نيم نگاهي به مفهوم و محتواي نماز و نيايش


اگر كسي بخواهد با نيم نگاهي به نماز و نيايش، مفهوم و محتواي زيبا و مغز و روح سازنده ي آن را در چشم انداز خود و عصر و نسل ها قرار دهد، مي تواند چنين بنويسد:

1. بخش مهمي از نماز و نيايش، پاسخي است به انگيزه ي خداجويي و خداخواهي و خداشناسي و معنويت طلبي انسان و آگاهي از صفات خدا و حقوق و ويژگي ها و ياد خدا و ستايش ذات بي همتاي او.

2. بخش ديگر آن، خداپرستي و اعلام عاشقانه و خالصانه ي فروتني و فرمانبرداري از آفريدگار و گرداننده ي دانا و تواناي هستي است.

3. بخش سوم، اعلام هدفمندي و هدفداري آفرينش جهان و انسان و يا معادشناسي و باور اين حقيقت كه: روز رستاخيز و جهان ديگر و سراي پاداش و كيفر در پيش است و بايد درست انديشيد و درست سخن گفت و عادلانه و انساني رفتار نمود و حقوق و حرمت ها را پاس داشت و در اين زندگي زودگذر، به بيراهه ي استبداد



[ صفحه 206]



و خشونت و درنده خويي و ددمنشي و فريبكاري و عوام بازي نرفت.

4. بخش ديگر نماز و نيايش، فرصت طرح تقاضا و خواسته هاي سنجيده از بارگاه آن بي نياز را به انسان مي دهد، و با اين فرصت، انسان را از احساس بي كسي و تنهايي نجات داده و سرود دوستي را بر لب و رمز عشق و انس با او را بر گستره ي دل انسان مي نهد و بدين وسيله مايه ي آرامش جان و امنيت روان و راه نجات او مي گردد.

5. بخش ديگر نماز و نيايش، از سويي به نمازگزار فرصت شناخت بيشتر دادگري و دادگستري و ديگر وصف و ويژگي هاي خدا را مي دهد، و از سوي ديگر دست او را مي گيرد و به گذشته هاي دور و نزديك تاريخ و فرجام عبرت انگيز خودكامگان و خشونت كيشان عصرها و نسل ها توجه مي دهد، تا از ژرفاي جان از يكتا فرمانرواي آفرينش و تدبيرگر حقيقي جامعه و تاريخ، خاضعانه بخواهد كه سرنوشت او را نه چون سرنوشت سياه آزادي ستيزان، بلكه بسان سرنوشت سپيد و درخشان و تحسين برانگيز دادگران و آزادمنشان و مبارزان راه آزادي و رعايتگران حقوق بشر قرار دهد.

6. و آخرين بخش نماز و نيايش نيز، شناخت شايسته و بايسته ي انديشه و منش و روش و سيره ي زيبا و مترقي پيامبر خدا و سرمشق گرفتن آن حضرت در زندگي است، تا نمازگزار آگاه و با معنويت بتواند به مدد اين الگوگيري و رهنمود آن سمبل راديها و راستي ها، گمشده ي حقيقي خود را - كه سعادت و سرفرازي و پويندگي و پايندگي است - بيابد و بسازد.



[ صفحه 207]



با اين بيان، انساني كه به نماز و نيايش برمي خيزد، خداي را به بزرگي ياد مي كند، او را برتر و والاتر مي شمارد، به ياد نعمت هاي بي شمار او مي افتد، او را به مهر گستري و مهرباني ستايش مي كند، سپاس او را مي گويد، با ياد عدالت و دادگري و كيفر و پاداش او زندگي مي كند، زبان به بندگي او مي گشايد و از او ياري مي جويد و صميمانه از آن مهر گستر مي خواهد كه او را از راهي كه گمراهان و مورد خشم قرارگرفتگان رفتند، حفظ كند؛ به راستي آيا جوشش چنين انديشه و منطقي از قلب و زبان فرد و جامعه و مديريت آن، انسان را به سوي درستي و جوانمردي و رعايت حقوق و حرمت بشر - كه جهان و جهانيان هماره تشنه ي آن هستند - برنمي انگيزد؟

آيا جوشش چنين بينش و روش و رفتار مترقي و چنين فكر و ذكر خداپسندانه اي از ژرفاي جان و تك تك ده ميليون مليارد سلول وجود انسان، او را به سوي دگرخواهي و دگردوستي و معنويت و اخلاق زيبا اوج نمي بخشد؟

فرد و جامعه اي نمازگزار افزون بر اينها، به ركوع مي رود، سر خضوع و سجده بر آستان او مي نهد، و خود برتربيني ها و خودكامگي ها را از كران تا كران جان بيرون مي ريزد و زنگارهاي آن را مي زدايد.

