علت گريه ي حضرت علي


ابودرداء روايت كرده كه «شبي اميرالمؤمنين عليه السلام را ديدم كه از مردم كناره گرفته و در مكان خلوتي مشغول مناجات با پروردگار است در حالي كه او در محراب عبادت ايستاده بود اشكهايش بر روي صورتش مي غلطيد مانند مارگزيده به خود مي پيچيد و مانند مصيبت ديده ها گريه مي كرد و مي گفت: «آه! آه! از توشه ي اندك و سفر طولاني و انيس و همنشين كم! آه از آتشي كه جگرها را بريان كند و پوست بدن را بركند، آه از آتشي كه خرمن گستراند.»

ناگاه ديدم كه صدا خاموش شد گفتم حتماً حضرت را خواب برده است رفتم تا آن حضرت را بيدار كنم چون ايشان را حركت دادم ديدم همچون چوب خشك شده است، گفتم بلكه امام از دنيا رفته است و به خانه ي آن حضرت رفتم و فاطمه عليهاالسلام را از اين امر آگاه ساختم، ايشان فرمودند: «اين حالتي است كه از ترس خدا هرشب بر او عارض مي شود.» [1] .

پس واي بر حال ما كه اينگونه به نمازهاي واجبمان كم توجهي كمي مي كنيم چه رسد به ساير عبادات. واي به حال ما كه هنوز باور نكرده ايم بايد توشه ي فراواني براي راه طولاني برداريم.



[ صفحه 61]




پاورقي

[1] اسرارالصلوة، ص 214 / داستان ها و حكايت هاي نماز، ج 1، ص 15.


بازگشت