه شما آن روز ايمان به خرج داديد و از تغيير قبله از مسجد به سوي بيت المقدس تزلزل و سستي در دلتان راه نيافت و در تبعيت تان از پيغمبر رخنه پيدا نشد، خداوند به پاداش آن استقامت، شما را مجددا به همان قبله ي دلخواه و مناسبتان بازمي گرداند. خدا از همان اول قرار نبود اين ايمان شما را



[ صفحه 53]



بدون پاداش بگذارد -: و ما كان الله ليضيع ايمانكم. من فكر مي كنم اين معني دوم با سياق آيه از اول تا آخر سازگارتر است و تأييدكننده ي اين است كه تغيير قبله، يا ايجاد قبله ي جديد و بازگشت به سوي كعبه، نوعي پاداش براي ايمان خالص نيز هست. اين پاداش از نوع پاداش هاي دل خوش كن نيست.

مسلمانان بايد زبده شوند تا زبده نشوند قدرت اين را نخواهند داشت كه ستون و گروه قدرتمند كاملا مستقلي در دنياي خود باشند - امروز نيز چنين است. مادام كه مسلمانان، زبده، آبديده و از شك درآمده نشده اند نمي توانند قبله اي مستقل داشته باشند. اين بحث اجتماعي مهمي است كه انشاءالله بايد در فرصت مناسبي راجع به آن بيشتر صحبت كنيم. حركت كننده اي كه دائما مي توان برايش وسوسه ايجاد كرد به درد اينكه انسان با او به راه هاي پرنشيب و فراز برود نمي خورد. همراهي بايد، از شك ها درآمده و آبديده شده كه دچار تزلزل نشود. اين راه، راهي بس دشوار است. در راه دشوار همان دشواري براي ايجاد شك كافي است. آدم هشيار با كسي كه معرفت و آگاهي اش او را براي شك پذيري آماده مي كند همراه نمي شود و به راه هاي پرنشيب و فراز قدم نمي گذارد. پيغمبر اكرم - صلوات الله و سلامه عليه - رهبري است هشيار. او بايد در دوراني ممتد پيرواني آبديده پيدا كند. آن وقت كه گروه مسلمان ها از شك ها درآمدند، مي توان قبله ي مستقلي به آنها داد. بنابراين، اين قصه تاريخ شخصي نيست. قصه ي چيزي است كه در آن مرحله از نهضت مي شد به مسلمانان گفت - و لذا جالب است: ما كان الله ليضيع ايمانكم. قصه مصالحه و داد و ستد نيست. ايمان در برابر شك ها، پايدار ماندن، دل به شك ندادن - چون اصلا معني ايمان اين است. ايمان يعني شك به دل انسان راه نيابد؛ امن در برابر شكوك. منطقه ي امن - قلب



[ صفحه 54]



مؤمن و هشياري او در برابر شك ها و شك زايي ها و شك سازي هاست.

مي خواستم در اين جلسه حديثي را نيز ذكر كنم، اما چون وقت گير است و اكنون مي خواهم به سؤالات پاسخ دهم آن را در جلسه ي بعد خواهم خواند. در رابطه با آيه ي و كذلك جعلناكم امة وسطا نيز بحث مفصلي لازم است كه آن را نيز در هفته ي آينده مطرح مي كنم.

اميدوارم تا حدودي توانسته باشيم از اين قسمت از آيات قرآن كريم، پندآموزي و نتيجه گيري بهتري كرده باشيم؛ به خصوص در رابطه با آيه ي و لكل وجهة هو موليها فاستبقوا الخيرات، كه آن را نيز به جلسه آينده موكول مي كنم. و الحمدلله، و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين.



[ صفحه 57]




پاورقي

[1] سوره بقره، آيه 142.

[2] سوره بقره، آيه 143.

[3] ادامه آيه 143 سوره بقره.

[4] ادامه آيه 143 سوره بقره.

[5] ادامه آيه 143 سوره بقره.

[6] سوره بقره، آيه 144.

[7] ادامه آيه 144 سوره بقره.

[8] ادامه آيه 144 سوره بقره.

[9] ادامه آيه 144 سوره بقره.

[10] ادامه آيه 144 سوره بقره.

[11] ادامه آيه 144 سوره بقره.

[12] سوره بقره، آيه 145.

[13] ادامه آيه 145 سوره بقره.

[14] سوره بقره، آيه 146.

[15] ادامه آيه 146 سوره بقره.

[16] سوره بقره، آيه 147.

[17] سوره بقره، آيه 148.

[18] سوره بقره، آيه 149.

[19] سوره بقره، آيه 150.

[20] سوره بقره، آيه 151.

[21] سوره بقره، آيه 152.

[22] در آن زمان، يعني سال دوم يا سوم هجرت، كعبه هنوز بتخانه و مكه نيز در دست بت پرستان بود.

[23] سوره بقره، آيه 115.

[24] revoir - review.

[25] سوره ي آل عمران، آيه ي 96.


بازگشت