به تشهد مي نشيند و به يكتايي خدا و بندگي پيامبر و رسالت او گواهي مي دهد و از بارگاه دوست تقاضا مي كند كه او را در رديف بندگان شايسته و رشد يافته و اصلاحگرش در گذر زمان و بستر جامعه و تاريخ قرار دهد.



[ صفحه 208]



آيا اين كارها موجي از معنويت و اخلاق را - كه بسان سدي نيرومند در برابر خودخواهي و مرزشكني مي ايستد - در دنياي وجود او پديد نمي آورد و شكوفا نمي سازد؟

به ويژه كه اين كار در آغاز روز، نيمه هاي روز و آغاز و واپسين ساعت هاي شب تجديد گردد؟

افزون بر اين، نمازگزار به هنگام آماده شدن براي نماز، به مقدمات و پيش شرطهايي براي درستي نمازش مي انديشد و به سوي پيش نيازهايي مي رود كه اين ها نيز باعث پاكيزگي و بهداشت جسم و روح و دوري گزيدن او از حق كشي و درآمد ناروا و غذاي حرام و مسكن غصبي و روابط ناسالم اقتصادي و اجتماعي و جسمي و جنسي و پرهيز از اشتغال ظالمانه و مخرب او مي گردد، آيا همه ي اين ها در برنامه ي شبانه روزي نماز، انسان را از قانون شكني آشكار و نهان و نگاه ابزاري به مقررات و مقدسات و بهره وري ابزاري از مذهب و باورهاي درست باز نمي دارد؟

آري، نماز و نيايش، خداي مهر گستر را به ياد انسان مي آورد تا او را بشناسد و به او عشق ورزد و نعمت هايش را سپاس گويد و پاسخ فطرت توحيدي و دل خداجو را بدهد.

نماز و نيايش، بم دل انگيز مهر گستري و ترنم دلنواز بنده نوازي خداي را در شبانه روز بر گوش جان انسان مي نوازد تا با روح اميد و نويد و نشاط و طراوت، زندگي و حركت كند و دستخوش افسردگي و احساس پوچي و پوكي نگردد.

نماز و نيايش، لغزش ها را يادآور مي گردد تا انسان به چاره جويي و



[ صفحه 209]



توبه و جبران و اصلاح خود و جامعه و جهان خود برخيزد و به سرنوشت تبهكاران و خودكامگان اصلاح ستيز تاريخ گرفتار نگردد.

نماز و نيايش، از خطرها هشدار مي دهد تا انسان هماره به فكر آن سوي مرزها و جهان پس از مرگ باشد و درست رفتار كند و با باري گران از حق كشي و بيداد و نقض حقوق بشر و حقوق حيوان و طبيعت و حقوق محيط زيست و حقوق جاندار و بي جان در آن جهان حضور نيابد و سرنوشت خود را سياه و خود را تيره بخت و دوزخي نسازد.

و سرانجام اينكه نماز و نيايش، نجات بخش انسان از احساس بي كسي و تنهايي، رمز دوستي و عشق با خدا و انس با او و مايه ي آرامش جان و روان است و به او امكان طرح خواسته هايش از بارگاه آن بي نياز و نعمت بخش را مي دهد. او را به شناخت صفات خدا و حقوق و ويژگي هاي او راه مي نمايد، همچنانكه به شناخت شايسته و بايسته ي پيامبر خدا و سرمشق گرفتن از آن حضرت در زندگي اوج مي بخشد.

راستي كدامين ما انسانهاي خود دوست و سودجو و خودمحور، براي تربيت و خودسازي و اوج خود از چاه خودخواهي و براي مهار و كنترل كشش ها، در لحظه لحظه هاي زندگي از گوش جان سپردن به اين درس ها و تكرار و تلقين و انديشيدن در اين فضاي معنوي بي نيازيم؟


بازگشت