حضرت امام حسن و نماز


امام حسن مجتبي عليه السلام از جمله كساني است كه به نماز و عبادت



[ صفحه 114]



پروردگار خود اهميت بسيار مي داد، به طوري كه هنگام نماز از خود بي خود مي شد. زماني كه مي خواست آماده نماز شود (هنگام وضو، موقع نماز، تا فارغ شدن از نماز) حالت فوق العاده اي به آن حضرت دست مي داد كه همه ي مردم را متوجه خود مي كرد.

نقل شده است كه: آن حضرت هر وقت مي خواست مشغول نماز و مقدمات آن شود، رنگ مباركشان متغير و زرد مي شد.

بندهاي بدنش مي لرزيد. سبب اين حالت را از آن حضرت پرسيدند.

فرمود: سزاوار است كسي كه مي خواهد نزد «رب العرش» و در برابر خداي خود به نماز و بندگي بايستد، رنگش زرد گردد و رعشه در مفاصل و بندهاي بدنش افتد. [1] .

بعد از فارغ شدن از وضو اين حالت، شدت پيدا مي كرد. هر چه به نماز نزديك تر مي شد منقلب تر مي شد. با همين حال به مسجد، تشريف مي برد. وقتي به در مسجد مي رسيد سر مباركشان را به سوي آسمان بلند مي كرد و به حال زار با خداي خود به گفتگو و راز و نياز پرداخته و مي گفت:

«اي خداي من! مهمان تو به درگاهت آمده و در مقابل تو ايستاده است».

اي خداوند نيكوكار! بنده رو سياه و گنهكار به در خانه و نزد تو آمده است.

پس در گذر از كارهاي زشت و ناپسندش به نيكي هاي خودت اي



[ صفحه 115]



كريم! اي كريمي كه «كرمت» شامل حال گنه كاران مي شود.

بعد از آن كه داخل مسجد مي شد و به نماز مي ايستاد، بندهاي بدنش به طوري مي لرزيد كه مي خواست از هم جدا شود، به جهت آن كه خود را در مقابل پروردگار خويش مي ديد. [2] .



در نماز تو خدايا! بدنم مي لرزد

چون به لب، نام تو آرم، سخنم مي لرزد



يادم از بار گناه آيد و سر منزل مرگ

و ز غم اين ره بي توشه تنم مي لرزد [3]



هنگامي كه بهشت و جهنم را ياد مي كرد، مانند كسي كه مار و عقرب او را گزيده باشد مضطرب و بي طاقت مي شد و بعد از فارق شدن نماز، از خداوند متعال بهشت را درخواست مي كرد و از آتش جهنم به او پناه مي برد.

آري، همان گونه كه ماهي ها از شنا كردن خسته نمي شوند، اولياي خدا نيز از عبادت و نماز خسته و ملول نمي شوند. بلكه با هر عبادتي، شوق بيشتري جهت بندگي و نيايش به درگاه خداوند مي يابند.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 80، ص 346 و ج 70، ص 400.

[2] بحارالانوار، ج 84، ص 258.

[3] مهدي سهيلي.


بازگشت