ويژگيهاي بسم الله و رازهاي سوره ي حمد


بسم الله در آغاز هر سوره، معناي مخصوصي دارد كه با محتواي آن سوره هماهنگ



[ صفحه 85]



است، [1] و چون سوره ي حمد عهده دار معارف فراواني است، [2] «بسم الله» در آغاز آن حاوي همه ي آن معارف است.

از آنجا كه ادراك اين معارف، وسيله ي ارتقا به شهود رازهاي آن است، ذيلا برخي از آنها را مي آوريم؛ زيرا براي آزادانديش، اشاره از سخن گفتن كفايت مي كند.

«حمد» قطعا در برابر نعمت است و نظام امكاني از معقول گرفته تا محسوس و از غيب تا شهود، همه نعمتهايي است كه خداوند باري عطا فرموده است، پس او مستحق ستايش است و جز او كسي اين استحقاق را ندارد، و چون غير خداوند وجود حقيقي ندارد زيرا همه ما سوي الله، نشانه ها و مظاهر او هستند، پس او بر هر چه از غير او صادر مي شود؛ مالك مستقل است يعني ستايشي كه از غير خدا بروز مي كند، مظهر و نشانه ي ستايشي است كه از خداي متعال پديد مي آيد. پس ستايشگري غير خدا وجود ندارد و هم او حميد و ستوده به معناي مطلق است، يعني او هم ستايشگر است و هم ستايش شده.

در اين سوره، علت اين كه خداوند متعال، استحقاق ستايش دارد، پنج امر ذكر شده كه برخي از آنها جامع و متن و برخي شرح براي آن متن به شمار مي آيند:

يكم. يعني همان كه به منزله ي متن است، عنوان «الله» است؛ زيرا اين كلمه جامع همه ي كمالات است و در وجود هر كس همه ي كمالات جمع شود، او ستايش شده و محمود است، در نتيجه، خداي تبارك و تعالي ستايش شده و محمود است، پس ستايش تنها از آن اوست. اين قسم به منزله ي متن است و علتهاي چهارگانه ي ديگر كه بيان مي شود، شارح آن است.



[ صفحه 86]



دوم. يعني همان كه - مانند عناوين آتي - به منزله ي شرح است، عنوان «ربوبيت» است كه از صفات خاص خداي عزوجل است و چون خداوند سبحان پروردگار جهانهاست، و هر پروردگاري محمود و ستايش شده است، پس او محمود و ستايش شده است؛ پس اوست كه استحقاق ستايش دارد.

سوم. عنوان «رحمانيت» و بخشايندگي نيز از صفات خاص خداست. اين صفت گرچه از بسياري اسما و صفات الهي فراگيرتر است، ولي نسبت به «الله» خاص است، گرچه از برخي از اهل معرفت آشكار مي شود كه رحمانيت نيز نظير عنوان «الله» اسم اعظم است، [3] چنان كه از آيه ي (قل ادعوا الله أو ادعوا الرحمن اياما تدعوا فله الأسماء الحسني) [4] چنين استفاده مي شود. زيرا دلالت دارد هر يك از اسمهاي «الله» و «الرحمن» واجد ويژگيهاي نامهاي نيكوتراند، و براي هر يك از اين دو اسم اسماي حسناست؛ زيرا ضمير در «له» به «أي» برمي گردد نه به خصوص ذات مطلق واجب تعالي، ولي چون عنوان «الله» تابع و صفت قرار نمي گيرد و عنوان «الرحمن» وصف و تابع مي شود، ممكن است بين اين دو اسم اين تفاوت را قرار داد كه «الله» جامع همه ي اسما و «الرحمن» شارح آن باشد.

چهارم. عنوان «رحيميت» نيز از اوصاف خاص است، چون غير مؤمن را فرانمي گيرد و همانند عنوان «الله» اسم اعظم و جامع نيست. از آنجا كه خداي سبحان مهربان و رحيم است و هر مهرباني مورد ستايش قرار مي گيرد، پس خداوند متعال محمود و ستايش شده است؛ پس براي اوست ستايش.

پنجم. عنوان «مالك» و فرمانروايي در امر پاداش بهشت و دوزخ. اين فرمانروايي



[ صفحه 87]



از شئون حكمت و داد است، چنان كه از شئون قدرت نيز هست، و هر حاكم دادخواهي، در برابر عمل، فرمان به پاداش مي دهد، اگر عمل نيك باشد به بهشت، و اگر بد باشد به دوزخ؛ چنين حاكمي مورد ستايش است، و چون خداوند سبحان، مالك بهشت و دوزخ است محمود است، پس حمد و ستايش از آن اوست.

اين بخش از سوره ي فاتحة الكتاب، مبدأ و معاد و آنچه ميان اين دو است را دربردارد. اما اين كه حاوي مبدأ و معاد است از آنچه گفته شد روشن گرديد، اما آنچه به ميان مبدأ و معاد بازگشت مي كند عبارت است از دين، صراط، نبوت، رسالت، وحي، ولايت و ساير چيزهايي كه به ربوبيت حق تعالي برمي گردد؛ زيرا پروردگار همان گونه سنگ، كلوخ، درخت، خشكي، دريا و حيوان بي زبان را پروردگار است، انسان را نيز پرورش مي دهد. بديهي است پرورش دادن و تربيت انسان در پرتو شريعت و راهي صورت مي گيرد كه انسان بدون آن مانند چهارپايان، بلكه پست تر از آنها خواهد بود، و با تربيت و پرورش صحيح است كه انسان، پيامبر، رسول، ولي يا بنده ي شايسته و مؤمن رستگار و مانند آن مي شود.

روشن است كه براي هر يك از معارف مزبور، رازي مخصوص و خارجي است و نمازگزاري كه پروردگارش را مناجات مي كند، [5] به آن اسرار دست نمي يابد جز از راه شناخت و باور اين معارف و حركت به سوي كسب آنها تا به جايي رسد كه مصداق خارجي آنها را به شهود بنگرد و به نهان آنها راه يابد. از اين رو آنچه در روايات اهل بيت عليهم السلام و آثار پيروانشان به ما رسيده، مانند اين كه هنگام خواندن فاتحة الكتاب به حال مدهوشي و غشوه مي افتادند، بدين جهت بوده كه پاره اي از اسرار نهاني آن را مي ديدند.



[ صفحه 88]



نمازگزار پس از اين كه با برهان قرآني بدين پايه از معرفت رسيد كه خداي سبحان مستحق عبادت است، مي خواهد به معروف خود (خداي سبحان) با شهود، يعني عرفان نايل گردد و نماز تنها وسيله ي رسيدن به اين مقصود است و چنان كه گفته شد، مانع مي شود از آلودگي و از آنچه انسان را از خدا دور مي كند. نماز پيوندي است ميان بنده و مولي؛ بنده با اين عبادت به خداوند متعال نزديك مي شود و با جمله ي (اياك نعبد) كه بيانگر حصر است [6] با او مناجات مي كند.


پاورقي

[1] ر. ك: تفسير تنسيم، ج 1، ص 290.

[2] همان، ص 270.

[3] ر. ك، فتوحات مكيه.

[4] سوره ي اسراء، آيه ي 110؛ بگو خدا را بخوانيد يا رحمان را، هر كدام را بخوانيد براي او نام هاي نيكوتر است.

[5] «المصلي يناجي ربه»؛ بحارالانوار، ج 68، ص 215.

[6] كلمه ي «اياك» مفعول «نعبد» است و مقدم شده تا افاده ي حصر كند، يعني فقط تو را بندگي مي كنيم (م).


بازگشت