مالك يوم الدين


يعني خداوند صاحب اختيار و كارگزار قيامت است. خدا به دليل رب العالمين بودنش، هم مالك دنيا و هم مالك آخرت است و با ذكر «مالك يوم الدين» اهميت قيامت و مالكيت بر آن را يادآوري مي كند. خدا رسيدگي به عملكرد انسانها را خود به عهده مي گيرد و به لحاظ حساس بودن رسيدگي به اعمال بندگان، اين كار از غير خدا ساخته نيست. البته خدا الآن هم مالك است، منتهي آن را «اهل ظاهر» نمي توانند درك كنند؛ ولي در آخرت، بصيرت همه را باز مي كنند تا مشاهده كنند «فكشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد - ق 23» يعني: «امروز پرده از چشمت برداشتيم، تا همه چيز را ببيني.»



[ صفحه 100]



ملك يوم الدين، يا مالك يوم الدين؟

بحث شده است كه كدام قرائت صحيح است. ما در اين جا بحثهاي علمي و برهاني دو نظريه مختلف را از دو مفسر قرآن براي شما نقل مي كنيم.

1- آيا «ملك» صحيح تر است يا «مالك»؟ مالك حاكي از يك رابطه ي اقتصادي است و ملك از يك رابطه ي سياسي و سلطه حكايت مي كند. اما اين فرق در مالكيت و ملكيت اعتباري و قراردادي است؛ زيرا با لغو شدن سند املاك، مالكيت لغو مي شود و با لغو ابلاغ يا سلب قدرت، ملك عزل مي گردد، كه نه مالك مي ماند و نه ملك. در مالكيت اعتباري، نه مالك كار ملك را مي تواند و نه ملك كار مالك را. ولي در مالكيت حقيقي اين طور نيست؛ آن جا كه مي گوييد من مالك اعضاي خويش هستم، يعني در تصرف آنها، هر وقت و هر گونه بخواهم، مختار هستم. در مالكيت حقيقي، مفهوم مالك و ملك يكي مي شود. از اين رو، چون مالكيت خدا حقيقي است، در او وحدت ملك و مالك محقق شده است، سپس هر دو قرائت صحيح مي باشد. [1] .

2 - قرائت «مالك» ارجح و صحيح تر است؛ زيرا دامنه ي مالكيت خداوند، به قدري است كه حتي ملكيت را هم فرامي گيرد؛ يعني ملك و ملكيت، همه مملوك مالك هستند.



[ صفحه 101]



شاهد آن در قرآن كريم است كه مي فرمايد: قل اللهم مالك الملك تؤتي الملك من تشآء. بگو پروردگارا تو مالك قدرت و سلطه اي؛ هر كه را خواهي، به او ملك مي بخشي و از هر كه بخواهي، مي ستاني (آل عمران 26). پس ملك و ملكيت زير پوشش مالكيت است و خدا بود كه ملك و سلطه بر زنده كردن مردگان را به حضرت عيسي عليه السلام عطا فرمود - سلسله بحثهاي استاد جوادي آملي. البته مالك ملك بودن، بالاترين نوع مالكيت است كه جز خدا كسي را نسزد.

يوم الدين: در اين جا چند نكته قابل ذكر مي باشد:

الف: دين به معناي جزا است؛ يعني خدا مالك روز جزا است.

ب: دين به مفهوم همان دين و دينداري است؛ يعني روزي كه فقط بازار دين و دينداري گرم است و هيچ چيز جز اعمال او به كارش نمي آيد. روزي است كه سخن از چه كرده اي و چه آورده اي است! نماز و روزه در اين دنيا براي انسان نمودي نداشت و در ظاهر مشكلي را نمي گشود؛ اما همين اعمال، آن جا همه چيز را براي انسان فراهم مي كند؛ روزي است كه انسان از كمبود عمل صالح و زاد و توشه سخت رنج مي برد. در آن روز، كوچكترين عمل صالح، مي تواند مشكل انسان را حل كند.

ج: شايد از كلمه ي يوم الدين، اين مطلب به ذهن بيايد كه



[ صفحه 102]



براي اعمال و نيتهاي انسان، روزي هست و شبي! دوران دنيا در واقع، شب تاريك اعمال است كه در آن، اعمال و نيتهاي كسي فاش و شناخته نمي گردد. اما قيامت، روز روشن اعمال است. وقتي شما در اتاق تاريكي، چراغ پرنوري را روشن كرديد، همه چيز هويدا و ديده مي شود. بنابراين، قيامت روز ظهور اعمال و نيتهاي آدمي است، «يوم تبلي السرائر» [2] ؛ يعني روزي كه باطنها فاش مي گردد. و اشرقت الارض بنور ربها [3] : يعني روشن گردد زمين به نور پروردگارش.

در آيه ي مباركه ي فوق، «يوم» در مقابل ليل و نهار نمي باشد، اين يوم، صحبت از پنجاه هزار سال و غيره است. قيامت، يوم است؛ يعني روز ظهور است و بساط دقيقه، ساعت، شب و روز كه محصول حركت خورشيد و... است، برچيده مي شود. قيامت روز ظهور دين و دين باوري است. ظهور جزا و كيفر، ظهور اسرار عبادت، اسرار نبوت و ولايت، و خلاصه همه چيز ظهور مي كند. وقتي همه چيز به ظهور رسيد، حق و باطل روشن مي گردد، شك و ريب از ميان مي رود و در دوزخي شدن كسي و بهشتي شدن ديگري ابهامي باقي نمي ماند.



[ صفحه 103]




پاورقي

[1] آشنايي با قرآن، سوره حمد.

[2] طارق: 9.

[3] زمر: 69.


بازگشت