چرا نماز بخوانيم


قبل از اينكه به اين پرسش پاسخ داده شود، طرح يك مقدمه را ضروري مي بينيم و آن اينكه انسان براي رسيدن به مدارج عاليه كمال لازم است كه خدا را پرستش كند. چرا كه ممكن الوجود زماني به كمال مي رسد كه به واجب الوجود بپيوندد، هر چند كه يكي از بارزترين صفات ثبوتيه خداوند صمد است و احتياجي به عبادت و ستايش ما نداشته و اساسا بي نيازي كمال اوست.

«ان تكفروا انتم و من في الأرض جميعا فأن الله لغني حميد.»

اگر شما و همه مردم زمين كافر شويد (و از پرستش او سرپيچي كنيد) خداوند بي نياز و ستوده است.



گر جمله كاينات كافر گردد

بر دامن كبريايي اش ننشيند گرد



حضرت سيدالشهداء نيز در اين خصوص در دعاي عرفه مي فرمايد:

«الهي انت الغني بذاتك ان يصل اليك النفع فلك فكيف لا تكون غنيا عني.»

خدايا تو بي نيازتر از آني كه حتي نفعي از سوي خودت



[ صفحه 25]



به تو برسد، پس چگونه از من بي نياز نباشي.

آري احتياج و نياز از صفات و خصوصيات پديده است؛ اما آيا خداوند جزء پديده هاست و يا مظاهري از آنها است كه عبادت ما او را ارضاء و اقناع كند.

آيا معلم احتياجي به درس خواندن دانش آموز دارد كه او را تشويق به درس خواندن نموده و گاهي نيز به اجبار و تهديد او را وادار به فراگيري دروس خود مي كند؟!

درس خواندن و يا نخواندن دانش آموز چه سود و زياني براي معلم دارد؟ آيا معلم محتاج درس خواندن دانش آموز خود است؟ همين مسأله در مورد خدا كه اول معلم انسانها است، صادق است.

قرآن به انسانها كه شاگردان مكتب اويند دستور نماز مي دهد، چرا كه نزد خدا بهترين راه رسيدن به كمال و سعادت واقعي همان انجام فرايض ديني بويژه نماز است. امام صادق (ع) مي فرمايد:

در نزد خدا مقاماتي است كه بدون دعا (نيايش و نماز) كسي به آن كمالات نمي رسد. [1] .

اي انسان اگر مي خواهي متخلق به اخلاق الله شده و كسب كمالات عاليه نمايي، يك راه در پيش داري و آن عبادت است و تنها از طريق ارتباط با معبود و راز و نياز با اله خود است كه به سوي پاكيها و صفات عاليه انساني روي مي آوري و اگر از معبود و اله خود قطع رابطه نمايي، اي بسا كه زود باشد در دام شيطان، دشمن قسم خورده خود، گرفتار شوي، چه، زماني كه تو با معبود خود سخن مي گويي دشمنان تو، ابليس و ذريه اش، از تو مي گريزند و اين هنگام است كه فرشتگان پيرامون تو ايستاده، تو را مقتداي خود دانسته و خداي را به



[ صفحه 26]



امامت تو عبادت مي كنند ولي همين كه در نماز و ياد معبود خود مسامحه نمودي و او را به فراموشي سپردي، شياطين گرداگردت (براي منحرف كردنت از مسير كمال و سعادت دنيا و آخرت) جمع گردند و تا تو را با وساوس شيطاني خويش از مسير الله منحرف نسازند، آرام ننشينند. پس تو اي انسان با سلاح ايمان و نماز به مبارزه با دشمن ديرينه ات، شيطان، برخيز و كمر او را با اذكار نماز بشكن كه نماز نيكو حربه اي است در به زانو درآوردن ابليس و ذريه او. اما پاسخ ديگري كه به اين سؤال (چرا نماز بخوانيم؟) [2] مي توان داد اين است؛ كساني كه اين سؤال را مطرح مي نمايند، از دو حال خارج نيستند:

الف - يا قلبا به وجود خدا و حقانيت پيامبر (ص) و اديان گذشته و ائمه معصمومين (س)، معتقد هستند.

