سيره ي اصحاب


همچنين، نويسندگان و محدثان اسلامي در جوامع روايي خود، احاديث بسياري را كه بيانگر سيره ي عملي اصحاب و تابعين پيامبر صلي الله عليه و آله در سجده مي باشد، به رشته ي تحرير درآورده اند و همه حاكي از آنند كه صحابه و تابعان آن حضرت، در حال اختيار و شرايط عادي، تنها بر زمين (اعم از خاك، سنگ و غيره) و برخي اجزاء گياهان چون حصير، سجده مي كرده اند و از سجده بر لباس، پارچه و پوشيدني ها خودداري مي نموده اند.

در اين جا به برخي از احاديث ياد شده اشاره مي نماييم:

1. نافع مي گويد:

«عبدالله بن عمر به هنگام سجده، دستار خود را برداشت تا پيشاني خود را بر زمين بگذارد.» [1] .

2. ابن سعد در كتاب خود «الطبقات الكبري» چنين مي نگارد:



[ صفحه 41]



«مسروق بن أجدع، به هنگام سفر، خشتي را با خود برمي داشت تا در كشتي، بر آن سجده نمايد.» [2] .

لازم به تذكر است كه مسروق بن أجدع، يكي از تابعان پيامبر صلي الله عليه و آله و اصحاب ابن مسعود بوده است و صاحب «الطبقات الكبري» وي را از جمله ي طبقه ي اول از اهل كوفه پس از پيامبر و كساني كه از ابي بكر و عمر و عثمان و علي عليه السلام و عبدالله بن مسعود روايت نموده اند، به شمار آورده است.

رفتار اين شخصيت بزرگ صدر اسلام، بي پايگي گفتار كساني را كه همراه داشتن قطعه اي تربت را شرك و بدعت مي پندارند، اثبات مي كند و روشن مي سازد كه پيشتازان تاريخ اسلام نيز، بدين كار مبادرت مي ورزيدند. در صورتي كه اگر سجده بر همه چيز روا بود، چه ضرورت داشت كه اين تابعي معروف (مسروق بن أجدع)، خشت كوچكي را با خود حمل نمايد؟ و آيا شيعيان جهان جز روش عملي مسلمانان صدر اسلام را كه پيشتازان دين بوده اند، پيروي مي كنند؟

3. رزين مي گويد:

«علي بن عبدالله بن عباس به من نوشت: لوحي از سنگ هاي كوه مروه را براي من بفرست تا بر آن سجده



[ صفحه 42]



نمايم.» [3] .

از سخن علي بن عبدالله بن عباس كه وي نيز، از طبقه تابعين مي باشد، دو نكته معلوم مي گردد:

الف. التزام به سجده بر سنگ كه يكي از اجزاء زمين است و همراه داشتن آن، با روح توحيد و خداپرستي، سازگار بوده و هرگز به معناي شرك و پرستش آن سنگ نيز نمي باشد.

ب. برخي از شخصيت هاي صدر اسلام، ترجيح مي دادند، قطعه اي از سرزمين مقدس (مانند مروه) سجده گاه آنان باشد و بدين وسيله، بدان تبرك مي جسته اند.

بنابراين، كساني كه شيعه را به خاطر ترجيح دادن سجده بر خاك و ديگر اجزاء زمين و همراه داشتن قطعه اي از تربت سرزميني مقدس به شرك و پرستش غير خدا متهم مي سازند، سخني بي پايه مي گويند و از ابتدايي ترين اصول اسلام و روش مسلمانان صدر اول، آگاهي ندارند.

4. ابي اميه مي گويد:

«ابوبكر، بر زمين سجده مي نمود (يا نماز مي خواند)...» [4] .

5. ابوعبيده مي گويد:



[ صفحه 43]



«ابن مسعود، جز بر زمين بر چيز ديگري سجده نمي كرد (يا نماز نمي گزارد)». [5] .

