تخم كبوترها قشنگ است؛ اما


ما نوجوان بوديم و از ماجراجويي و كنكاش لذت مي برديم. روزي با بچه ها در بيرون شهر، پاي كوهي بازي مي كرديم. در ميان دوستان، «حسين» دوست نزديك من بود. يك وقت ديدم مرا با صداي بلند فرامي خواند: «زود بيا! يك چيزي پيدا كرده ام.» من دوان دوان به طرف او دويدم و ديدم تعداد زيادي تخم كبوتر پيدا كرده و آنها را در يك قوطي ريخته است. تخمها خيلي زيبا و دوست داشتني بودند و مرا چنان به خود جلب كرده بود كه مي خواستم به زور از دست او بگيرم. هر چه اصرار كردم تا بلكه حسين، دست كم چند تاي آنها را به من بدهد، دل حسين به رحم نيامد و مرا در حسرت داشتن تخمهاي زيباي كبوتران باقي گذاشت. از اين ماجرا چند هفته اي گذشت.

ناگهان روزي باخبر شديم كه خانواده ي حسين مي خواهند براي نجات جان خود، خانه ي خود را تخليه كنند؛ چون در خانه



[ صفحه 104]



و زندگي آنها مارهاي كوچكي پيدا شده بود! آن هم نه يكي دو تا. زندگي براي آنان چنان ناامن شد كه به ترك خانه و كاشانه ي خود مجبور شدند.

مردم دلشان به حال آنان مي سوخت و مي گفتند آخر اين مارها از كجا به اين خانه رخنه كرده اند؟! همسايگان نيز نگران شده بودند و از همسايگي خانواده ي حسين، به خاطر اين پيش آمد، در هراس بودند.

سرانجام در بررسيهايي كه انجام شد، معلوم شد كه منشأ اين مارها همان قوطي كوچكي است كه حسين تخمها را در آن ريخته بود و معلوم گرديد، آن تخمهاي زيبا و تحفه ي كوهستان كه آن همه مرا در حسرت خود مي سوزاند و حسين را به تنگ نظري و بخل ورزي وامي داشت، تخم كبوتر نبوده، بلكه تخم مار بوده كه ظاهري خوش و باطني زشت داشته است.

من آن روزها نوجواني بيش نبودم و از اين قضيه برداشتي بيش از تلخي محروميت ظاهري نداشتم؛ ولي امروز، همين داستان واقعي براي يك انسان هوشيار، اشاره ها و پيامها دارد. اين حكايت بر آنان كه با حرص و آز، از حلال و حرام مال اندوزي مي كنند، سخت نهيب مي زند؛ مالي كه زيبايي ظاهري آن، دلها را مي ربايد، ولي باطني بس ناخوش دارد.

قرآن مي فرمايد: آنان كه مال حرام مي خورند، بدانند كه در



[ صفحه 105]



شكمهاي خود آتش سوزان مي برند؛ يعني لقمه ي حرام كه اكنون ظاهري خوش و طعمي گوارا دارد، در حقيقت، قطعه ي آتشي است كه بلعيده مي شود. [1] .

همين مال و منال دنيا كه از راه نامشروع به دست مي آيد، در يك نظام ديگر (برزخ و قيامت) به صورت درنده ها و خزنده هاي زهرآگين درآمده، دامن انسان را مي گيرد و روزگار او را براي هميشه تاريك مي كند، كه فرمود: «في حلالها حساب و في حرامها عقاب؛ يعني در حلالش حساب است و در حرامش كيفر.»

د: جمله ي مالك يوم الدين، حاكي از آن است كه رسيدگي به اعمال، جز از جانب خدا، از كسي ساخته نيست. در قيامت فقط خداوند به اعمال مردم رسيدگي مي كند؛ زيرا در بازار قيامت، اعمال انسان از دو جهت مورد بررسي و ارزش گذاري قرار مي گيرد. در اصطلاح اصول عقايد گفته مي شود، هر عملي، حسن فعلي و حسن فاعلي دارد. عملي كه از لحاظ صورت و ظاهر صحيح باشد، مثل صورت عملي نماز و روزه، آن حسن فعلي دارد. و حسن فاعلي عمل، عبارت از پشت صحنه ي عمل و نيت آن است. عملي كه فاقد نيت الهي و خلوص باشد، به كار آخرت نمي آيد؛ گر چه حسن فعلي و صورت عمل مفيد باشد، مثل صدقه دادن يا مسجد ساختن!



[ صفحه 106]



چه بسا در روز قيامت، دو نفر را مي آورند كه هر دو از نامحرم چشم پوشيده اند و ثوابي به آنان تعلق مي گيرد؛ ولي به يكي صدها امتياز اضافي مي دهند! زيرا او در محيط بي بند و باري كه همه چيز و هر گناهي برايش فراهم بوده، نفس خود را مهار كرده و چشم پوشي كرده است. در روايت آمده است: «افضل الاعمال احمزها» يعني بهترين عملها، سخت ترين آنها است. از اين رو، مي بينيم گاهي شرايطي كه انسان در آن عملي را انجام داده است، چنان بحراني است كه ارزش آن را جز خدا، كسي نمي تواند تعيين كند، لذا تنها بررسي كننده ي اعمال انسان در قيامت، فقط خداي متعال است.

ه: ما وقتي در نماز به مفهوم مالك يوم الدين و معاد توجه مي كنيم، مي فهميم كه حالا فرصت داريم و مي توانيم در پرونده ي اعمال خود، هر گونه دخل و تصرف، و محو و اثباتي را ايجاد كنيم. اما وقتي انسان در دادگاه الهي حاضر شود، ديگر پرونده ي او قابل تغيير نيست، از اين رو، نمازگزار متوجه است كه هنوز آن دادگاه عمومي قيامت، تشكيل نشده است و فرصت باقي است كه محتواي پرونده را به نفع خود تغيير دهد يا مختومه نمايد.



[ صفحه 107]




پاورقي

[1] بقره: 174.


بازگشت