نماز در سيره و سخن امام حسين


يكي از دانشمندان نامدار اهل سنت، در اين مورد چنين مي نويسد: هر گاه امام حسين به نماز مي ايستاد، رنگ چهره اش دگرگون مي شد. هنگامي كه دليل آن دگرگوني سيما و چهره و آن راز فوران شور و شعور را مي پرسيدند، مي فرمود:

«ما تدرون بين يدي من أريد أن أقوم؛» [1] .



[ صفحه 134]



شما نمي دانيد مي خواهم در پيشگاه چه كسي به پاخيزم و با چه كسي سخن بياغازم؟

افزون بر اين داستان درس آموز از زندگي معنوي امام حسين، حديث نگاران آورده اند كه:

در نيمه ي روز جاودانه ي عاشورا بود كه «صيداوي» يكي از ياران امام حسين، نگاهي به آسمان كرد، و دريافت كه نيمروز است و هنگام خواندن نماز؛ به همين جهت رو به پيشواي آزادي نمود و گفت:

«نفسي لك الفداء! اني اري هؤلاء قد اقتربوا منك، لا والله لا تقتل حتي أقتل دونك، و احب أن القي الله و قد صليت هذه الصلاة التي دنا وقتها؛»

فدايت گردم! چنين مي بينم كه اين سپاه تجاوزكار لحظه به لحظه به شما نزديك تر مي شوند و هنگامه ي شهادت نزديك است، به خداي سوگند تو بر بستر شهادت نخواهي خفت، مگر آنكه من پيش از تو در راه انديشه و منش و مذهب عادلانه ي تو كشته شوم. دوست دارم هنگامي كه خدا را ملاقات مي كنم، نماز امروز را - كه اينك هنگامه ي خواندن آن فرارسيده است - به امامت پيشواي محبوب و جان ارجمندم خوانده باشم.

امام حسين عليه السلام نگاهي به آسمان انداخت و اين گونه در حق آن يار نمازگزار و آن مبارز آزاديخواه دعا كرد:

«ذكرت الصلوة جعلك الله من المصلين الذاكرين،

نعم هذا اول وقتها؛» [2] .



[ صفحه 135]



نماز و نيايش با خدا را به ياد آوردي، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد، آري، آغازين لحظه ها، براي خواندن نماز است. آن گاه در آن لحظات حساس به نماز ايستاد.

و نيز به زينب عليه السلام - كه بهاران منش مترقي و آراستگي به اخلاق خدا بود - فرمود:

«يا أختاه! لاتنسيني في صلاة الليل؛» [3] .

خواهر ارجمندم، در نماز و نيايش شبانه و راز و نيازت با خداي مهربان حسين را از ياد مبر.

همه ي اين سخنان جان بخش و اين منش زيبا و رفتار مترقي و درس آموز، بيانگر عظمت نماز و نيايش و نشانگر جايگاه پرشكوه نماز و بلندي مرتبه ي رابطه ي آگاهانه و خالصانه ي انسان با خداي خويش و ره آورد آن در زندگي است.


پاورقي

[1] ابن صباغ مالكي / الفصول المهمة / ص 183.

[2] در رواق چشم هاي اشكبار / ص 220 از همين قلم.

[3] رياحين الشريعة / ج 3 / ص 62.


بازگشت