امنيت رواني


معلم، كارش تربيت است. تربيت يعني از قوه به فعل رساندن. يعني استخراج استعدادهاي انسان، و شكل و جهت دادن به آن. مربي قوي، كسي است كه فاصله انسان را ميان آنچه كه هست و آنچه كه بايد باشد، كم كند. همچنين انسان قوي، كسي است كه خود به تربيت خويش بپردازد. اين، روشي است كه مذهب به ما مي آموزد و يك نمونه ي آن، تربيت كردن خود به وسيله ي قيام به نماز است. موضوع تربيت در واقع اين است كه مربي، به شخص كمك مي كند تا او گام به گام خود را از آنچه هست، بالاتر بكشد، تا نايافته ها را به دست آورد. و اگر تربيت شونده متقابلا به مربي كمك نكند، كاري از پيش نخواهد رفت؛ ولي او وقتي به مربي جواب مي دهد و با او همكاري مي كند كه امنيت رواني داشته باشد؛ زيرا در حالت نگراني، دلهره و اضطراب، پذيرشهاي ذهني



[ صفحه 48]



انسان به حداقل مي رسد. در حالت آرامش روان و آسودگي خاطر است كه انسان آماده ي پذيرش يادگيريهاي جديد مي شود. معلم بايد نخست در دانش آموز امنيت رواني ايجاد كند و لازمه ي آن، ايجاد ارتباط ديداري و شنيداري با دانش آموز است. معلم در كلاس بايد به همه ي آنان به طور مستقيم نگاه كند و نگاه هاي خود را بين آنان به طور مساوي تقسيم كند؛ به طوري كه هر دانش آموز احساس كند معلم به او توجه دارد. در شرح حال نبي اكرم (ص) نيز اين رفتار نقل شده است.

ارتباط شنيداري، آن است كه همه را يكسان مورد خطاب قرار دهد و چنين رفتاري در دانش آموزان، امنيت رواني ايجاد مي كند؛ زيرا آنان مي بينند معلم به اين جزئيات توجه دارد و حقي از آنان ضايع نمي شود. آيا مي دانيد چرا گاهي در مردم، حرص و آز خريدهاي اضافه بر نياز پديد مي آيد؟ و اغلب در جنگ يا احتمال قحطي، اين حرص در آنان شدت مي يابد؛ زيرا مردم امنيت رواني خود را نسبت به تقسيم عادلانه ي ارزاق از دست مي دهند و در رفتارشان اختلال پديد مي آيد.

به عبارت ديگر، اختلال در رفتار، نتيجه ي احساس ناامني رواني است. بنابراين وقتي معلم و محيط مدرسه، براي دانش آموز محيط امني باشد، قدرت فراگيري بيشتر مي شود. در اين جا توجه شما را جلب مي كنم به مفهوم كلي نماز تا



[ صفحه 49]



ببينيد نماز چگونه در انسانها نسبت به گذشته، حال و آينده امنيت رواني ايجاد مي كند. آنان كه زندگي را پوچ مي دانند، زندگي را رنگ باخته مي بينند، آينده را از دست داده مي بينند و به يأس، افسردگي و اضطراب رواني دچار شده اند و در نهايت به سوي انزوا در خود فرومي روند، كساني هستند كه امنيت رواني خود را از دست داده و به اين نتيجه رسيده اند كه اين جا كسي نيست كه براي كردار آنان ارزشي در نظر بگيرد. برخلاف نمازگزار كه در نماز به او گفته مي شود اين عالم، مربي دارد، اين مربي، خودش قاضي است، در دنيا تمام كردار تو تحت نظر است و روزي به آن ارزش و نمره داده خواهد شد (مالك يوم الدين).

نماز مي گويد اي انسان! بدان كه ذره اي نيكي كه از تو صادر مي شود، فروگذار نمي شود و اين، همان چيزي است كه به انسان امنيت رواني و جمعيت خاطر و آرامش مي دهد و مصيبتهاي دنيا را براي انسان سهل مي كند. رنج ترك معصيت و تلخي عمل به تكليف را آسان و گاهي شيرين هم مي كند. كسي كه نماز نمي گزارد، از تعليمات و بركات آن هم محروم است و دچار اضطراب و دلهره ي رواني است يا براي پيدا كردن اين آرامش، چيزهاي ديگري روي مي آورد كه پايدار نيست و تأثيري محدود و گذرا دارند.

اگر انسان در اين عالم، اعمال خوب و بد خود را رها شده



[ صفحه 50]



تلقي كند و براي هيچ يك از آنها، آينده و نتيجه اي را نبيند، كوچكترين مشكل دنيايي، او را از پا درمي آورد؛ زيرا او در اين گرفتاري، چيزي را از دست مي دهد، بي آن كه چيزي در مقابل آن به دست آورد. اما اگر نمازگزار چيزي را از دست بدهد، مي داند كه به جاي آن، چيزهايي به دست خواهد آورد. اين نوجوانان بسيجي هفده هجده ساله ي ما را كه با مشكلات مردافكن و طاقت فرسايي روبه رو بودند، چه عاملي استوار نگه داشته و به آنان مقاومتي آهنين داده بود؟ آخر چرا دنياي كور و الحادي، به اين مسأله فكر نمي كند تا گره ي كور خود را باز كند؟ چه چيزي به آنان چنين نيروي حركتي مي داد؟ كجا هستند روانشناساني كه در جستجوي نيروي محركه اي بودند تا جوانان را در نوسانهاي زندگي، مقاوم و هدفدار بارآورند؟

آيا اين نماز نيست كه به گذشته، حال و آينده ي ما زيباترين معناها را مي بخشد؟



[ صفحه 51]




بازگشت