ازاله ي نجاست


در ازاله ي نجاست از بدن و لباس و تخليه ي جوف از ارجاس و باطن از وسواس خناس است

نجاست دوري از محضر انس و مهجوري از مقام قدس است، و منافي با نماز است كه معراج وصول مؤمنين و مقرب ارواح متقين است.

و آن پيش عامه، قذارات معهوده است. و پيش خاصه، قذارات معنويه است. و پيش اهل معرفت و اصحاب قلوب، همه ي عالم است به جنبه ي سوائيت كه مظهر شيطان رجس نجس است. و در آداب خلوت وارد است: بسم الله و بالله، اعوذ بالله من الرجس النجس الخبيث المخبث الشيطان الرجيم. [1] و قال، تعالي شأنه: و الرجز فاهجر. [2] .

پس، آنچه منافات دارد با محفل انس محبوب و مجلس قرب دوست، از خود دور كن و خود را از آن مهجور. هجرت كن از رجس ظاهري به تنظيف بدن و لباس و به تخليه ي جوف از اذاي رجز شيطان كه فضول مدينه ي فاضله است؛ و از رجس باطني، كه مفسد مدينه ي عظمي و ام القري است، به تخليه ي تامه و تصفيه ي كامله؛ و از اصل اصول و شجره ي ملعونه ي خباثت، به هجرت از انيت و انانيت و ترك غير و غيريت. و چون بدين مقام رسيدي، از تصرف شيطان خبيث مخبث خارج شدي و از رجز و رجس هجرت كردي و لايق حضور درگاه جليل و مخلع شدن به خلعت خليل گرديدي؛ و يك ركن هجرت و مسافرت الي الله و معراج وصول حاصل شده، كه آن خروج از منزلگاه و بيت نفس است. و باقي مانده ركن دوم، كه در اصل نماز حاصل شود، و آن حركت الي الله و وصول به باب الله و فناي به فناء الله است. قال تعالي: و من



[ صفحه 55]



يخرج من بيته مهاجراً الي الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره علي الله. [3] .

پس، معلوم شد كه اين سفر معنوي و معراج قرب حقيقي را دو ركن است، كه يك ركن آن در باب طهارات حاصل شود، كه سر آن تخليه و سر سر آن تجريد و سر مستسر آن تنزيه و سر مقنع به سر آن تنزيه از تنزيه و تقييد است؛ و ركن اعظم آن در باب صلوة حاصل شود، كه سر آن تجليه و سر سر آن تفريد و سر مستسر آن توحيد و سر مقنع به سر آن تنزيه از توحيد و تقييد است، فادفع السراج، فقد طلع الصبح. [4] .

و اگر روزگار به عارفي رباني مهلت دهد، مي تواند تمام منازل سائرين و معارج عارفين را، از منزلگاه يقظه تا اقصاي منزل توحيد، از اين معجون الهي و حبل متصل بين خالق و مخلوق خارج كند. ولي اين آرزو از نطاق بيان ما بيرون و از حوصله ي كلام ما افزون است.


پاورقي

[1] «به نام خدا و به (ذات مقدس) خدا، پناه مي برم به خدا از پليد ناپاك، خبيث خباثت آور، شيطان رانده شده (از درگاه خدا).» وسائل الشيعة، ج 1، ص 217، «كتاب الطهارة»، «ابواب احكام الخلوة»، باب 5، حديث 8. من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 9.

[2] «و از پليدي دوري كن.» (مدثر / 5).

[3] «آن كس كه از خانه اش هجرت كننده به سوي خدا و رسول او خارج شود، آنگاه مرگ او را دريابد، همانا پاداش او بر خدا لازم شده است.» (نساء / 100).

[4] «چراغ دور كن [خاموش كن] كه سپيده دميد.» (در كتبي كه اين جمله نقل شده به جاي كلمه ي «ادفع»، «اطفأ» نوشته شده است). آورده اند كه روزي اميرالمؤمنين عليه السلام بر شتر نشسته كميل را بر عقب سر خود سوار كرده بود. كميل سؤال نمود: يا اميرالمؤمنين ما الحقيقة؟ فقال عليه السلام: ما لك و الحقيقة؟ فقال كميل: او لست صاحب سرك؟ قال: بلي و لكن يرشح عليك ما يطفح مني. قال: او مثلك يخيب سائلاً؟ فقال عليه السلام: الحقيقة كشف سبحات الجلال من غير اشارة. فقال كميل: زدني بياناً. فقال: محو الموهوم مع صحو المعلوم. فقال: زدني بياناً. فقال: هتك الستر بغلبة السر. فقال: نور يشرق من صبح الأزل. فيلوح علي هياكل التوحيد آثاره. قال: اطفأ السراج فقد طلع الصبح. مجالس المؤمنين، ج 2، ص 11، «مجلس ششم».


بازگشت