اهدنا الصراط المستقيم


ما را به راه راست هدايت فرما

«صراط» به معناي طريق و راه وسيع و عريض است و «سبيل» به راه فرعي اطلاق مي شود. معمولا راه هاي فرعي به راه هاي عمومي مانند بزرگراه ها ختم مي شوند. در قرآن كريم سبيل به صورت جمع نيز آمده است؛ مانند سبل. اما صراط، همه جا مفرد استعمال شده است. شايد بتوان گفت تنها كسي در صراط مستقيم است كه تمام سبل را طي كرده باشد. كسي كه زكات مي دهد، او در يكي از سبيلها گام نهاده است و چون جهاد مي كند، در سبيل جهاد است و وقتي نماز مي خواند، در سبيل ديگري است.

پس انسان كامل، كسي است كه تمام سبل را طي كرده يا در حال طي كردن آن باشد؛ زيرا رونده ي صراط مستقيم، انسان كاملي است كه به همه ي تكاليف، عمل كرده است.

صراط در اصل، به معناي «بلعيدن» است و مناسبت آن



[ صفحه 122]



با مفهوم طريق، آن است كه صراط، طريقي است كه رونده ي خود را چنان در كام خود فرومي برد كه آفت هر نوع انحراف و خروج از بستر جاده را منتفي مي كند. [1] .

صفت مستقيم: «مستقيم» يعني «راست» و به معناي چيزي است كه روي پاي خود ايستاده و بر آنچه به او تعلق دارد، مسلط است. پس صراط مستقيم، امنترين راه به سوي خدا است كه سالكش را به مقصد مي رساند.

در اين جا ذكر چند نكته لازم است:

الف: از آيه ي «اهدنا الصراط المستقيم» تا آخر سوره، تعيين موردهاي استعانت است. نمازگزار در جمله ي قبلي، از خداي متعال درخواست كرد كه خدايا، فقط از تو ياري مي طلبيم و در آيه هاي بعدي، بيان مي كند كه در چه موردي ياري مي خواهد و اظهار مي دارد كه: «ما را به صراط مستقيم هدايت فرما؛ همان راهي كه مقربان در آن گام نهاده اند و ياري كن كه هرگز به راه مغضوبان و ضالين نلغزيم.»

ب: مستقيم به معناي «برپا بودن» نيز هست. بنابراين، صراط مستقيم، يعني جاده اي كه برپا است و يك جاده ي رسمي و محافظت شده است. به عنوان مثال، شما بر سر راهي مي رسيد و مي پرسيد آيا اين جاده برقرار است؛ يعني آيا در آن رفت و آمد برقرار است. ممكن است پاسخ داده شود كه خير!



[ صفحه 123]



اين جاده متروكه است يا گفته شود كه هنوز در دست آماده سازي است. در اين صورت، شما مي فهميد كه اگر وارد آن شويد، به آخر نمي رسيد و در بن بستها و موانع متوقف مي شويد. ولي اگر به شما گفته شود كه اين جاده، بزرگراه است و جاده اي برپا است و تنها راه عبور همين است، در واقع قيد مستقيم را شرح داده اند. صراط مستقيم، همان راهي است كه همه ي انبيا آن را پيموده و ديگران را هم به آن فراخوانده اند. «والله اعلم.»

ج: اهدنا الصراط المستقيم: كلمه ي «اهدنا» را اغلب «ما را راهنمايي كن» ترجمه كرده اند؛ ولي بايد گفت در اين جا معناي معمولي آن مراد نمي باشد، زيرا راهنمايي به صراط مستقيم، به قدر كافي صورت گرفته است.

اين همه كتابهاي اعتقادي، تفسيرهاي قرآني، احاديث و سخنراني حكيمان و واعظان، صراط مستقيم را براي مردم تبيين كرده اند. بنابراين، مراد از درخواست هدايت، كه نمازگزار هر روز چندين بار آن را تكرار مي كند، چيست؟ آيا منظور شناساندن «صراط» است؟ در حالي كه معرفان و مبلغان صراط مستقيم، خودشان نيز به طور مكرر عرضه مي دارند: «اهدنا الصراط المستقيم» پس لابد «اهدنا» مفهومي بجز راهنمايي و آشنايي با صراط مستقيم دارد!

جواب: نمازگزار در اين جا از خداي متعال، هدايت



[ صفحه 124]



ثانويه و هدايت ايصال به مطلوب را مي خواهد؛ يعني رساندن به خود صراط را مي طلبد، نه نشان دادن راه را. نمازگزار جذب الهي را طلب مي كند، او مي خواهد كه خدا، دست او را بگيرد و بر صراط قرارش دهد و او را با توفيقي قهري و هدايتي جبري، بر صراط مستقيم مستقر كند. اغلب مناجات معصومين عليهم السلام از همين مضمون حكايت مي كند.

