مفهوم نماز


به نمازگزار اجازه داده مي شود به طور خصوصي با حضرت حق تعالي حرف بزند، راز و نياز كند و بي هيچ تشريفات و آداب سختي، با صاحبش سخن بگويد. نيازها و ناتوانيهايش را برشمارد و او را ياري بطلبد. در اين جا به نمازگزار، آن قدر شخصيت داده شده است كه خالق با عظمت و تنها خالق عالم، هر روز پنج بار به او اذن ملاقات مي دهد و تعيين مدت آن را هم به عهده ي نمازگزار مي گذارد، كه هر قدر خواست، بتواند صحبت كند و راز و نياز نمايد. اشك شوق بريزد و اين امر، اعتماد به نفس را اشباع مي كند.

در اين جا به يك نكته بايد دقت زيادي داشت و آن اين كه اگر ما از اعتماد به نفس سخن مي گوييم و گاهي از يافته هاي روانشناسي امروز سخن به ميان مي آوريم، به اين معنا نيست كه اعتماد به نفس بالاترين مرحله ي تكامل انسان است؛ بلكه



[ صفحه 45]



اگر دقيق شويم، خواهيم ديد آنچه كه اسلام ارائه داده است، مرحله اي بالاتر از اعتماد به نفس است. در بحث قبلي گفتيم تعلق داشتن، يك نياز رواني ضروري است و نماز به انسان اين تعلق پاينده را نويد مي دهد، و حتي قدمي بالاتر مي نهد و به مؤمن مي آموزد كه از خدا چيزي جز خود خدا نخواهد. انسان در نماز از اعتماد به نفس مي گذرد و به اعتماد به خدا روي مي آورد؛ چرا كه قدرت را در او مي بيند، مهرباني را در او سراغ دارد و عقلش از منطق او سيراب مي شود!

يعني اعتماد مي كند به آن كه به او تعلق دارد و مي گويد خدايا درست است كه من تو را عبادت مي كنم (اياك نعبد) لكن اعتماد چنداني به خود ندارم! از اين رو از تو ياري مي جويم (اياك نستعين)، از تو هدايت مي خواهم (اهدنا الصراط المستقيم)، از تو مي خواهم مرا چون پيامبران و اولياي گرامي، به خودت نزديك و نزديكتر گرداني و فاصله ها را برداري (صراط الذين انعمت عليهم).

آري اين جا دو نوع اعتماد كه يكي به خود و ديگري به خدا بود، به يك اعتماد واحد تبديل مي شود و مؤمن خود را يكپارچه در پناه او قرار مي دهد!

اين جا شايد گمان كنيد كه با محو شدن اعتماد به نفس و غرق شدن در اعتماد به خداوند، آن نياز رواني بي پاسخ مانده است! خير، اعتماد به نفس و آثار آن از بين نرفته است؛ بلكه



[ صفحه 46]



انسان نه تنها در اين مرحله، آنچه كه از اعتماد به نفس كسب كرده است، همراه خود دارد، كه به پاسخي قوي تر براي نياز رواني تعلق داشتن رسيده است؛ زيرا مي بيند كه به كسي متعلق است كه كل وجودش را مديون او است.

آيا خداوند بالاترين و مطمئن ترين تكيه گاه نيست؟



[ صفحه 47]




بازگشت