حقيقت نماز


علماي اخلاق و بزرگان عرفان حقيقت نماز را با استناد به احاديث و روايات از شش جهت تفسير كرده اند كه اين شش امر روح نماز، حقيقت الفاظ و افعال ظاهري آن است؛ به عبارت ديگر باطن مخفي و بسيار مهم آن است كه متأسفانه اكثر نمازگزاران از آن غافلند و چيزي جز اعمال ظاهري به جا نمي آورند. آن شش امر اين ها هستند:

1. حضور قلب: كه منظور خالي بودن دل از غير خدا و حضور دل همراه افعال و اذكار واجب است.

2. تفهّم: يا دريافتن است، كه منظور از آن اين است كه قلب انسان متوجه معناي الفاظ و اعمال باشد و متوجه حقيقت آن ها باشد. اميرالمؤمنين علي عليه السلام به مردي كه نماز مي خواند فرمود: اي مرد! آيا معني نماز را مي داني؟ عرض كرد: سرورم! آيا نماز چيزي جز عبادت است؟ حضرت فرمود: سوگند به آن كه محمد صلي الله عليه وآله وسلم را به پيامبري فرستاد، آري؛ تأويل نخستين تكبيرة الاحرام چنين است كه اگر گفتي الله اكبر، در جان و قلب خود بگذراني كه خدا بزرگ تر از آن است كه به قيام و قعودي وصف شود و در تكبير دوم در قلبت چنين بگذراني كه خدا بزرگ تر از آن است كه به حركت يا سكوني وصف شود و در تكبير سوم او را بزرگ تر از آن بداني كه به جسميّت وصف شود يا به چيزي مانند باشد و در تكبير چهارم او را بزرگ تر از آن بداني كه به عارضه اي دچار شود يا بيماري ها دردمندش كند... ايشان هم چنان ادامه مي دهند و يك يك افعال اعم از حالت سجده و ركوع و سر برداشتن از آن ها و تشهد و سلام را همراه تأويلي بيان مي كنند و در آخر مي فرمايند: كسي كه تأويل نماز خود را بدين صورت نداند نمازش ناقص است. [1] .

3. تعظيم خداوند و بزرگداشت او

4. هيبت: كه عبارت است خوف و ترسي كه از تعظيم خداوند حاصل مي شود.

5. رجاء و اميد به فضل و رحمت الهي: خوف و رجاء در مؤمن به يك اندازه و مساوي وجود دارد.

6. حياء: كه تأمل در هر چيزي است كه مخالف با توحيد حضرت حق و معرفت او دارد و منشأ آن، خود را مقصر دانستن و گناهكار پنداشتن است.

حصول هر يك از اين حالات، اسبابي دارد كه بايد اين اسباب مهيا شود تا ياد خدا به واقع در دل انسان رسوخ كند و از غير او فارغ گردد. سبب حصول حضور قلب، همت انسان است. زيرا اگر همت انسان نمازش باشد قلب هم نزد او حاضر مي شود و اگر همت، غفلت از نماز باشد قلب نزد همان چيز خواهد بود، و تفهّم يعني اشتغال فكر به معناي آنچه انجام مي دهد است و علاج تفهّم دور ساختن فكر از خاطره هايي است كه انسان را از ياد خدا غافل مي كند. اما تعظيم، نتيجه حصول در معرفت است؛ يكي معرفت جلال و عظمت الهي و ديگري معرفت به ذلت نفس و حقارت انسان در همه امور و علوم است، و اما همت معرفت به صفات حضرت باري تعالي است پس كسي كه نظر به گناهان و اعمال و كثرت معاصيِ خود كند و از تضرّع و خوف پيشينيان با وجود مقامات آن ها آگاه باشد به اين حالت دچار مي شود، و رجا هم معرفت و اعتقاد به فضل و رحمت الهي و كرم اوست و دانستن اين مطلب، كه خلقت عالم و آدم همگي جهت بهره گيري انسان است تا حيا، معرفت، جلال و جمال الهي و آگاهي از مقام عفو و رفتار خوب او با بندگان و كثرت تهمت ها و... با توجه به قبايح اعمال خود و ساير سوءمعامله هاي انسان، با چنين كسي است.

اين چنين نمازي است كه انسان را بالا مي برد و موجب تقرّب به پروردگار و رسيدن به مقام و منزلت مي شود، نه نمازي كه در آن ياد خدا در فرع ديگر افكار باشد.

در حديثي آمده حضرت رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم، مردي را ديد كه در حال نماز با ريش خود بازي مي كند، حضرت فرمودند: اَمّا اِنَّهُ لو خَشَعَ قَلْبُهُ لَخَشَعَتْ جَوارِحُه. اگر او قلبش خشوع بود اعضاي بدنش نيز خاشع مي شد، اشاره به اين مطلب كه خشوع يك حالت دروني است كه بر برون انسان هم اثر مي گذارد.

در كتاب شريف تفسير مجمع البيان آمده است كه پيامبر اكرم به هنگام نماز به آسمان نظر مي انداختند، اما هنگامي كه آيه:

«اَلَّذينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» [2] نازل شد، دائماً به زمين نگاه مي كرد.


پاورقي

[1] ميزان الحكمه، ج4، ص3123.

[2] سوره مؤمنون، آيه 2.


بازگشت