واقعيت بر انسان تحميل مي شود


انسان نمي تواند لحظه اي از تفكر بازايستد. فكر كردن، برخلاف حركتهاي دست يا پا، در اختيار انسان نيست. گويي فكر كردن بر او تحميل شده است و حداكثر كاري كه انسان مي تواند انجام دهد، جهت دادن به فكر و انتخاب موضوع تفكر است و البته اين هم كم چيزي نيست و سعادت آدمي به همين انتخابها بستگي دارد. آدمي لحظه اي را نمي يابد كه در آن، فكر و خيال نكند. تا آن جا كه وقتي مي خوابد، اغلب تفكر او به صورت رؤيا، به فعاليت خود ادامه مي دهد. از اين رو است كه انسان نمي تواند مكتب نداشته باشد. حتي افراد لاابالي كه خيال مي كنند از داشتن مكتب و پيروي از مقررات مكتبي، رهيده اند، در اشتباهند؛ زيرا لااباليگري هم مكتبي است و اصول و مقررات آن، همان پشت پا زدن به نظم است. هر مكتبي، از هر نوعي كه باشد، براي خود مقررات و



[ صفحه 19]



رسم و رسومي دارد كه براي پيروانش تعهد مي آورد و آنان را به رعايت مقررات ملزم مي كند. بنابراين، داشتن يك مكتب براي انسان، واقعيتي است كه بر او تحميل مي شود و تنها اختيار او در انتخاب نوع مكتب است. حال كه ما بهترين مكتب را برگزيده ايم و اسلام را دين خود قرار داده ايم، الزاما بايد به مقررات آن پايبند باشيم و نماز يكي از مهمترين مقررات آن است.

در اين جا به طرح يك سؤال اساسي مي پردازيم:

آيا اين ماييم كه به آينده و زندگي مادي خود سفارش مي دهيم كه چگونه باشد؟ يا اين زندگي است كه به ما مي گويد چگونه باشيد؟ به عبارت ديگر، آيا اين ما هستيم كه نوع خاصي از زندگي را مي آفرينيم؟

اگر چنين است، پس مرگ و ميرها، تلخيها و رنجها، و اين شكستها و پيروزيها چيست كه فرا راهمان كمين كرده اند و تصميمهاي ما را خنثي مي كنند؟ حضرت علي (عليه السلام) فرموده اند: «من خدا را از همين مسأله ي شكستن تصميمها شناختم.» [1] ، هر وقت تصميم مي گرفتم كه كاري را انجام دهم و هيچ مانع طبيعي هم در مقابل من نبود، باز مي ديدم در موارد زيادي، تصميمهاي من با شكست مواجه مي شود. از اين رو، مي فهميدم كسي قويتر از من هست كه تصميم



[ صفحه 20]



اصلي را او مي گيرد كه حتما خير من در آن است.

پاسخ حقيقي اين سؤال، همين است كه زندگي چيزي نيست كه همه ي سفارشهاي ما را بپذيرد؛ زيرا قوانين زندگي را براي انسان ترسيم كرده اند، دست ديگري است كه انسان را به اين جهان آورده و برايش زندگي را با آزادي مشروطي معين كرده است؛ به اين معنا كه انتخاب زندگي - خوشايند يا ناخوشايند - با نوع عملكرد انسان ارتباط دارد و اگر او راه راستي را انتخاب نكند، محكوم به سياه روزي است و نمي تواند از سرنوشت اعمال خود بگريزد.

پس هر انساني، به اقتضاي فطرت (گرايشها و بينشهاي دروني) به سعادت خود علاقه مند است و در واقع، انتخاب راه اوليا و انبيا كه تضمين شده ترين راه هاست، از روي عقل بر او تحميل مي شود و چه تحميلي بهتر از اين كه آدمي با جبر عقلي، به سوي سعادت خود رانده شود. البته هر كس مي تواند برخلاف تشخيص درست عقل خود هم عمل كند؛ اما جوانان ما عاقلتر از آنند كه فرصت خدادادي دوره ي جواني را از دست بدهند.

فقط كمي تأمل و فكر لازم است. اگر چند لحظه اي با خود خلوت كنيد و انديشه ي خود را به كار گيريد، بسيار كارساز است. در جريان اين تفكر، حتي اگر شما فقط به اين نتيجه برسيد كه نكند مسأله ي معاد و جزاي اعمال و ادامه ي حيات



[ صفحه 21]



انسان، حرف درستي باشد، به موفقيت بزرگي دست يافته ايد؛ يعني حتي ترديد داشتن نسبت به معاد، بهتر از بي اعتقادي به آن است.