6. از عبدالله بن عمر نقل شده است كه خوش نداشت بر گوشه ي عمامه خود سجده كند مگر اين كه آن را كنار بزند. [6] .

7. بيهقي در مورد عبادة بن ثابت مي گويد:

«هرگاه به نماز مي ايستاد، عمامه را از پيشاني خود، كنار مي زد.» [7] .

در پرتو روايات اسلامي ياد شده، به خوبي معلوم مي گردد كه در صدر اسلام و از آغاز قانونگذاري سجده، مسلمانان و در رأس آن ها پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله، بر زمين سجده مي نموده اند و كساني را كه به هنگام سجود، پارچه اي را كه به عنوان عايق، در بين پيشاني و زمين قرار مي دادند، نهي مي كرده اند.

بنابراين به يقين روشن مي گردد كه سنت و سيره ي پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله و روش عملي صحابه و تابعين آن حضرت، آن بوده كه بر اجزاء زمين (مانند خاك و سنگ) و برخي از اجزاء گياهان مانند حصير، سجده مي كرده اند.



[ صفحه 44]



در اين زمينه، روايات فراوان ديگري نيز وجود دارد مبني بر اينكه در گرماي طاقت فرساي عربستان كه زمين را گداخته و سوزان مي نموده به صورتي كه سجده بر زمين، بسيار دشوار و دردناك بوده است، حتي در آن شرايط نيز، صحابه پيامبر صلي الله عليه و آله مقيد بودند بر خاك و يا سنگريزه هايي كه در دست خود نگه مي داشتند تا خنك شود، سجده نمايند و يا با روش هاي ديگري، سجده گاه را خنك مي نمودند و بر زمين سجده مي كردند.

در اين جا برخي از اين روايات را در ادامه ي احاديثي كه حاكي از سيره و روش عملي مسلمانان صدر اسلام است، از نظر شما مي گذرانيم.

8. جابر بن عبدالله مي گويد:

«با رسول خدا صلي الله عليه و آله نماز ظهر مي گزاردم، يك مشت از سنگريزه را در دست خود نگه مي داشتم تا خنك شود تا بر آن سجده نمايم.» [8] .

حديث مذكور، در بسياري از كتب احاديث اسلامي مانند: مسند احمد، سنن بيهقي، كنزالعمال، سنن نسائي، سنن ابي داود، با الفاظ مختلف و از اشخاصي چون جابر، انس و ديگران آمده است.



[ صفحه 45]



بيهقي در سنن خود، پس از نقل حديث ياد شده از انس، از شيخ خود چنين حكايت مي كند:

«شيخ فرمود اگر سجده بر لباس متصل به وي جايز بود، سجده بر لباس آسان تر از خنك كردن سنگ ريزه براي سجده بود.» [9] .

از اين جا معلوم مي شود كه مسلمانان صدر اسلام و صحابه پيامبر صلي الله عليه و آله، سجده بر لباس و پوشاك را جايز نمي دانستند، و گرنه دليلي بر خنك كردن سنگريزه ها براي سجده، وجود نداشت كه سنگريزه ها را در دست خود نگهدارند تا خنك شود و بر آن سجده نمايند، بلكه قطعه اي از پارچه يا گوشه ي لباس خود را بين پيشاني خود و زمين قرار مي دادند و بر آن پارچه يا فرش پارچه اي سجده مي نمودند.

9. «انس» مي گويد:

«با رسول خدا صلي الله عليه و آله در شدت گرما نماز مي خوانديم، يكي از ما مقداري سنگريزه در دست خود نگه مي داشت و آنگاه كه خنك مي شد بر آن سجده مي نمود.» [10] .



[ صفحه 46]



از سوي ديگر، روايات انبوهي از محدثان اسلامي رسيده است، مبني بر اينكه: گروهي از صحابه ي پيامبر صلي الله عليه و آله از شدت حرارت زمين به تنگ آمده و به رسول خدا شكايت مي بردند تا اجازه دهد بر چيزي غير از زمين سجده كنند؛ اما پيامبر گرامي، جز سجده بر زمين، پيشنهاد ديگري را مطرح نمي فرمود.