د: اين كه نمازگزار مي خواهد او را به صراط ببرند، مگر او به دليل نمازي كه در حال اداي آن است، در صراط نيست؟

دو نوع پاسخ وجود دارد:

پاسخ اول: نمازگزار بر صراط است؛ اما از خدا پايداري بر صراط و به پايان رساندن اين حركت را طلب مي كند و اين، موضوع بسيار مهمي است. اكثر پيروان اسلام در طول تاريخ و در زمان ما، نتوانستند راه خود را تا به آخر برسانند و در ميانه ي راه بريدند و دچار ركود گرديدند. اين اتفاق، پس از رحلت پيامبر اسلام (ص) نيز رخ داد.

پاسخ دوم: نخير، نمازگزار هنوز در صراط نيست. گام نهادن او در نماز، گام نهادن در سبيل است. او از خدا مي خواهد كه طي كردن بقيه ي راه ها را كه شرط ورود به صراط مستقيم است، به او عطا كند و زبان حالش اين است كه: «خدايا، ما را به صراطي كه روندگان آن انسانهاي كامل و



[ صفحه 125]



راه رفتگان سبل هستند، برسان!»

پاسخ سوم: درست است كه نمازگزار در صراط است؛ اما به سطحي كه در آن قرار دارد، قانع نيست؛ زيرا مراتب هدايت و مقامات معنوي انساني بسيار است و نمازگزار طالب بالاترين درجه و مراتب مي باشد.

فرض كنيد يك فرد عادي و «مالك اشتر»، سردار علي عليه السلام هر دو به نماز مشغولند و هر دو مي گويند اهدنا الصراط المستقيم. طبيعي است كه فرد مذكور آرزو دارد كه از لحاظ مرتبه ي ايمان و صراط حداقل به مرتبه ي مالك اشتر برسد؛ ولي مالك به مرتبه اي كه خود در آن است، قانع نيست و به مراتب بالاتري چشم دوخته است.

اين نظريه قوي است؛ زيرا آيه ي بعدي نيز آن را تفسير مي كند، آن جا كه مي گويد «صراط الذين انعمت عليهم» يعني راه كساني كه به آنان نعمت تقرب و مقام صالحان عطا كرده اي.

در ديدگاه قرآن، توفيق پيدا كردن به عبادات و تزكيه ي نفس، از بالاترين نعمتهاي الهي است. وقتي شما پس از نماز، سجده ي شكر مي كنيد، اين شكر براي كدام نعمت است؟ آري، اين شكر براي موفق شدن و اذن يافتن شما به نمازي است كه خوانده ايد. همان طور كه شكر نعمتهاي سفره را پاي سفره به جا مي آورند.



[ صفحه 126]



«انعمت عليهم»: نعمت داده شدگان چه كساني هستند؟ آنان عبارتند از انبيا، صديقين، شهدا و صالحان.

در قرآن كريم فرموده است: «هر كه اطاعت خدا و رسول كند، او با كساني است كه خدا به آنان نعمت داده است، كه عبارتند از پيامبران، صديقين، شهدا، صالحان، و چه خوب رفيقاني هستند.» [2] .

اشخاص مذكور، در آيه ي فوق، به بالاترين مقامات انساني دست يافته اند و از مقربان درگاه الهي هستند و ترتيب مقام آنان بدين گونه است:

1- انبيا، مؤسسان دين هستند.

2- صديقين، اوصياي پيامبران و مروجان دين آنان هستند.

3-شهدا، شاهدان اعمال و مرزداران دين خدايند.

4- صالحان، محصول دين و مقربان هستند.

هر يك از اعمالي كه ما انجام مي دهيم، مي تواند ما را در يكي از مراتب فوق قرار بدهد. وقتي شما، در جايي كه از دين خبري نيست، يك محيط ديني مي آفرينيد، در واقع كار شما با كار پيامبر سنخيت پيدا مي كند و آن جا كه دين را ترويج مي كنيد، عمل شما از نوع عمل صديقين است و هنگامي كه در راه اسلام جان مي بازيد، مقام شهيد را داريد.

پس وقتي كه نمازگزار، انعمت عليهم مي گويد، تعهد



[ صفحه 127]



ضمني مي دهد كه به وظايف فوق با فراهم بودن زمينه و شرايط آن عمل كند.

و آخرين نكته: كلمه ي «اهدنا» درخواستي براي جمع است؛ يعني نمازگزار مي گويد «خدايا ما را به صراط مستقيم ببر!» در واقع مصلي علاوه بر اين كه از خدا ورود به صراط را مي خواهد، آسانتر شدن آن را نيز خواستار شده است؛ زيرا اگر در جامعه، همه ي مردم يا حداقل اكثر آنان به صراط مستقيم هدايت شده باشند، حفظ و افزايش ايمان و عمل صالح در چنين جامعه اي، آسان و مطلوب خواهد شد، لذا نمازگزار با اين جمله از خداوند دو چيز را درخواست كرده است؛ يكي هدايت خود و ديگري زمينه ي حفظ آن را از راه هدايت شدن همه ي جامعه.