استكبار را به نماز ما چه كار؟!

شما عزيزان، اگر از توطئه هايي كه بر ضد اسلام مي شود، آگاه شويد، برخلاف ميل دشمنان، نماز را اقامه خواهيد كرد و علني تر از قبل، به نماز جماعت در مدرسه ها، مسجدها و نمازهاي جمعه روي خواهيد آورد. چرا مسلمانان بايد بازيچه ي هدفهاي استكبار جهاني شوند و آخرت و دنياي خود را تباه كنند؟

در شرايط امروز جهان كه سخن از نظم نوين جهاني است و استكبار در حال تحميل يك سيستم واحد دلخواه خود است و فقط به منافع خود مي انديشد، تنها مانع موجود بر سر راه خود را اعتقادات اسلامي مي بيند و ضديت با اسلام و مسلمانان را به عنوان هدف اصلي خود برگزيده است. بخصوص اسلامي كه جمهوري اسلامي ايران مبلغ آن است.

استكبار، به ويژه نسبت به نماز جمعه و جوانان نمازگزار، حساسيت نشان مي دهد. تحليل گران غربي مي گويند: بزرگترين مشكل آمريكا در تحميل نظم نوين جهاني، همان بينش و تفكر اسلامي، به ويژه روي آوردن جوانان كشورهاي



[ صفحه 22]



اسلامي به اصول اسلام است كه از آن با عنوان بنيادگرايي اسلامي ياد مي كنند. آنان جوانان مسلمان جهان را پيرو جوانان ايراني مي دانند، به همين دليل، اسلحه هاي تهاجم تبليغاتي خود را به جانب جوانان مدرسه هاي راهنمايي، دبيرستان و دانشگاهي نشانه رفته اند. ده ها كانال تلويزيوني در جهان، عليه جوانان مسلمان تبليغ مي كنند. شايد هيچ نماز جمعه و جماعتي در فلسطين، مصر و الجزاير نباشد كه امروز مورد هجوم قرار نگيرد. در زندانهاي كشورهاي اسلامي وابسته، بيشترين حساسيت روي زندانيان نمازگزار است و بيشترين فشارها هم روي آنان است و حتي در بعضي موارد، كافي است كه يك زنداني از خواندن نماز منصرف شود تا آزاد گردد. بنابراين، ديگر نماز تنها يك عبادت فردي نيست.

دشمنان اسلام، امروزه از نمازهاي جمعه و جماعات مسلمانان فيلم تهيه مي كنند و آنها را به صورت نفرت انگيزي تحريف كرده، نمايش مي دهند تا آناني را كه در ابتداي راهند و به اسلام و نماز گرايش پيدا كرده اند، دل زده كنند. اي جوانان سربلند ايران كه در مدرسه ها و دانشگاه ها تحصيل مي كنيد! و اي جواناني كه در كارخانه ها و اداره ها مشغول كاريد! هر جا كه هستيد، مسئوليت شما در اين موقعيت، صد چندان است و در مقابله با اين تهاجم، ابتدا بايد خود به نماز روي آوريد و سپس نماز جماعت را در مراكز تحصيلي



[ صفحه 23]



و شغلي خود رونق بخشيد. در غير اين صورت، حيثيت اجتماعي، سياسي، اعتقادي و ملي كشورمان در خطر قرار مي گيرد و آن عالم الجزايري كه نام فرزندش را «خميني» گذاشته است يا آن پيرزني كه عروسك نوه اش را از زير آوار بمباران اسرائيلي ها بيرون آورده و با چشمهايي اشكبار براي رهبران ما آرزوي سلامت مي كند، نااميد خواهند شد.

آناني كه تصور مي كنند با بي اعتنايي نسبت به تكاليف ديني، از قيد و بند آزاد شده اند و احساس آزادگي را در بي ديني مي دانند، در واقع شخصيت با عظمت الهي خود را، مركب سواري غربيان قرار داده و براي خود، حقارت را خريده اند. اما آن جواني كه با كمال وقار و قامتي راست، سرش را بالا گرفته و شيطان باطن و شياطين استكباري طرح نوين را سرشكسته كرده و با نمازش مي گويد: «من تنها در مقابل خداوند متعال سر خم مي كنم»، او افتخار مسلمانان جهان است و پيامبر اسلام هم، به وجود او مباهات مي كند.

آيا بهتر نيست كه ما هم به جاي مطلوب شيطان بودن، محبوب خدا باشيم؟



[ صفحه 24]




پاورقي

[1] عرفت الله بفسخ العزائم.


بازگشت