هر انسان باانصاف مي داند كه اگر سجده بر لباس، پارچه و يا فرش هاي پارچه اي (كه شيعه سجده بر آن را روا نمي داند) جايز بود، بي ترديد، رسول خدا صلي الله عليه و آله به مسلمانان اجازه مي داد تا برآن سجده كنند.

در اين جا، از ميان انبوه روايات ياد شده نمونه هايي را از نظر شما مي گذرانيم كه خود، دليل روشني ديگر بر ديدگاه مسلمانان شيعه مي باشد.

11. بيهقي از خباب بن أرت چنين روايت مي كند:

«از شدت گرما و سوزش پيشاني و كف دست هايمان، به پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله شكايت كرديم، ولي آن حضرت، شكايت ما را نپذيرفت.» [11] .

12. مسلم بن حجاج نيز از خباب بن أرت، چنين حكايت مي نمايد:

«به محضر رسول خدا صلي الله عليه و آله آمديم و از سوزش گرما



[ صفحه 47]



شكايت كرديم، اما آن حضرت شكايت را نپذيرفت (يعني راه حل ديگري براي ما پيشنهاد نفرمود)». [12] .



[ صفحه 48]




پاورقي

[1] سنن بيهقي، ج 2، ص 105، طبع 1، (حيدرآباد دكن)، كتاب الصلاة، باب الكشف عن السجدة في السجود: «ان ابن عمر كان إذا سجد و عليه العمامة يرفعها حتي يضع جبهته بالأرض».

[2] الطبقات الكبري، ج 6، ص 79، طبع بيروت، در احوالات مسروق بن أجدع: «كان مسروق إذا خرج يخرج بلبنة يسجد عليها في السفينة».

[3] اخبار مكه (ازرقي) ج 3، ص 151 (به نقل از «رزين»): «كتب إلي علي بن عبدالله بن عباس رضي الله عنه ان ابعث إليّ بلوح من أحجار المروة أسجد عليه».

[4] المصنف، ج 1، ص 397: «أن أبابكر كان يسجد أو يصلي علي الأرض...».

[5] المصنف، ج 1، ص 367 و مجمع الزوائد، ج 2، ص 57 (به نقل از طبراني): «ان ابن مسعود لا يسجد - أو قال: لا يصلي - إلا علي الأرض».

[6] سنن بيهقي، ج 2، ص 105 و المصنف، ج 1، ص 401: «عن عبدالله بن عمر انه كان يكره أن يسجد علي كور عمامته حتي يكشفها».

[7] سنن بيهقي، ج 2، ص 105: «انه كان إذا قام إلي الصلاة حسر العمامة عن جبهته».

[8] مسند احمد، ج 1، ص 388، 401، 437، 462:

«كنت أصلي مع رسول الله صلي الله عليه و آله الظهر فآخذ قبضة من حصي في كفي لتبرد حتي اسجد عليها من شدة الحر» و نظير آن در سنن بيهقي، ج 1، ص 439 آمده است.

[9] سنن بيهقي، ج 2، ص 105 و 106: «قال الشيخ: ولو جاز السجود علي ثوب متصل، لكان ذلك أسهل من تبريد الحصي في الكف و وضعها للسجود.».

[10] سنن بيهقي، ج 2، ص 106: «كنا نصلي مع رسول الله صلي الله عليه و آله في شدة الحر فيأخذ احدنا الحصياء في يده فاذا برد وضعه و سجد عليه».

[11] سنن بيهقي، ج 1، ص 438 و ج 2، ص 105 - 107: «شكونا إلي رسول الله صلي الله عليه و آله شدة الرمضاء في جباهنا و أكفنا فلم يشكنا».

[12] صحيح مسلم، ج 1، ص 433: «عن خباب قال: أتينا رسول الله صلي الله عليه و آله فشكونا إليه حر الرمضاء فلم يشكنا».


بازگشت