سخن ناشر
آن گاه كه در كهكشان هاي بي كسي امان كسي نيست و دلتنگي غروب هامان را سلام هيچ دستي پاسخ نمي گويد؛ آن زمان كه هيچ كس در امتداد غيبت مان حضور ندارد و ديوارهاي خانه هامان را لبخند هيچ كبوتري آرامش نمي بخشد؛ آن گاه كه فرياد سكوتمان ناشنيده مي ماند و سماع هاي شوريده امان ناباورانه انگاشته مي شود؛ مي توان با «او» آغاز شد؛ پَر باز كرد؛ پرواز كرد.
مي توان در كنار سكوت نشست و به صداي خوشبختي، دل بست. مي توان با ستاره ها آشتي كرد و به خلوت آيينه ها سَر زد. آن هنگام غبار خاموشي از لوح سينه ها زدوده مي شود، دل هاي نجيب در سايه سار مهرباني او پناه مي گيرند و پروانه هاي قنوت دست هامان از آسمان پُر مي شود.
و «نماز» بهترين آغاز است، كه مي توان در آن تا دورترين حوالي عشق راند.
نماز، ياديار است و نمازگزار، بي قرار.
نماز، برترين كاراست و نمازگزار، نيكوكار.
نماز، سفر است و نمازگزار، رهگذر.
نماز، بلندترين فرياد است و نمازگزار، فريادگر تمامت عشق و مهرباني.
[ صفحه 6]
نمازگزار، بر بال ملايك مي نشيند و زلال آرامش را بر دل و جان خويش مي نشاند.
نمازگزار، صحيفه ي محبّت عاشق ترين معشوق را در خلوت دل مي گشايد و زمزم نور را مي سرايد.
نمازگزار، روايت مهر مهربان ترين را در خلوتگاه راز مي خواند و با زورق اميد تا چشمه ي رضوان و ساحل نجات مي راند.
اين دفتر، نخستين تجربه ي نويسنده اي جوان، از خيل جوانان نويسنده و در قالب «نثر ادبي» است، كه مي توان در لابه لاي سطور آن، نشان هايي از آثار برخي بزرگان شعر و ادب را نيز به نظاره نشست، امّا با وجود اين تأثير پذيري ها، مجموعه اي درخور نشان مي دهد.
آنچه پيش روي شماست يكي از برگزيده هاي مسابقه ي سوّم نويسندگان جوان است كه به اشاره ي داوران در اولويت انتشار قرار گرفته اند.
[ صفحه 7]