نمازشب در همه جا و همه وقت


شيخ جعفر كاشف الغطاء، اين عالم جليل القدر روزي پس از تدريس فرمودند: «من يك دختري دارم كه موقع ازدواج اوست، اگر يك آقاي متدين با اخلاقي باشد دخترم را به او مي دهم»، يكي از فضلاي جلسه بلند شد و نشست، همين برخاستن يعني خواستگاري؛ شيخ فرمود: «به منزل ما بيا» و خود نيز به خانه رفت، اين طلبه هم آمد، مرحوم شيخ او را مي شناختند كه طلبه ي فاضل و متدين است ولي از نظر مالي هيچ مكنتي ندارد.

مرحوم شيخ به دخترش فرمود: «دخترم شوهري برايت پيدا كردم، چيزي ندارد اما علم دارد، اخلاق دارد، تقوي و ورع دارد. حاضري با او ازدواج كني؟»



[ صفحه 69]



دختر در جواب گفت: «اختيار من در دست شماست»، همان وقت خطبه ي عقد را خواندند، يكي از اطاق هاي منزل خودشان را حجله كردند و دختر را همان شب براي شوهرداري مهيا كردند و دختر و پسر به اتاق زفاف رفتند. قبل از اذان صبح كه مرحوم كاشف الغطاء براي نافله ي شب برخاست، آمد در اطاق عروس و داماد را زد و فرمود: «آب را گرم كرده ام (آن موقع حمام داخل خانه ها نبود) در فلان اتاق است برويد و براي نمازشب غسل كنيد»، آن دو برخاستند و غسل كردند و نمازشب را با هم خواندند. [1] .


پاورقي

[1] قصص العلماء، ص 19 / نماز نياز عاشقان، ص 121.


بازگشت