رابطه ي نماز و نيايش با دادگري و دادگستري


اسلام هنگامي كه از انسان هاي عدالت خواه و دادگر و دادگستر سخن مي گويد، و آن گاه كه سيماي حق طلبان و ستم ستيزان راستين و مبارزان راه آزادي و حقوق بشر را به تابلو مي برد، به روشني نشان



[ صفحه 68]



مي دهد كه ميان عدالت و عدالت خواهي و بيگانگي از ستم و خودكامگي از يك سو، و نماز و نيايش و رابطه ي خالصانه و عاشقانه و آگاهانه با خداي دادگر و ستم ستيز، پيوندي تنگاتنگ و سست ناپذير برقرار است؛ به گونه اي كه يك نمازگزار حقيقي و با فرهنگ، نه تنها در زندگي فردي و خانوادگي و اجتماعي و اقتصادي و سياسي و قضايي و حقوقي و... نمي تواند به آساني و با آرامش روان و وجدان، در حق ديگران ستم و بيداد روا دارد و حرمت و حقوق بشر را در نهان و آشكار پايمال سازد، كه نمي تواند در حق خود و يا ديگر موجودات - حتي يك مورچه و حشره ي ريز و به ظاهر ناچيز هم ستم كند؛ گرچه به اندازه ي سر سوزني! [1] .

قرآن در اين مورد، منطق زيباي نخستين نمازگزار و برترين نيايشگر تاريخ بشر را ترسيم مي كند كه در منشور جاودانه ي خويش به فرمان خدايش مي فرمايد:

«قل امر ربي بالقسط و اقيموا وجوهكم عند كل مسجد و ادعوه مخلصين له الدين كما بداكم تعودون -» [2] .

بگو: پروردگارم به عدالت ورزي و دادگري در همه ي ميدان ها و شرايط فرمان داده است، و نيز خواسته است كه در كنار هر سجده گاهي كه براي نماز



[ صفحه 69]



برمي گزينيد، با همه ي وجود به سوي او روي آوريد، و در حالي كه دين خود را براي او پاك و ناب مي سازيد، ذات بي همتاي وي را بخوانيد.

با اين بيان در نگرش ظريف و زيباي قرآن، نماز و نيايش و رابطه ي آگاهانه و خالصانه با خدا، پيوندي تنگاتنگ با عدالت ورزي و عدالتخواهي و دادگري و دادگستري دارد؛ چرا كه شايستگي و عدالت و كمال و جمال معنوي و انساني بايد از آن كسي باشد كه ميان خود و خدا، ميان خود و ديگر بندگان او، و ميان خود و تك تك پديده هاي آفرينش، رابطه ي عادلانه برقرار مي سازد، و روح دين راستين خدا يعني عدالت خواهي و ستم ستيزي و آزادگي و تلاش و مبارزه در راه تأمين و تضمين حقوق بشر و ديگر جاندار و بي جان.

آري، همين رابطه ي منطقي و پيوند تنگاتنگ ميان نماز و نيايش با دادگري و دادگستري و رعايت حقوق و حرمت قانون و مردم است كه امام علي در روزگار مهندسي سياسي - اجتماعي و مديريت خويش نيز با منش زيبا و دادگري وصف ناپذير و تضمين عجيب حقوق منتقد و مخالف و حتي دشمن خيره سر، اين گونه روشنگري مي كند:

«والله لأن أبيت علي حسك السعدان مسهدا، أو أجر في الأغلال مصفدا، أحب الي من أن ألقي الله و رسوله يوم القيامة ظالما لبعض العباد، و غاصبا لشي ء من الحطام،

و كيف أظلم أحدا لنفس يسرع الي البلي قفولها، و يطول في الثري حلولها...» [3] .



[ صفحه 70]



به خداي سوگند، اگر شب را بر روي خارهاي سخت و گزنده ي بيابانها به سر برم، و يا با غل و زنجير به اين سو و آن سو كشيده شوم، برايم خوشايندتر از آن است كه خدا و پيامبرش را در روز رستاخيز در حالي ديدار كنم كه به برخي از بندگان خدا ستم روا داشته و يا چيزي از دارايي فرد يا حقوق جامعه را به يغما برده باشم!

آخر چگونه به خاطر نفسي كه به فرسودگي شتابان است و زمان ماندنش در دل خاك بسي طولاني است، بر كسي ستم كنم و حقوق او را پايمال سازم؟! نه چنين نخواهم كرد!


پاورقي

[1] امير نماز و نيايش نمونه اي برجسته و تكرار ناپذير در اين مورد است كه با سوگندي سخت مي فرمود: «و الله لو أعطيت الأقاليم السبعة بما تحت أفلاكها علي أن أعصي الله في نملة أسلبها جلب شعيرة ما فعلته...؛»

به خداي سوگند اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمان هاست به من دهند تا خدا را به اندازه ي به ناروا گرفتن پوست جوي از دهان مورچه اي نافرماني كنم، چنين نخواهم كرد! نهج البلاغه / خ 224.

[2] اعراف / آيه ي 29.

[3] نهج البلاغه / خ 224.


بازگشت