عامل انديشوري و حسابگري انسان


انسان در زندگي انديش ور و حسابگر است، و نيك مي داند كه با همه توانايي جسمي و علمي و فكري و هنري و اجتماعي و اقتصادي و سياسي و نظامي اش، بسيار آسيب پذير و نيازمند و ناتوان است؛ به همين جهت براي جلب سود و حفظ سلامت و دفع زيان و دور ساختن خطرهاي احتمالي از خود، پناه و پناهگاه مي جويد و در اين راه به تدريج درمي يابد كه چنين پناه و پناهگاه پاينده و بي كراني تنها آفريدگار تواناي هستي است؛ با اين خردورزي و حسابگري است



[ صفحه 25]



كه به سوي خدا مي رود و به پرستش و نيايش او كمر مي بندد تا از سويي به نعمت ها و منافع اين جهان و آن جهان برسد و از سوي ديگر از خطر و كيفر احتمالي در امان بماند.

پس انگيزه ي ديگر خداجويي و پرستش و نيايش، گوهر خرد و حسابگري انساني است كه از ژرفاي جان او مي جوشد.

جالب است بدانيم كه پيامبران نه براي انگيزش انسان به خداجويي و خداپرستي، [1] كه براي شناساندن خداي يكتا به انسان خداجو و هشدار از پرستش خدايان دروغين آمده اند [2] و نيز مردم غفلت زده و آفت زده را با انگيزش و بيدار سازي همين انگيزه ها به سوي خدا فراخوانده اند. [3] .

امير يكتاپرستان، در بياني، افزون بر آن انگيزه ها، از نويد و اميد [4] و



[ صفحه 26]



از آينده نگري و هراس از آينده ي ناشناخته [5] و حس حق شناسي و سپاسگزاري انسان سخن دارد و مي فرمايد:

«ان قوما عبدوا الله رغبة فتلك عبادة التجار،

و ان قوما عبدوا الله رهبة فتلك عبادة العبيد،

و ان قوما عبدوا الله شكرا فتلك عبادة الأحرار؛» [6] .

حقيقت اين است كه گروهي خدا را به انگيزه ي رسيدن به پاداش و نعمت هايش مي پرستند و در برابر او فروتني و فرمانبرداري و نيايش مي كنند، كه اين عبادت و نماز آنان، تاجر منشانه است.

گروهي ديگر خدا را به انگيزه ي ترس از قدرت و عدالت و كيفرش مي پرستند كه اين پرستش و نيايش نيز برده صفتانه است.

اما گروهي ديگر خدا را به انگيزه ي سپاسگزاري و حق شناسي مي پرستند، كه اين عبادت و پرستشي آزادمنشانه است و كار انسانهاي آزادمنش، و اين برترين عبادت هاست.

و خود او در نماز و نيايش با خدا اين سان زمزمه مي كرد:

«الهي ما عبدتك خوفا من نارك و لا طمعا في جنتك بل وجدتك أهلا للعبادة فعبدتك؛» [7] .

خداي من! تو را نه به انگيزه ي ترس از آتش دوزخت مي پرستم و فرمانبرداري مي كنم و نه به انگيزه ي چشم طمع دوختن به بهشت زيبا و پرنعمت تو عبادت مي كنم؛ نه، بلكه تو را شايسته ي پرستش يافتم و در نتيجه به عبادت و پرستش تو برخاستم و در برابرت به نماز و نيايش ايستادم.



[ صفحه 27]




پاورقي

[1] قرآن منطق پيامبران را در اين مورد در قالب پرسشي تعجب انگيز آورده است كه از حق ناپذيران مي پرسند:

«... أفي الله شك فاطر السموات و الأرض-» ابراهيم / 10.

آيا در كار خدا كه پديدآورنده ي آسمان ها و زمين است ترديدي است؟ و امير توحيدگرايان پس از توجه دادن خردمندان به نگرش انديشمندانه به همانندي پديده ها در اصول حيات و هستي... مي فرمايد: «... فالويل لمن أنكر المقدر، و جحد المدبر... و هل يكون بناء من غير بان، أو جناية من غير جان؛» نهج البلاغة / خ 185. پس واي بر آن كه نظام بخش دانا و تقدير كننده ي توانا و تدبيرگر فرزانه ي آفرينش را انكار كند!! آيا پديد آمدن ساختماني پرشكوه و شهري مدرن بدون مهندس و سازنده و يا جنايتي بدون دست جنايتكار ممكن است؟! و نيز در اين مورد به قصار 126 از نهج البلاغة بنگريد.

[2] نحل / آيه ي 36؛ فاطر / آيه ي 3؛ يونس / آيه ي 31.

[3] نهج البلاغه / خ 1.

[4] مائده / آيه ي 9؛ اعراف / آيه ي 56؛ نساء / آيه ي 13؛ سجده / آيه 16.

[5] يونس / آيه ي 15؛ انسان / آيه ي 10.

[6] نهج البلاغه / ق 237.

[7] بحار / ج 67 / ص 186.


بازگشت