ب - يا اينكه در وجود خدا و بزرگان دين، شك و شبهه اي دارند كه در صورت دوم بايد قبل از طرح سؤال فوق الذكر در پي مطالعه و جستجو در آفاق و انفس (و كتب مربوطه)، اعتقاد خود را به وجود مبدأ و اديان گذشته و ائمه (س) و عصمت آنان محكم كنند.

اما كساني كه به خدا و پيامبر و ائمه هدي و حكمت و علم بي پايان آن ايمان دارند، بدون هيچ چون و چرايي تعبدا به هر يك از دستورات و احكام ديني گردن مي نهند، چنانكه وقتي بيماري براي معالجه بيماري خود، نسخه اي را از پزشك حاذق حكيم و دانا و آگاه به كار خويش دريافت نمود، بي هيچ چون و چرايي براي سلامت و بهبودي خود مو به مو به دستورات پزشك عمل مي نمايد.

به عبارت بهتر؛ وقتي بيمار به پزشك مراجعه مي كند پس از تشخيص، تعدادي دارو از قبيل شربت، قرص، كپسول و آمپول براي



[ صفحه 27]



بيمار مي نويسد و دستور مي دهد كه مثلا فلان قرص را هر 8 ساعت يكبار ميل نموده و آمپول را هر روز يك بار سر وقت معين تزريق نمايد. و ضمنا به بيمار توصيه مي كند كه از خوردنيها و چيزهايي كه بيماري را تجديد مي كند، جدا خودداري كند.

مثلا از خوردن غذاهاي سرخ كرده، چربي، ترشيها، گوشت، غذاهاي سنگين و... پرهيز نمايد. و بيمار بدون هيچ پرسشي از فلسفه اين داروها، (چون به علم و تخصص پزشك خود ايمان دارد) به يكايك دستورات پزشك در وقت معين عمل مي كند. [3] .

تازه اگر بيمار بگويد: «تا من از خواص يكايك اين داروها آگاهي نيابم آنها را مصرف نمي كنم.» طبعا پس از مدتي خواهد مرد كه البته هيچ بيمار عاقلي چنين نمي كند.

آري همانطور كه بيمار در مراجعه به پزشك، خود را در اختيار او قرار مي دهد و يا مثلا اتومبيل و ساعت خود را براي تعمير در اختيار مكانيك و ساعت ساز قرار مي دهد و سؤال پيچ نمي كند (چون به علم و آگاهي آنها در كار خود اعتقاد و يقين دارد). در مسائل عبادي نيز انسان بايد به فرامين الهي بدون هيچ چون و چرايي گردن نهد.

آري شخص نمازگزار و معتقد به خداي حكيم، آگاه است كه هيچ يك از دستورات خداوند بدون حكمت نيست و او همه احكام ديني را در نسخه هايي (كتب آسماني) توسط پيامبران براي سعادت و خوشبختي و خير و صلاح بشر بيان داشته است. پس نمازگزار هر يك از احكام ديني را بدون دانستن فلسفه آنان با جديت كامل انجام مي دهد، هر چند عملي كه از روي شناخت و آگاهي صورت پذيرد، به مراتب از عملي كه از روي جهل و ناآگاهي صورت مي پذيرد، بهتر



[ صفحه 28]



است؛ لكن اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه ما بنده و عبد اوييم. بنابراين نبايد روحيه تعبد و تسليم پذيري در برابر دستورات او را از ياد ببريم. حسن ختام اين مقوله سخن جالب ديل كارنگي است كه در پاسخ اين پرسش مي گويد:

اگر من از كشف فلسفه و رموز (دعا و نماز) عاجزم، دليل بر اين نمي شود كه از يك زندگي سعادتمندانه اي كه عبادت به همراه دارد، استفاده نكنم. [4] .


پاورقي

[1] اصول كافي، فضل الدعا.

[2] خوانندگان عزيز پاسخ اين سؤال را به طور مفصل در مباحث آينده خواهند يافت.

[3] ياد خدا، مرتضي جوادي.

[4] پرتوي از اسرار نماز، محسن قرائتي، ص 69 و كتاب آيين زندگي، كارنگي، ص 192.


بازگشت