اسرار وقت


و آن در مسلك اهل عرفان و مشرب اصحاب ايقان، از اول استواء شمس حقيقت است در غايت ظهور آن به احديت جمع اسماء كه آن وقت صلوة ظهر است؛ كه صلوة رب است. و صلوة رسول الله صلي الله عليه و آله



[ صفحه 61]



در معراج است كه مظهر استواء نور احدي و جمع احمدي است كه خود عرش استواء رحمن است: الرحمن علي العرش استوي. [1] و از اين جا سر وقوع آن در معراج معلوم شود، با آنكه معراج در شب واقع شده، تا اول طلوع شمس مالكيت از افق يوم القيمه كه يوم اتيان يقين است: و اعبد ربك حتي يأتيك اليقين. [2] پس، از اول زوال استواء ظهور، كه رو به احتجاب شمس احديت در افق تعينات و امتداد اظلال است: الم تر الي ربك كيف مد الظل [3] تا آنجا كه در تحت آفاق اجسام غروب كند، وقت نماز مقربين و اهل سابقه ي حسني است: اذا زالت الشمس دخل الوقتان. [4] و آن، وقت ظهر و عصر است كه افضل صلواتند و صلوة وسطي از آن دو خارج نيست؛ گرچه اقرب در نظر فقاهت آن است كه آن، نماز ظهر است؛ و در مسلك عرفان، هر دو صلوة است به طريق ظاهريت و مظهريت و اوليت و آخريت: انما هي اربع مكان اربع؛ [5] و در اخبار از هر دو به صلوة وسطي تعبير شده.

و وقت صلوة عصر، هنگام خطيئه ي آدم عليه السلام به ورود در حجاب تعين و ميل به شجره ي طبيعت است.

و اما صلوة عشائين در اوقات ظلمت ديجور طبيعت و احتجاب تام شمس حقيقت است، براي خروج از اين ظلمت به توبه ي صحيحه از خطاي غريزي ابوالبشر عليه السلام به صلوة مغرب؛ و خروج از ظلمات قبر و صراط و قيامت، كه بقاياي ظلمت طبيعت است، به طريق مشايعت؛ چنانچه در حديث اهل بيت عصمت و طهارت است كه مغرب وقتي است كه آدم توبه كرد پس سه ركعت نماز خواند، يكي براي خطيئه ي خود، و يكي براي خطيئه ي حواء



[ صفحه 62]



عليهاالسلام، و يكي براي توبه ي خود. و نماز عشا براي آن است كه قبر و قيامت را ظلمتي است كه به آن نماز رفع شود و صراط براي آنها نوراني گردد. [6] .

و اما صلوة فجر از اول بروز آثار يوم الجمع است تا طلوع آفتاب حقيقت از افق يوم القيمة. و وقتي طلوع حاصل شد، تكليف منقطع شود و بساط ليل برچيده شود و سر «مالك يوم الدين» واضح گردد.

و به بيان ديگر، به لسان اهل معرفت، از اول زوال نور حقيقت از مرتبه ي استوائيه و غروب آن در تحت استار خلقيه، كه مبدأ ليلةالقدر است، تا منتهاي احتجاب آن به حجب تعينات، كه نصف شب و آخر قوس نزولي و منتهاي ليلةالقدر است، وقت چهار نماز است كه مختلط از جنبه ي حقي و خلقي است كه فرض الله و فرض النبي است: اقم الصلوة لدلوك الشمس الي غسق اليل. [7] .

و از ابتداي انحدار نجوم، كه وقت رجوع شمس از حجب تعينات به سوي افق اعلي است، كه مبدأ يوم القيمة است، تا طلوع آفتاب از افق يوم القيمة، وقت نوافل ليليه است تا حكم ليل غالب است. و وقت فريضه ي صبح، كه فرض الله صرف است مي باشد آنگاه كه حكم نهار غالب شد: ان قرآن الفجر كان مشهودا. [8] و پس از طلوع شمس اتاك اليقين و انقطع السلوك. [9] پس، تمام دائره ي وجود يك شب قدر محمدي است، اگر قدر بداني؛ و يك يوم القيمه ي احمدي است، اگر قيام به خدمت كني.


پاورقي

[1] «رحمان بر عرش استيلا يافت.» (طه / 5).

[2] «پروردگار خود را عبادت كن تا يقين بيايدت.» (حجر / 99).

[3] «آيا پروردگارت را نمي بيني چگونه سايه را كشيد (گسترد).» (فرقان / 45).

[4] «چون خورشيد به حد زوال رسيد دو وقت (ظهر و عصر) فرا رسيده است.» من لا يحضره الفقيه، ج 1، «باب مواقيت الصلوة»، حديث 3.

[5] همانا آن چهار (ركعت) به جاي چهار (ركعت) ديگر است.» وسائل الشيعة، ج 3، ص 211، «كتاب الصلوة»، «ابواب المواقيت»، باب 63، حديث 1.

[6] مجالس [امالي] شيخ صدوق، ص 114، «مجلس» 35.

[7] «نماز را از زوال خورشيد (ظهر) تا زمان شدت تاريكي شب به پا دار.» (اسراء / 78).

[8] «همانا قرآن صبحگاه (نماز صبح) مشهود است.» (اسراء / 78).

[9] «يقين آمدت و سير به پايان رسيد.».


بازگشت