تذكر: وقتي كه سخن از صراط مستقيم است و آن را به بزرگراه تشبيه مي كنند و انسان كامل را سالك آن معرفي مي كنند، اينها همه جنبه ي تمثيلي دارد، وگرنه صراط مستقيم يك جاده ي مادي نيست؛ بلكه عبارت از اين است كه تربيت و تزكيه ي قرآن، سنت و سيره ي معصومين در رفتار و ساختار اخلاقي و جوهر ذات انسان وارد شود؛ به طوري كه اگر يك فرد ناشناس، حالتهاي او را به رشته ي تحرير درآورد، ببيند همان مجموعه ي سنت و قرآن را منعكس كرده است. همان طور شرح زندگي بعضي علما و عرفا چنين است. در واقع، اين انسان،



[ صفحه 128]



خود به صراط مستقيم قرآني، به عنوان نمونه ي عيني و قابل تقليدي مبدل مي شود. از اين جا مفهوم پاره اي احاديث منقول روشن مي شود كه در آنها از معصوم سؤال شده است كه صراط مستقيم چيست؟ پاسخ فرموده اند: «صراط مستقيم ماييم!»

يعني امام معصوم در همه چيز، پيشواي انسان است، امام اسوه و الگوي رفتاري يك انسان متعالي و مقرب است و اگر حضرت علي عليه السلام فرموده اند: «من قرآن ناطقم»، يعني او به نمونه ي عيني قرآن تبديل شده است.

پس مؤمن سالك و نمازگزار واقعي، خود مي تواند به صراط مستقيمي مبدل شود كه در جامعه براي ديگران الگوي رفتاري بشود؛ به طوري كه حضرت امام خميني - رحمة الله عليه - چنين انسان والايي بودند.

قرآن كريم دعاي انسانهاي متعالي را چنين بيان فرموده است كه آنان از خدا درخواست مي كنند كه خدايا ما را الگو و پيشواي پرهيزكاران قرار بده. [3] .

بسياري زحمت كشيدند كه امام عصر عليه السلام را زيارت كنند؛ ولي موفق نشدند؛ زيرا چنين فيض عظمايي شايستگي مي خواهد.



[ صفحه 129]



قيمت اين قفل چند است؟

مسجد «سهله» يكي از مساجد متبركه ي اسلام در كوفه واقع است. شخصي كه آرزوي ملاقات امام عصر عليه السلام را داشت، در اين مسجد چهل روز اعتكاف كرد. روز چهلم خود را آماده كرد كه اگر ملاقاتي دست داد، چه بگويد و چه بخواهد. لكن چهل روز به سر آمد؛ ولي وصالي دست نداد. اما او به خاطر علاقه اي كه به زيارت آقا داشت، يك بار ديگر چله گرفت؛ ولي باز طرفي نبست.

او افسرده حال، راهي خانه شد. در مسير، با يكي از دوستانش كه بساطي داشت و خرده وسايلي از قبيل قيچي و قفل و... مي فروخت، روبه رو شد. پيش او بر زمين نشست. خرده فروش گفت: «چرا غمگين هستي؟ چرا چهره ات شاد نيست؟» او قضيه را مخفي داشت و چيزي نگفت. در اين ميان، پيرزن مستمندي آمد و قفل كار كرده اي را براي فروش عرضه كرد. خرده فروش پرسيد: «آن را به چند مي فروشي؟» پيرزن گفت: «به دو درهم.»

او نگاه دقيقي به قفل انداخت و بيست درهم به پيرزن پرداخت و گفت: «تو قيمت اين را نمي داني، ارزش واقعي آن بيست درهم است.» او دعاكنان راه خود را گرفت و رفت.

ساعتي بعد، يك مشتري از اهل يمن، از خرده فروش مقداري جنس خريداري كرد. در اين ميان، چشمش به آن



[ صفحه 130]



قفل افتاد. پرسيد: «آن را به چند مي فروشي؟» گفت: «هر چه مي خواهي بده.» يمني، مبلغ سي درهم به او پرداخت؛ اما فروشنده نپذيرفت و گفت بيست درهم خريده شده و به بيست و دو درهم مي فروشم. معامله انجام شد و خريدار رفت.

رفيق خرده فروش كه غرق غصه ي محروميت از زيارت امام عصر عليه السلام بود، غمهاي خود را فراموش كرده، به او گفت: «من از عقل معاش تو درشگفتم. اين چه نوع كاسبي كردن است كه تو انجام مي دهي؟» خرده فروش پرسيد: «از چه لحاظ؟» گفت: «آن پيرزن راضي بود قفل را به دو درهم بفروشد و آن مرد يمني هم حاضر بود قفل را به سي درهم خريداري كند و تو مي داني كه اگر معامله با رضايت دو طرف معامله انجام گيرد، صحيح خواهد بود. خرده فروش، خود را به او نزديك كرد و در گوش او چنين گفت: «دوست من، تو با اين روحيه و طرز تفكر، مي خواهي آقا را ملاقات كني! تو اگر خود را تزكيه كني، چه بسا آقا خودشان به ديدارت بيايند و من به راحتي به زيارتش نائل مي شوم!»



[ صفحه 131]




پاورقي

[1] قاموس قرآن، ج 4، ص 123.

[2] نساء: 69.

[3] «واجعلنا للمتقين إماما»، فرقان، آيه ي 74.


بازگشت